تقریرات درس خارج اصول
حضرت آیت اللّه سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته
دورهی دوم ـ سال یازدهم ـ سال تحصیلی 94ـ93
جلسه 100 ـ سهشنبه 5/3/94
بررسی جریان استصحاب در احکام وضعیه و تکلیفیه
در نظر بدوی روشن است که اطلاق ادلهی استصحاب هم شامل احکام وضعیه میشود و هم احکام تکلیفیه را در برمیگیرد و بلکه مورد صحیحهی زراره حکم وضعی طهارت بود، با این حال باید بررسی نمود که آیا جریان استصحاب در احکام وضعیه یا تکلیفیه مبتلای به مانع است یا خیر؟ این تفصیل باعث شده است اصولیون بحثهای جالبی پیرامون حقیقت حکم و همچنین حکم تکلیفی و وضعی مطرح نمایند.
اینکه حقیقت حکم، امری اعتباری است تردیدی در آن نیست و تقریباً همگان آن را قبول دارند، ولی باید دید چه تفاوتی میان حکم وضعی و تکلیفی وجود دارد.
حکم تکلیفی یعنی حکمی که در آن اقتضاء فعل یا عدم فعل و یا تخییر وجود دارد. به تعبیری یعنی: ما فیه الاقتضاء او التخییر، مانند حکم «وجوب» که در آن اقتضاء فعل با منع از ترک وجود دارد، یا «حرمت» که دارای اقتضاء عدم فعل با منع از فعل است، «استحباب» نیز اقتضاء فعل همراه ترخیص در ترک است و «کراهت» اقتضاء عدم فعل با ترخیص در فعل، «اباحه» نیز به معنای عدم اقتضاء فعل و عدم فعل یعنی «تخییر» است.
هر آنچه غیر از حکم تکلیفی باشد و اعتباری باشد حکم وضعی نامیده میشود؛ اعم از سبیت، شرطیت، مانعیت، رافعیت، حجّیت، ملکیت، قضاوت و...، سایر تقسیمات حکم وضعی نیز اهمیت چندانی ندارد و اگر مواردی دارای اهمیت باشد در مبحث مربوط به آن ذکر میشود.
فلاسفه و به تبع آنها بسیاری از اصولیون محقق، مفاهیم را به سه نوع تقسیم نمودهاند:
1. مفاهیم ماهوی یا به تعبیر دیگر، مفاهیم متأصل یا ذاتی
این مفاهیم حقیقت اشیاء را به انسان نشان میدهد و قالبی است که ذات اشیاء را حکایت میکند که اگر آن مفهوم منطبق بر خارج گردد و لباس خارج را بپوشد تمام حقیقت آن شیء را خواهد داشت. مثلاً مفهوم «آب» یا «انسان»، ماهیت و حقیقت آب و انسان را نشان میدهد و به تعبیر دیگر صورت آب یا انسان در ذهن میتواند تمام حقیقت ممکن خود را به عنوان امری مجزای از سایر حقایق بیان کند. این مفاهیم به این دلیل «مفاهیم ماهوی و ذاتی» یا «متأصل» نامیده میشوند.
2. مفاهیم انتزاعی
این مفاهیم حکایت کنندهی حقیقت و هویت اشیاء نیستند، بلکه تنها از احکام و حیثیات اشیاء حکایت دارند که آن حیثیت میتواند در اشیاء دیگر نیز باشد. مثلاً با برخورد به آتشی که چیزی را میسوزاند، صورتی از آتش و صورتی از شیء سوخته شده در ذهن به وجود میآید، ولی علاوه بر آتش عنوان دیگری مثل علت و سبب سوختن از آن انتزاع میشود؛ کما اینکه از شیء سوخته شده نیز عنوان معلول و مسبب انتزاع میشود.
علت و سبب، عنوانی است که ما بحذائی جدای از آتش ندارد، بلکه عقل از خصوصیت و ویژگی نار که موجب سوختن میشود عنوان سبب و علت را انتزاع میکند؛ به خلاف مفهوم متأصل که ما بحذاء دارد. لذا به مفاهیم انتزاعی «محمولات بالصمیمة» گفته میشود؛ زیرا از صمیم ذات شیء بدون اضافهی چیزی انتزاع میشوند و بالتحلیل و تعمّل عقلی به دست میآیند و اینگونه نیست که به صورت خودکار در ذهن ایجاد گردند بلکه نیاز به کارکرد و کند و کاو ذهنی دارند.
محمولات بالصمیمة در مقابل «محمولات بالضمیمة» قرار دارند. عنوانی مانند «علت» و «سبب» با ضمیمه کردن چیزی به آتش حاصل نمیشود، ولی وقتی گفته میشود «زیدٌ عادلٌ» وصف عدالت باید به زید ضمیمه شود تا عنوان «عادلٌ» یا «عالمٌ» صادق باشد. لهذا این اوصاف، اوصاف بالضمیمه شمرده میشوند؛ به خلاف اوصافی مانند «ممکن»، «زوجٌ»، «علةٌ» و ... که اوصاف بالضمیمة هستند.
بنابر مشهور تمام مقولات دهگانهی ارسطویی مفاهیم ماهوی و متأصل هستند که از محمولات بالضمیمة محسوب میشوند، هرچند برخی در این نظر اشکال کردهاند و به نظر، همهی این مقولات چنین نیستند.
گاهی در فلسفه از مفاهیم انتزاعی به مفاهیم اعتباری نیز تعبیر میشود؛ زیرا واژهی اعتباری اصطلاحات مختلفی دارد و در یک اصطلاح، مرادف با انتزاعی است ...
براي دريافت متن کامل جلسه صدم اينـجا را کليک کنيد.