تقریرات دروس خارج فقه
حضرت آیت الله سیّد محمّد رضا مدرّسی طباطبایی یزدی (دامت برکاته)
سال تحصیلی 94-1393
جلسهی بیست و چهارم؛ سهشنبه 20/8/93
نقد و بررسی کلام شیخ قدس سره
کلام شیخ قدس سره در «لزوم بقاء قابلیات هر یک از بایع و مشتری در تمام فرایند عقد» به صورت مطلق قابل التزام نیست و به راحتی میتوان عدم اعتبار آن را به دست آورد. برای تنقیح مطلب، لزوم بقاء قابلیات هر یک از بایع و مشتری در حین إنشاء دیگری را به طور جداگانه بررسی میکنیم:
1. در مورد لزوم تحقق قابلیات مشتری در زمان إنشاء بایع میگوییم: اگر مشتری حین إنشاء بایع، فاقد بعض قابلیات باشد؛ مثلاً در خواب یا کُما بود یا محجور بود، امّا بلافاصله بعد از ایجاب بایع، واجد قابلیات شد و قبول را بدون فوت موالات إنشاء کرد، در این صورت عقلاء حکم به صحت قبول و در نتیجه صحّت عقد میکنند. به عنوان مثال:
اگر بایع خطاب به شخصی که محجور است بگوید: «بعتُک کتابی بقلمک» ولی در همان لحظه مثلاً قاضی حاضر باشد و حکم به رفع حجر مخاطب کند و او هم بلافاصله ـ بدون فوت موالاتی که شرط دانستیم ـ بگوید: «قبلتُ»، آیا عقلاء در صحّت این قبول و در نتیجه صحّت عقد تردید میکنند؟! یا میگویند: موجب که ایجابش را روی موازین انجام داده و قابل هم با داشتن همهی شرائط آن را قبول کرده، پس عقد صحیح است؟!
یا فرضاً اگر مخاطب قبل از ایجاب، بالغ نبود امّا دقیقاً بعد از ایجاب به بلوغ رسید ـ یا اینکه در زمان ایجاب خواب بود و بعد از ایجاب بیدار شد و او را متوجه وقوع ایجاب کردند ـ و او بدون فوت موالات قبول کرد، معلوم است که عقلاء در چنین فرضی حکم به صحّت قبول و وقوع عقد میکنند.
بنابراین این بخش از کلام جناب شیخ قدس سره که «مشتری باید در زمان ایجابِ بایع دارای قابلیت باشد» درست نیست.
2. در مورد لزوم بقاء قابلیات بایع تا پایان انشاءِ قبول مشتری، به نظر میرسد حکم عقلاء نسبت به موارد متفاوت باشد و این را میتوان در مثالهایی که ذکر میکنیم به دست آورد.
مثال اوّل: موجب بعد از إنشاءِ ایجاب فوت میکند و مشتری بعد از فوت او و بدون اخلال به موالات، قبول را إنشاء میکند.
مثال دوم: بایع در زمان ایجاب، غیرِ محجور بود امّا بعد از ایجاب و قبل از الحاق قبول، از طرف قاضی حکم به حجرش میشود و قبول مشتری بعد از حجر اتفاق افتاد.
مثال سوم: بایع بعد از إنشاءِ بیع به خواب یا کُما رفت و مشتری بدون فوتِ موالات قبول کرد.
در مثال اوّل که بایع بعد از ایجاب فوت میکند، واضح است که اثری بر قبولِ مشتری مترتب نیست؛ زیرا علی الفرض قبل از قبول، مبیع به ملک مشتری منتقل نمیشود. از طرف دیگر با موت بایع، املاک او به ورثه منتقل میشود، پس بایعِ میّت چیزی ندارد که اگر قبول ملحق به ایجاب شود، مؤثر در نقل و انتقال باشد.
همچنین در مثال دوم که بایع بعد از ایجاب محجور میشود، اظهر آن است که اثری بر قبول مشتری مترتب نیست؛ چراکه قبل از قبول، مبیع به ملک مشتری منتقل نشده، و از طرف دیگر وقتی بایع محجور شد اموالش منتقل نمیشود حتّی اگر قبل از حجر جزء سبب نقل را ایجاد کرده باشد، چون هنوز انتقالی صورت نگرفته، پس اگر بعد از حجر جزء دیگر سبب حاصل شود دیگر تأثیری ندارد.
امّا در مورد مثال سوم که بایع بعد از ایجاب به خواب یا کُما برود، میگوییم:
اگر زود از خواب بیدار شود یا از کما خارج شود به گونهای که موالات معتبر در عقد ضربه نبیند و مشتری در حال بیداری و هوشیاری بایع، قبول را إنشاء کند، اظهر آن است که عقلاء قبولِ او را پذیرفته و ذات اثر میدانند، البته به شرط اینکه بایع ایجاب خود را الغاء نکند که آن کلام دیگری است که قبلاً توضیح دادیم.
به نظر میرسد در فرضی هم که بایع در خواب است یا به کُما رفته، اگر مشتری قبول کند عقد صحیح باشد و فرقی با صورتی که بعد از بیداری و افاقه قبول کند ندارد.
پس کلام در مورد لزوم بقاء قابلیات بایع تا پایان انشاءِ قبول مشتری این شد که این شروط و قابلیات متفاوت است؛ بعضی از این شروط ـ مثل عدم موت و عدم حجر ـ باید تا پایان عقد باقی باشد، امّا بعض شروط دیگر ـ مثل بیداری و هشیاری ـ نیازی نیست تا پایان قبول باقی باشد. همینکه ایجاب در حال بیداری و هشیاری إنشاء شود، لحوق قبول در صحت عقد کافی است. ولی با همهی این مطالب، این دو صورت جای احتیاط وجوبی دارد و اگر چنین فرضی اتفاق افتاد لازم است متبایعین اقاله کنند و اگر خواستند دوباره عقد را إنشاء کنند و یا اینکه به گونهای مصالحه کنند یا قاضی حکم به مصالحه کند ...
براي دريافت متن کامل جلسه بیست و چهارم اينـجا را کليک کنيد.