تقریرات دروس خارج فقه
حضرت آیت الله سیّد محمّد رضا مدرّسی طباطبایی یزدی (دامت برکاته)
سال تحصیلی 94-1393
جلسهی بیست و سوم؛ دوشنبه 19/8/93
بررسی نقد سید حکیم و سید خویی بر کلام شیخ رحمهم الله
در بررسی نقد سید حکیم و سید خویی بر کلام شیخ رحمهم الله میگوییم: ایجاب بایع به دو گونه میتواند باشد:
گاهی نظر بایع صرف تبادل و جابجایی ثمن و مثمن است و اینکه چه کسی مشتری باشد برای او تفاوتی ندارد ـ مانند اکثر کاسبها ـ و اگر مشتری خاصی را هم نام میبرد از باب اینکه احد افراد قابل است، نه اینکه نسبت به آن فرد عنایت داشته و خصوصیت وی مد نظرش باشد. در این صورت هر کسی ـ ولو غیر مخاطب ـ قبول کند عقد نسبت به او صحیح میباشد و فرقی نمیکند ثمن عین خارجی باشد یا کلّی در ذمه؛ مثلاً اگر بایع خطاب به زید که عنایتی به وی ندارد بگوید: «بعتک کتابی بهذا القلم» یا «بعتک کتابی بخمس دراهم» ولی عمرو به جای زید قبول کند عقد صحیح بوده و مالک کتاب میشود.
اما گاهی بایع خصوصیت مشتری را لحاظ میکند و قصدش بیع با شخص خاص مثل «زید» است، به گونهای که چه بسا درخواست «عمرو» برای بیع را نپذیرد. در این فرض اگر غیرِ مخاطب، بیع را قبول کند، عرفاً معاقده و معاهده صادق نیست و عقلاء او را طرف قرارداد با بایع نمیدانند. بنابراین عقد نسبت به وی صحیح نیست؛ چه ثمن کلّی در ذمه باشد و چه عین خارجی.
إن قلت: همانطور که سید خویی قدس سره و بعضی دیگر استدلال کردند طبق تعریف بیع به «مبادلة مال بمالٍ» ـ و نیز طبق تعریف مختار به «تبدیل مالٍ بمالٍ ما اعتباراً» ـ چون حقیقت بیع، تبدیل عوضین است پس اگر غیر مخاطب هم قبول کند، بیع واقع شده و صحیح میباشد، اما شما میگویید در صورتی که خصوصیت مشتری لحاظ شده باشد اگر غیر او قبول کند بیع صحیح نیست، چگونه میگویید بیع صحیح نیست در حالی که تعریف بیع بر آن صادق است؟!
قلت: تبدیل در امور اعتباری اینگونه نیست که خود به خود و به طور خودکار انجام شود، بلکه احتیاج به مبدِّل و بدل دارد. از طرف دیگر هر مالی مضاف به مالکش میباشد و اگر بایع خصوصیت زید را لحاظ کرده، در واقع مال مضاف به زید ـ مانند قلم زید ـ را به عنوان بدل قرار داده است [نه هر مالی را]، لذا اگر عمرو قبول کند و مال خودش ـ قلم خودش ـ را به عنوان بدل قرار دهد در واقع قیدی از بدل را اسقاط کرده و در نتیجه آن ایجابی را که بایع إنشاء کرده قبول نکرده است؛ چون قبلاً بیان کردیم که قابل هیچ نقشِ اثباتی در فرایند بیع به جز پذیرش تمام آنچه که بایع إنشاء کرده ندارد. بنابراین چون مشتری تمام آنچه را که بایع انشاء کرده، قبول نکرده، تبدیل اعتباری محقق نشده و تعریف بیع بر آن صادق نیست.
این مسأله از جانب مشتری هم صادق است؛ یعنی اگر قبول مشتری مقدم شود و مشتری خصوصیت بایع را مدّ نظر داشته باشد امّا ایجاب مؤخر توسط بایع دیگری محقق شود، فایدهای نداشته و عقد محقق نمیشود.
بله، در بسیاری از موارد عملاً اینگونه است که بایع خصوصیت مشتری یا مشتری خصوصیت بایع را لحاظ نمیکند، ولی اگر خصوصیت مشتری یا بایع لحاظ شد، عدم رعایت آن مساوی با عدم صدق معاقده و معاهده میباشد.
لزوم بقاء قابلیات متبایعین در تمام فرایند عقد
مسألهی بعدی که مرحوم شیخ بیان میکند، لزوم بقاء قابلیات متبایعین در تمام فرایند عقد است. عبارت شیخ قدس سره چنین است:
و من جملة الشروط في العقد: أن يقع كلٌّ من إيجابه و قبوله في حالٍ يجوز لكلّ واحدٍ منهما الإنشاء.
یعنی یکی از شروط صحت عقد این است که ایجاب و قبول در حالی از بایع و مشتری صادر شود که از ابتدای تحقق ایجاب تا آخر تحقق قبول، هر دو واجد تمام شرایط ایجاب و قبول ـ مانند عقل، اختیار، بلوغ، بیداری، عدم حجر، عدم رقیّت و ... ـ باشند. در نتیجه اگر هنگام ایجابِ بایع، مشتری فاقد بعض این شروط بود مثلاً خواب بود، صغیر بود، محجور بود، عبد بود و ... ولی بعد از ایجاب، واجد شد ـ مثلاً از خواب بیدار شد و متوجه شد بایع برای او یا به طور مطلق، ایجاب بیع کرده است ـ و عقد را قبول کرد، این قبول فایدهای نداشته و عقد محقق نمیشود.
همچنین اگر بایع در حین ایجاب، واجد تمام شرایط بود امّا قبل از تحقق قبول از جانب مشتری، فاقد بعض این شرایط شد ـ مثلاً حاکم حکم به حجرش کرد، به خواب یا کُما رفت، کافر حربی بود و توسط مسلمانی به رقیّت گرفته شد و ... ـ سپس قبول مشتری محقق شد، در این صورت هم معاقده و معاهده صادق نیست.
تقسیم قابلیات متبایعین در کلام شیخ قدس سره
مرحوم شیخ قابلیات متبایعین را به دو نوع تقسیم میکند ـ هرچند خود ایشان در این دو نوع از حیث اعتبار و دلیل آن، تفاوتی قائل نمیشوند، امّا بعضی قائل به تفاوت شدهاند ـ این دو قسم عبارتند از:
نوع اوّل: قابلیاتی که با فقدان آنها، شخص از قابلیت تخاطب ساقط میشود و دیگر نمیتوان او را مخاطب قرار داد، مانند تحقق موت، جنون، إغماء و حتی نوم.
لزوم تحقق این قابلیات در حینِ إنشاء خودِ طرفین (بایع و مشتری) عقلی بوده و از واضحات است؛ چون میّت و مُغمیعلیه که اصلاً إنشائی ندارند، إنشاء مجنون و نائم هم ـ حتّی اگر صورت انشاء را در خواب تلفظ کند ـ عقلاً اعتباری ندارد ...
براي دريافت متن کامل جلسه بیست و سوّم اينـجا را کليک کنيد.