تقریرات دروس خارج فقه
حضرت آیت الله سیّد محمّد رضا مدرّسی طباطبایی یزدی (دامت برکاته)
سال تحصیلی 94-1393
جلسهی صد و یکم؛ دوشنبه 21/2/1394
بررسی حکم نقود قسم دوم
تا اینجا احکام نقود قسم اوّل را بررسی کردیم و اکنون باید حکم نقود قسم دوم یعنی نقودی که مادهی آن ارزش ذاتی ندارد را بررسی کنیم. قبل از بررسی حکم این نقود، مناسب است ابتدا سیر تاریخی پیدایش نقود اعتباری محض را بیان کنیم.
سیر تاریخی پیدایش پول اعتباری محض
همانطور که به نظر میرسد و تا اندازهای هم میتوان آن را با شواهد تاریخی تأیید کرد، بشر در ابتدا برای معاملات خود از روش پایاپای استفاده میکرد و شیءِ معینی را به عنوان وسیلهی مبادله انتخاب نکرده بود. ولی دیری نپایید که متوجّه شد میتوان از میان اشیاء مورد رغبت انسان، چیزی را یافت که معاملات را آسانتر نماید، لذا اشیائی را به عنوان وسیلهی مبادله قرار داد.
در کتابهای [تاریخی]، از انواع اشیائی که در دورههایی از تاریخ نقش پول را ایفا کردهاند، نام برده شده که شاید هر کدام از آنها در جامعه یا زمان خاص خود، به جای پول استفاده میشده است؛ مانند انواع غلات، پوست، گوسفند، چای، پشم، شاخ و غیره.
این دورانها را میتوان دوران «پول ابتدایی» نامید. دورانهایی که پس از آن بشر توانست فلزات به ویژه طلا و نقره را کشف کرده، و به آنها دسترسی پیدا کند و آنها را به صورت سکّه، وسیلهی مبادلات خود قرار دهد. از آنجا که این دو فلز (طلا و نقره) خواصّی داشتند که سایر فلزات فاقد آن بودند، مسکوکات این دو فلز به سرعت توانست برای خود مقبولیّت عامی را در بیشتر جوامع انسانی پیدا نماید، تا جایی که این دو فلز قرنها به عنوان مادهی اصلی پول شناخته میشد و در جوامع متمدّن، معتبر بود. هرچند به طور نادر از سایر فلزات دیگر نیز به عنوان پول استفاده میشد، امّا محور اصلی مبادلات و سنجشها، پول طلا و نقره بود.
به مرور زمان، بشر پول دیگری را ابتکار نمود که با صرف نظر از حیثیت پولی آن، تقریباً هیچ ارزشی ندارد. این پول همان اسکناس یا پول کاغذی میباشد که منشأ پیدایش آن تقریباً صد و پنجاه یا دویست سال پیش است، هرچند بر حسب آنچه که نقل شده، قبل از این زمان نیز نادراً در برخی جوامع پول اعتباری محض فیالجمله وجود داشته است.
سیر پیدایش پول اعتباری محض این بوده که ظاهراً صرّافها و نیز افراد مورد اعتمادی که مردم نقود طلا و نقرهی خود را نزد آنها به امانت، ودیعه، قرض، شراکت و ... میگذاشتند، در مقابل این نقود رسیدهایی صادر میکردند که فلانی در نزد من مثلاً هزار دینار دارد یا اینکه هر کس این رسید را بیاورد هزار دینار به او پرداخت میشود، و این رسیدها به فرد دارندهی آن، اعتبار میبخشید و مردم با او معامله میکردند چون میدیدند توانایی پرداخت ثمن معامله را دارد. و چه بسا اعتبار صادر کنندهی گواهی آنقدر بالا بود که مشتری به جای پول، همان رسید را به عنوان ثمن پرداخت میکرد و بایع هم میپذیرفت و خودِ بایع رسید را به نزد صادر کننده میبرد و معادل آنچه گواهی شده بود، درهم یا دینار میگرفت.
کم کم اعتبار این گواهیها و مقدار آنها آنقدر زیاد شد که خریدار هم اعتماد میکرد و دیگر گواهی را تبدیل به نقدین نمیکرد، بلکه با همان گواهی معامله میکرد و نیازمندیهای خود را خریداری میکرد. [از طرف دیگر، سختی و نیز خطرات حمل نقدین خصوصاً در مقادیر زیاد و مسافتهای طولانی، به رونق بیشتر این گواهیها افزود] و مردم به خاطر اعتبار بالای صادر کننده و اطمینانی که به او داشتند، رسیدها را نقد نمیکردند و با همان رسیدها دوباره معامله میکردند و یا به عنوان سرمایه آن را نگهداری میکردند. در واقع این گواهیها نقش پول را ایفاء میکرد هرچند تمام خواص پول اعتباری محض را نداشتند.
در بعض مواقع هم صادر کنندگان گواهی که حتّی اگر دریافت کنندهی گواهی، نقدی پیش او نمیگذاشت، برای او گواهی صادر میکرد که مثلاً این گواهی صد دینار ارزش دارد یا اگر کسی گواهی را بیاورد صد دینار به او پرداخت میشود [و این گواهی را به عنوان قرض یا عناوین دیگر، در اختیار او میگذاشت] و فرد با این گواهی مثلاً به خرید و فروش یا تجارت مشغول میشد و بعد از مدتی دین خود را به صادر کنندهی گواهی پرداخت میکرد، در این مدت نیز اگر فردی گواهی را پیش او میبرد، معادل آنچه که تضمین شده بود به او نقدین پرداخت مینمود.
بعد از مدتی با گسترش این گواهیها، افراد صادر کننده به فکر انتشار گواهیهای مخصوصی افتادند مانند گواهی ده دیناری، صد دیناری، هزار دیناری و ... . اعتبار و شیوع این گواهیها همچنان بالا رفت تا آنجا که اگر مثلاً هر گواهی معادل ده دینار بود و فرد میخواست کالایی صد دیناری خریداری کند، فروشنده میگفت این کالا را به ده گواهی فلانی میفروشم یا خریدار میگفت به ده گواهی فلانی میخرم و در واقع اینجا بود که این گواهیها، وسیلهی سنجش ارزش و قیمت اشیاء شدند و نطفهی پولهای کاغذی امروزی، اینجا منعقد شد.
بعد از مدتی به خاطر اعتماد مردم و نیز به خاطر سرمایهای که خودِ صادر کنندهی گواهی داشت و با توجه به اینکه دریافت کنندههای گواهی، همه با هم برای نقد کردن گواهی مراجعه نمیکردند، حدس زده میشود صادر کنندها بیش از مقدار طلا و نقرهای که داشتند اقدام به دادن گواهی میکردند؛ یعنی عملاً پول اعتباری در دست مردم بود بدون اینکه در مقابلش به همان اندازه پشتوانهی پول طلا و نقره وجود داشته باشد، با این حال اگر کسی میخواست گواهی خود را نقد کند، فوراً صادر کننده آن را تبدیل به طلا و نقره میکرد ...
براي دريافت متن کامل جلسه صد و یکم اينـجا را کليک کنيد.