تقریرات درس خارج اصول
حضرت آیت اللّه سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته
دورهی دوم ـ سال یازدهم ـ سال تحصیلی 94ـ93
جلسه 40 ـ دوشنبه 22/10/93
بررسی اشکال اوّل مطرح شده توسط محقق عراقی رحمه الله بر استدلال به صحیحهی زراره
این شبهه ضعیف است و اشکال وارد نیست؛ زیرا:
اوّلاً: در لسان روایات، وضو امر اعتباری قابل بقاء است. هرچند غسلتان و مسحتان تمام میشود امّا وضو در اعتبار شارع مادامی که ناقض آن نیامده باقی است، لذا در روایات بیان میشود: «فلانٌ علی وضوئه» یا «إنتقض وضوئه»، این تعابیر در روایات متعدد دیده میشود.
بنابراین میتوان گفت تا وقتی ناقض وضو نیامده است وضو باقی است و وقتی مکلّف شک در ناقض کند در حقیقت شک در بقاء وضو دارد و روایت میفرماید: «لاتنقض الیقین ابداً بالشک».
ثانیاً: همچنان که خودِ محقق عراقی رحمه الله نیز فرمودهاند، اگر کسی اصرار کند که وضو اسم برای همان غسلتان و مسحتان است که قابل بقاء نمیباشد و با تحقق آخرین جزء آن قطعاً زائل میشود، میگوییم لفظ وضو به خاطر کمال مناسبت با طهارت و اینکه علت طهارت است کثیراًما بر خودِ طهارت اطلاق میشود و لذا گفته میشود «انتقض وضوئه» و «هو علی وضوء» و ... و چون خودِ وضو قابل نقض نیست معلوم میشود که وضو در این تعابیر به معنای طهارت است. در نتیجه شارع کأنّ فرموده است: «إن لم یستیقن أنه قد نام و قد انتقض طهارته فإنه علی یقینٍ من طهارته و لا ینقض الیقین بالطهارة بالشک فیها» و از روایت اصل استصحاب برداشت میشود.
اشکال دوم که توسط محقق عراقی مطرح و بررسی شده
این شبهه از حیثی قویتر است؛
میدانیم با وجود جریان استصحاب در سبب یا به تعبیر دیگر با جریان استصحاب سببی، نوبت به استصحاب مسببی نمیرسد. بارها این نکته بیان شده است و مثال بارز آن چنین است که اگر کسی که دستش نجس است آن را داخل آب کرّ کند، دستش پاک میشود و آب نیز منفعل نمیشود. حال اگر شخصی در موقعیتی قرار گیرد که آبِ مسبوق به کرّیت، از حیث کرّیت مشکوک شود، اگر دست نجس به آن زده شود و واقعاً کرّ نباشد نه تنها دست پاک نمیشود بلکه آب نیز به ملاقات نجس منفعل میشود. اکنون اگر فرد شک کند که دست او با فروبردن در چنین آبی پاک میشود یا خیر، استصحاب نجاست دست جاری میشود و در مورد اینکه آیا آب نیز نجس شده است یا خیر، استصحاب طهارت جاری میشود. با این حال گفته میشود هیچکدام از این دو استصحاب جاری نیست؛ زیرا رتبهی آنها متأخر است از استصحاب دیگری که مقدّم است؛ زیرا شک ما در نجاست دست پس از فروبردن در آب، ناشی از آن است که آیا آب از کرّیت ساقط شده است یا خیر و در این حالت میگوییم قبلاً کرّ بوده است و الآن کما کان کرّ است و با استصحاب کرّیت میگوییم این آب با ملاقات نجاست منفعل نمیشود و دست را نیز پاک کرده است.
بنابراین با جریان استصحاب سببی یعنی کرّیت ماء زمینهی استصحاب نجاست ید از بین میرود، کما اینکه با فرض کرّیت ماء با استصحاب کرّیت، شکّ در نجاست آب نخواهیم داشت و آب نیز محکوم به طهارت است.
در صحیحهی مبارکه زراره فرض کرد که شخص دارای وضو است، سپس شک کرد که آیا خواب بر او عارض شده است یا خیر؟ امام علیه السلام فرمودند استصحاب وضو جاری است، در حالی که استصحاب وضو معنا ندارد؛ زیرا به منزلهی اجرای اصل محکوم و مسببی است، بلکه باید استصحاب عدم نوم جاری نمود؛ زیرا اصلِ حاکم و سببی است. شک دارد آیا نوم عارض شده است یا خیر؟ استصحاب عدم تحقق نوم جاری میشود و لذا شکّی در بقاء وضو باقی نمیماند. بنابراین وقتی استصحاب وضو معنا ندارد معلوم میشود روایت قاعدهی مقتضی و مانع را بیان میکند که در آن اصل سببی و مسببی وجود ندارد، بلکه یک مقتضی وجود دارد که بالوجدان موجود است و شکّ در مانع نیز طبق قاعده نباید مورد اعتنا قرار گیرد. لذا روایت قاعدهی مقتضی و مانع را بیان میکند.
در هر حال صرفنظر از اینکه این روایت نمیخواهد اصل استصحاب را بیان کند بلکه قاعدهی مقتضی و مانع را بیان میکند، این اشکال وارد میشود که اگر روایت میخواهد بیان استصحاب کند چرا اصل مسببی را مقدم دانسته است نه اصل سببی را؟!
أعلام در صدد دفع این اشکال برآمدهاند و پاسخهای مختلفی ارائه کردهاند ...
براي دريافت متن کامل جلسه چهلم اينـجا را کليک کنيد.