تقریرات دروس خارج فقه
حضرت آیت الله سیّد محمّد رضا مدرّسی طباطبایی یزدی (دامت برکاته)
سال تحصیلی 94-1393
جلسهی چهل و نهم؛ شنبه 27/10/1393
تلاش برخی برای تأیید روایت «الخراج بالضمان» با روایات شیعه و نقد آن
[برخی تلاش کردهاند مضمون روایت «الخراج بالضمان» را با بعض روایات شیعه تأیید کنند. این روایات عبارتند از:]
1. مرسلهی اسحاق بن عمار:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: حَدَّثَنِي مَنْ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام وَ سَأَلَهُ رَجُلٌ وَ أَنَا عِنْدَهُ فَقَالَ: رَجُلٌ مُسْلِمٌ احْتَاجَ إِلَى بَيْعِ دَارِهِ فَجَاءَ إِلَى أَخِيهِ فَقَالَ أَبِيعُكَ دَارِي هَذِهِ وَ تَكُونُ لَكَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ تَكُونَ لِغَيْرِكَ عَلَى أَنْ تَشْتَرِطَ لِي إِنْ أَنَا جِئْتُكَ بِثَمَنِهَا إِلَى سَنَةٍ أَنْ تَرُدَّ عَلَيَّ فَقَالَ: لَا بَأْسَ بِهَذَا إِنْ جَاءَ بِثَمَنِهَا إِلَى سَنَةٍ رَدَّهَا عَلَيْهِ قُلْت:ُ فَإِنَّهَا كَانَتْ فِيهَا غَلَّةٌ كَثِيرَةٌ فَأَخَذَ الْغَلَّةَ لِمَنْ تَكُونُ الْغَلَّةُ؟ فَقَالَ الْغَلَّةُ لِلْمُشْتَرِي أَ لَا تَرَى أَنَّهُ لَوِ احْتَرَقَتْ لَكَانَتْ مِنْ مَالِهِ.
وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: سَأَلَهُ رَجُلٌ وَ ذَكَرَ الْحَدِيثَ.
وَ رَوَاهُ الْكُلَيْنِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ مِثْلَهُ.
اسحاق بن عمار میگوید: فردی که نزد امام صادق علیه السّلام بود و سؤال شخص دیگری را شنیده بود، چنین برای من نقل کرد که سائل پرسید: مرد مسلمانی احتیاج به فروش خانهاش دارد و پیش برادر خود میآید و میگوید: خانهام را به تو بفروشم و برای تو باشد، در نزد من بهتر است از آنکه برای غیر تو باشد. [البته در صورتی که] برای من شرط کنی اگر تا سال آینده پول را برگرداندم، خانه برای خودم باشد. حضرت فرمودند مانعی ندارد، اگر تا سال آینده ثمن را برگرداند خانه مال اوست. عرض کردم: این خانه منافع فراوانی دارد و مشتری آن را استیفاء کرده، این منافع برای کیست؟ حضرت فرمودند: منافع برای مشتری است، آیا نمیبینی اگر خانه آتش بگیرد از مال مشتری محسوب میشود.
این روایت از لحاظ سند مرسله است؛ زیرا اسحاق بن عمار از «مَنْ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام » نقل میکند که نمیدانیم چه کسی است.
در استدلال به این روایت گفته شده است که عبارت «الْغَلَّةُ لِلْمُشْتَرِي أَ لَا تَرَى أَنَّهُ لَوِ احْتَرَقَتْ لَكَانَتْ مِنْ مَالِهِ» همان مضمون روایت «الخراج بالضمان» است، چراکه روایت میفرماید چون احتراق خانه از مال مشتری و بر عهدهی اوست، پس منافع آن هم مال اوست.
مناقشه در دلالت روایت
صرف نظر از ضعف سند، مضمون این روایت مساوی با روایت «الخراج بالضمان» نیست؛ چراکه این روایت بیان میکند چون خانه ملک مشتری است و احتراق آن از مال او محسوب میشود، پس منافع آن هم برای اوست. به تعبیر دیگر این روایت بیان میکند که منافع عین، تابع مالکیت آن است، در حالی که ابن حمزه بیان میکرد طبق روایت «الخراج بالضمان»، منافع تابع ضمان عین است.
2. روایت معاویة بن میسرة:
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ] بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي بِشْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ مَيْسَرَةَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا الْجَارُودِ يَسْأَلُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام عَنْ رَجُلٍ بَاعَ دَاراً لَهُ مِنْ رَجُلٍ وَ كَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الرَّجُلِ الَّذِي اشْتَرَى مِنْهُ الدَّارَ حَاصِرٌ فَشَرَطَ إِنَّكَ إِنْ أَتَيْتَنِي بِمَالِي مَا بَيْنَ ثَلَاثِ سِنِينَ فَالدَّارُ دَارُكَ فَأَتَاهُ بِمَالِهِ قَالَ: لَهُ شَرْطُهُ قَالَ لَهُ أَبُو الْجَارُودِ: فَإِنَّ ذَلِكَ الرَّجُلَ قَدْ أَصَابَ فِي ذَلِكَ الْمَالِ فِي ثَلَاثِ سِنِينَ؟! قَالَ: هُوَ مَالُهُ وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام أَ رَأَيْتَ لَوْ أَنَّ الدَّارَ احْتَرَقَتْ مِنْ مَالِ مَنْ كَانَتْ تَكُونُ الدَّارُ دَارَ الْمُشْتَرِي.
معاویة بن میسره میگوید شنیدم که ابوالجارود از امام صادق علیه السّلام سؤال کرد: مردی خانهاش را به دیگری میفروشد و بین خانهی آن دو، دیواری فاصله است. مشتری شرط میکند اگر مال من (ثمن خانه) را تا سه سال آوردی خانه مال توست، و آن فرد مال را میآورد. حضرت فرمودند: برای او شرطش است [باید به شرطش وفا کند]. ابوالجارود گفت: آن مرد [مشتری] سه سال خانه را استفاده کرده است؟ حضرت فرمودند: آن خانه مالش بوده است، آیا نمیبینی اگر خانه آتش بگیرد از مال کیست، خانه مال مشتری است.
سند شیخ به الحسن بن محمد بن سماعة تمام است، امّا معاویة بن میسرة که نوهی شریح قاضی است توثیقی ندارد، بنابراین سند روایت ناتمام است. البته در وثاقت ابوالجارود نیز کلام است امّا چون راوی خود حاضر بوده، عدم وثاقت ابوالجارود ضربهای به سند نمیزند ...
براي دريافت متن کامل جلسه چهل و نهم اينـجا را کليک کنيد.