تقریرات دروس خارج اصول
حضرت آیت الله سیّد محمّد رضا مدرّسی طباطبایی یزدی (دامت برکاته)
سال تحصیلی 94-1393
جلسهی سی و دوم ـ دوشنبه 17/9/93
نقد و بررسی کلام شهید صدر در پاسخ به محقق اصفهانی قدس سرهما
چرا میفرمایید حد اصغری که از روایت به دست میآید حتماً «الیقین بالوضوء» می باشد و چیز دیگری نمیتواند باشد و سپس نتیجه میگیرید که اگر حد اوسط نیز «الیقین بالوضوء» باشد قیاس مذکور لغو میشود؟!
اگر روایت مبارکه و سؤال و جواب زراره را دوباره بررسی نماییم میفهمیم که حد اصغر و موضوع در صغری میتواند چیز دیگری باشد. زراره شخصی را فرض میکند که ابتدا دارای وضو است و سپس سؤال میکند «إن حُرّک فی جنبه شیء» یعنی اگر چیزی کنار این شخص متوضؤ حرکت کند «و لم یعلم به قال7 لا حتی یستیقن انه قد نام حتی یجیئ من ذلک امر بین و إلا ... ان لم یستیقن المتوضوء الذی حرک فی جنبه شیئ و لم یعلم به فإنه (همان شخص متوضوء الذی حرک فی جنبه...) در این حالت میتوانیم قیاس شکل اول را چنین ترتیب دهیم و بگوییم:
المتوضوء الذی شک فی وضوئه لعدم علمه بحرکة شیء فی جنبه(حد اصغر)،متیقنٌ بوضوئه(حد اوسط)؛ متیقنٌ بوضوئه (صغری)
و لاتنقض الیقین بالشک یا (کل متیقن بوضوئه لایجوز له نقض یقینه بالشک)، (کبری)
فذاک المتوضوء بصفة کذا لا یجوز له نقض یقینه بالشک (نتیجه)
در این شکل لغویتی پدید نمیآید؛ زیرا موضوع را «المتوضوء الذی شک فی وضوئه لعدم علمه بحرکة شئ فی جنبه» قرار دادهایم و با ضمیمه کردن کبرای فوق به راحتی میتوان به نتیجهی مذکور دست یافت. شهید موضوع را فرض کردند «الیقین بالضوء» و حد اوسط را یکی از دو چیز «الیقین» یا «الیقین بالوضوء» دانستند و با لغو دانستن حد وسطِ دومی بیان کردند باید حد وسط «الیقین» باشد تا استدلال درست باشد در حالی که دلیلی وجود ندارد که موضوع را «الیقین بالوضوء» بدانید تا مجبور شوید برای صحت قیاس، محمول را مطلق الیقین در نظر بگیرید بلکه میتوانید موضوع را «المتوضوء الشاک من حیث حرکة شیئ فی جنبه» بدانیم و حد اوسط را «متیقن بالوضوء» بدانیم که در کبری تکرار میشود و نتیجه آن حجیت استصحاب در خصوص باب وضوء است و هیچ لغو و استهجانی لازم نمیآید؛ زیرا مفروض ما در صغری متوضوء شاکی است که از ناحیهی خاصی دچار شک شده است و امام علیه السلام در کبری میفرمایند: هر متوضوء شاکی از هر کجا شک کرده باشد باید بنا را بر یقین سابق بگذارد و این قیاس کاملاً صحیح و متناسب کلام امام میباشد در حالی که شما سخن امام علیه السلام (إنه علی یقین من وضوئه) را به یقین به وضو تبدیل کردید در حالی که چنین چیزی در عبارت امام علیه السلام نیست.
بنابراین پاسخ شهید صدر به کلام محقق اصفهانی ناتمام است.
وجه دیگری در دفع اشکال و اثبات حجیت استصحاب به طور مطلق گفته شده است. در این حدیث مبارک امام علیه السلام نقض را به یقین نسبت دادهاند و فرمودهاند (لا تنقض الیقین بالشک) و این اسناد به خاطر استحکام و ابرامی است که در یقین موجود است و این خصوصیت استحکام مربوط به ذات یقین میباشد با قطع نظر از متعلق آن، پس هر جا یقین بود نقض جایز نیست.
به تعبیر دیگر حکم مذکور در روایت، حرمت نقض است که موضوعش یقین به وضوء است در حالی که وضو مناسبتی ندارد که نقض به آن نسبت داده شود؛ زیرا یقین است که در ذاتش استحکام و ابرام نهفته است لذا گاهی از یقین به قطع یاد میکنند. پس معلوم میشود محور در کلام امام علیه السلام خود یقین است نه مطلق یقین که وضو باشد. بنابراین کشف میکنیم هرکجا یقین وجود داشته باشد در هر بابی از ابواب فقه، قابل نقض نیست و باید حکم به بقاء آن نمود.
براي دريافت متن کامل جلسه سی و دوّمم اينـجا را کليک کنيد.