تقریرات دروس خارج فقه
حضرت آیت الله سیّد محمّد رضا مدرّسی طباطبایی یزدی (دامت برکاته)
سال تحصیلی 93-1392
جلسهی سوم؛ 24/6/93
تصحیح معاطات اخرس به دلیل اولویت وقوع طلاق وی با اشاره
وجه دیگری که جناب شیخ رحمه الله برای تصحیح معاطات اخرس حتی با قدرت بر توکیل، به آن تمسّک میکنند فحوای روایاتی است که بیان میکند طلاق اخرس با کتابت یا اشاره صحیح است؛ چراکه در میان عقود و ایقاعات هیچ عقد یا ایقاعی به اندازهی طلاق مورد سختگیری واقع نشده که باید در حضور شهود و با صیغهی خاص إنشاء شود با این حال در روایات متعددی بیان شده که اخرس با کتابت یا اشاره میتواند طلاق دهد. این روایات دلالت میکند اخرس حتی اگر قدرت بر توکیل داشته باشد با کتابت یا اشاره میتواند طلاق دهد؛ زیرا امام علیه السلام در این روایات استفصال نفرموده و [حمل روایات بر صورتی که اخرس قدرت بر توکیل نداشته باشد حمل بر فرض بسیار نادر است]. این روایات بالفحوی و الاولویة دلالت میکند در عقود و ایقاعات دیگر ـ از جمله بیع ـ که امرش اسهل است اخرس میتواند با کتابت یا اشاره ـ یعنی معاطات ـ إنشاء کند. بنابراین بیع معاطاتی اخرس صحیح بوده و مفید ملکیت لازمه میباشد.
این بیان مرحوم شیخ گرچه صحیح بوده و احتمال خصوصیت در طلاق منتفی است ولی با وجود عمومات و اطلاقات، دیگر احتیاجی به تمسک به دلیل اولویت نیست.
در مورد طلاق اخرس مناسب است روایاتی را که در این زمینه وارد شده بررسی کنیم و ببینیم طلاق اخرس در روایات چگونه تبیین شده است؛ چراکه از بعضی مثل جناب صدوق و پدرشان قدس سرهما نقل شده که اخرس باید با انداختن قناع ـ مقنعه یا روسری ـ بر سر همسرش نشان دهد نامحرم او شده و اگر خواست رجوع کند قناع را بردارد به گونهای که نشان دهد محرم او شده است، ولی علامه در مختلف به مشهور نسبت داده که طلاق اخرس هم با اشاره محقق میشود و هم با کتابت. بنابراین مهم بررسی روایات باب است که طلاق اخرس چگونه تبیین شده است:
چگونگی طلاق اخرس در روایات
صاحب وسائل قدس سره روایات مربوط به طلاق اخرس را در کتاب الطلاق در بابی تحت عنوان «بَابُ جَوَازِ طَلَاقِ الْأَخْرَسِ بِالْكِتَابَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ الْأَفْعَالِ الْمُفْهِمَةِ لَهُ مَعَ الْإِشْهَادِ وَ الشَّرَائِطِ وَ لَا يَجُوزُ طَلَاقُ وَلِيِّهِ عَنْه» جمعآوری کرده است:
ـ صحیحهی أحمد بن محمد بن أبی نصر البزنطی:
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام عَنِ الرَّجُلِ تَكُونُ عِنْدَهُ الْمَرْأَةُ يَصْمُتُ وَ لَا يَتَكَلَّمُ قَالَ: أَخْرَسُ هُوَ؟ قُلْتُ: نَعَمْ وَ يُعْلَمُ مِنْهُ بُغْضٌ لِامْرَأَتِهِ وَ كَرَاهَةٌ لَهَا أَ يَجُوزُ أَنْ يُطَلِّقَ عَنْهُ وَلِيُّهُ؟ قَالَ: لَا وَ لَكِنْ يَكْتُبُ وَ يُشْهِدُ عَلَى ذَلِكَ قُلْتُ: أَصْلَحَكَ اللَّهُ فَإِنَّهُ لَا يَكْتُبُ وَ لَا يَسْمَعُ كَيْفَ يُطَلِّقُهَا قَالَ بِالَّذِي يُعْرَفُ بِهِ مِنْ أَفْعَالِهِ مِثْلِ مَا ذَكَرْتَ مِنْ كَرَاهَتِهِ وَ بُغْضِهِ لَهَا.
وَ رَوَاهُ الشَّيْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَشْيَمَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ مِثْلَهُ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام وَ ذَكَرَ مِثْلَه.
سندی که شیخ صدوق و نیز کلینی به این روایت ارائه کرده تمام است، ولی سند شیخ طوسی به این روایت به خاطر علی بن احمد بن اشیم ناتمام است.
احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی از امام رضا علیه السلام دربارهی مردی که زن دارد و صامت است و سخن نمیگوید سؤال کرد، حضرت فرمودند: آیا أخرس است؟ [ابن ابی نصر بزنطی میگوید:] عرض کردم بله، و از او معلوم میشود که از زنش خوشش نمیآید و او را مبغوض میدارد، آیا ولیّ او میتواند زنش را طلاق دهد؟ فرمودند: خیر، مینویسد و شاهد بر آن میگیرد. عرض کردم: خداوند امور شما را به صلاح آورد او اصلاً نمیتواند بنویسد و نمیشنود پس چگونه همسرش را طلاق دهد؟ فرمودند: با حرکات و افعالش در حدّی که فهمیده شود طلاق داد به همان نحوی که فهمیدید زنش را دوست نمیدارد [و میخواهد طلاق دهد].
ممکن است کسی بدواً از این روایت استفاده کند طلاق اخرس ابتدا باید به کتابت باشد، اگر کتابت امکان نداشت آنوقت با هر اشارهی مفهمهای میتواند طلاق دهد. اما مشهور ترتیب قائل نشدهاند و گفتهاند: یا کتابت یا اشارهی مفهمه.
ـ روایت أبان بن عثمان:
وَ عَنْهُ [محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم] عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ طَلَاقِ الْخُرْسِ قَالَ: يَلُفُّ قِنَاعَهَا عَلَى رَأْسِهَا وَ يَجْذِبُهُ.
این روایت از لحاظ سند به خاطر صالح بن السندی [که توثیق ندارد] ناتمام است.
ابان بن عثمان میگوید: از امام صادق علیه السلام دربارهی طلاق گنگها سؤال کردم حضرت فرمودند: مقنعهاش را روی سر زنش میپیچد و آن را میکِشد.
«یجذبه» به قرینهی بعض روایات دیگر یعنی مقنعه را طوری بکشد که همه جایش را بپوشاند تا معلوم شود در حدّ نامحرم است.
این روایت چندان روشن نیست و فقط مقنعه انداختن و کشیدن را به عنوان طلاق ذکر کرده است ولی در اینکه آیا مقنعه انداختن خصوصیت دارد یا به عنوان مصداقی از مصادیق اظهار آن مکنون ذهنی است میگوییم: اگر ما بودیم و خصوص این روایت، میگفتیم از آنجا که طلاق امرش ضیق است مقنعه انداختن خصوصیت دارد. ولی اگر با ذیل حدیث ابن ابی نصر بزنطی معنا کنیم معلوم میشود خصوصیت ندارد؛ چون حضرت آنجا فرمودند: «بِالَّذِي يُعْرَفُ بِهِ مِنْ أَفْعَالِهِ مِثْلِ مَا ذَكَرْتَ مِنْ كَرَاهَتِهِ وَ بُغْضِهِ لَهَا».
ـ روایت سکونی:
وَ عَنْهُ [محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم] عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ قَالَ: طَلَاقُ الْأَخْرَسِ أَنْ يَأْخُذَ مِقْنَعَتَهَا وَ يَضَعَهَا عَلَى رَأْسِهَا وَ يَعْتَزِلَهَا.
وَ رَوَاهُ الشَّيْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ مِثْلَه.
این روایت از لحاظ سند به خاطر نوفلی ناتمام است؛ گرچه بعضی به خاطر کثرت نقل کلینی از نوفلی عن السکونی، و بعض قرائن دیگر به روایات ایشان عمل میکنند، ولی برای ما وثاقت ایشان ثابت نیست.
سکونی [از امام صادق علیه السلام نقل میکنند که] فرمودند: طلاق اخرس به این است که مقنعهی همسرش را بردارد و روی سر همسرش بیندازد و از او فاصله بگیرد.
این روایت نیز اگر به تنهایی مورد ملاحظه قرار گیرد ظاهرش آن است که انداختن مقنعه خصوصیت دارد ...
براي دريافت متن کامل جلسه سوّم اينـجا را کليک کنيد.