تقریرات درس خارج اصول
حضرت آیت اللّه سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته
دورهی دوم ـ سال دهم ـ سال تحصیلی 93ـ92
جلسه 87 ـ سهشنبه 16/2/93
در مورد مثالی که شهید صدر رحمه الله ذکر کردند و فرمودند با آنچه ما به دست آوردیم معنای مجازی بلیغی از آیهی شریفهی (ذَهَبَ اللهُ بِنُورِهِمْ و...) فهمیده میشود، باید گفت معنایی که شهید صدر رحمه الله ارائه کردند معنایی مجازی است که هیچ زیبایی و لطفی در آن نیست؛ زیرا چه خصوصیتی وجود داشته که خداوند متعال در آنجا باشد سپس برود؟! و طبق بیان شهید صدر رحمه الله اصل در این آیه رفتن خداوند است و به همراه بردن نور، تابع رفتن خداست. چنین معنایی وجهی ندارد بلکه باید گفت: خداوند نور آنها را میبرد. وانگهی اگر در همه جا تعدیه به حرف جرّ را به معنای نوعی تحصیص بدانیم، در آیهی (وَ اللهُ مُحيطٌ بِالْكافِرين) چه باید گفت؟ آیا میتوان گفت خداوند حصهای از احاطه دارد که همراه کافرین است؟! احاطه فی حدّ ذاته نیازمند محاط است، یا در (لَوْ شاءَ اللهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِم) نمیتوان گفت «خداوند رفت و گوش آنها را بُرد» مگر با تکلّف، بلکه باید گفت خداوند سمع آنها را بُرد و نابود کرد.
آری، در برخی موارد تحصیص معنا دارد، مانند: «مررتُ بزیدٍ» که عنایت بر مرور خود شخص است و بیان میشود که این مرور متعلّق به زید است، امّا در «ذهَبَ بِه» و «أذهَبه» یک معنا وجود دارد و اینکه شهید صدر رحمه الله فرمودند بُردن به باب مفاعله، فعل لازم را متعدی نمیکند صحیح نیست؛ زیرا توسط نحاة تصریح شده است که چنین نقلی صورت میگیرد و تعدیه صورت میگیرد.
اشکالی از شهید صدر بر کلمات سید خویی رحمهما الله
همچنین شهید صدر رحمه الله در ادامه سخنی از استاد خویش یعنی سید خویی رحمه الله ذکر میکنند که فرموده است: «تعدّی» و «لزوم» دو امر تعبّدی در لغت محسوب میشوند و چنین نیست که از حاقّ لفظ با یک قاعده به دست آید. بدین جهت گاهی مادّهی واحدهای را با حرف جرّ متعدی میکنند و گاهی بنفسه متعدّی میکنند، پس معلوم میشود تعدّی و لزوم خصوصیتی در معنا نیست و امری سماعی است.
مثلاً گفته میشود: «اضرّه» و «أضرّ به» هر دو به معنای ضرر رساندن به کسی یا چیزی است، در حالی که مثلاً در مثل ضَرَبَ گفته نمیشود ضَرَبه و ضرَبَ به. لذا روشن میشود قاعدهی خاصی ندارد و سماعی است.
شهید صدر رحمه الله در مقابل کلام استاد خویش بیان میکند این دو مثال با یکدیگر متفاوتند؛ در «أضرّه» ضمیر مفعول است و طرف تعدّی قرار گرفته است و تعدّی آن حقیقی است، مانند «ضَرَبه» در حالی که در «أضرّ به» ضمیری که با حرف باء مجرور است قید مادّه است و همان تحصیص را بیان میکند و صورت ذهنیهای که از «أضرّ به» به دست میآید با صورت ذهنیهای که با «أضرّه» به دست میآید متفاوت است. آری، اگر گفته شود «أضرّ به»، نیازی به ذکر مفعول نیست ولی معنایی مانند «أضرّه» ندارد. بنابراین سخن استاد یعنی سید خویی رحمه الله غیر سدید است.
نقد و بررسی اشکال شهید صدر بر کلام سید خویی رحمهما الله
آیا «أضرّ به» مفعولٌ به نیاز دارد یا خیر؟ شما در مثل «أضرّ به» مفعولی را در تقدیر میگیرد و «به» را قید مادهی ضرر میدانید و معنا میکنید «ضرر رساند، ضرر خاصی به او» در حالی که هیچ وجدان لغوی آن را نمیپذیرد.
ضرر مفهومی است که تعدّی بالذات دارد، مانند ضَرَب که باید صادر و واقع شود، هرچند ممکن است ضرر به معنای تضرّر هم معنا شود امّا ظاهراً در ذاتش تعدّی بالذات نهفته است و شکّی نیست در اینکه نیاز به مفعول دیگری در مثل «أضرّ به» نداریم و بدون مفعول نیز نمیباشد. پس معلوم میشود مفعولٌ به آن همان ضمیر در «به» میباشد و فرقی میان «أضرّه» و «أضرّ به» از این حیث وجود ندارد. امّا بعید نیست گفته شود در «أضرّ به» تنها این تفاوت وجود دارد که نوعی تأکید در وارد شدن ضرر از آن فهمیده شود (محققاً ضرر وارد شد).
بنابراین کلام شهید صدر رحمه الله در تفاوت این دو، پذیرفتنی نیست هرچند نمیتوانیم قبول کنیم که سخن سید خویی رحمه الله در همانندی «أضرّه» و «أضرّ به» صحیح است، امّا فیالجمله سخن سید خویی رحمه الله که تعدیهی بالذات و تعدیهی به حرف جرّ تعبّدی است و قانونمند نیست را میپذیریم.
اشکالی دیگر از شهید صدر بر مقطع سوم کلام محقق اصفهانی رحمهما الله
اینکه محقّق اصفهانی رحمه الله فرمودند مفاعله دقیقاً إفادهی معنای حرف جرّ میکند، دارای محذوری است؛ زیرا وقتی مادهای به باب مفاعله برده میشود حرف جرّی که مُضاهی آن است همیشه یکسان نیست، بلکه متفاوت است؛ مثلاً »کاشَفتُه» در ثلاثی مجرد چنین متعدی میشود: «کَشَفتُ لَه»، امّا در «جالَستُه» وقتی ثلاثی مجرد آن با حرف جرّ تعدیه میشود گفته میشود: «جَلَستُ إلیه» یا در «سایَرتُه» گفته میشود: «سِرتُ معه». بنابراین وزن مفاعله که برای تعدیه است اگر دقیقاً به معنای حرف جرّ باشد، در هر کجا حرف جرِّ متناسب با آن به کار میرود و از آنجا که اوزان و هیئات، دارای وزن نوعی هستند و معنای حرفیه نیز متباینان بالذات هستند، لامحاله باید وزن مفاعله وضعهای متعدد داشته باشد؛ مثلاً یکبار وزن مفاعله برای تعدّی به مثل حرف «ل» وضع شده باشد و یکبار برای حرفی مانند «إلی» و یا «مع» و ... در حالی که چنین التزامی غیر قابل قبول است، پس نمیتوان گفت باب مفاعله همان کار حرف جرّ را انجام میدهد ...
براي دريافت متن کامل جلسه هشتاد و هفتم اينـجا را کليک کنيد.