تقریرات درس خارج اصول
حضرت آیت اللّه سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته
دورهی دوم ـ سال دهم ـ سال تحصیلی 93ـ92
جلسه 85 ـ یکشنبه 14/2/93
بررسی کلام مرحوم اصفهانی
قبل از آنکه ادامهی فرمایشات محقّق اصفهانی و تحقیق نهایی ایشان را بیان کنیم، میتوانیم در مقابل فرمایشات محقّق اصفهانی رحمه الله بگوییم: شقّ اوّل کلام شما را میپذیریم و معتقد میشویم اصالت و تبعیت در مرحلهی ثبوت وجود دارد، امّا نه به صورتی که گرفتار محذور تعدّد نسبت شویم بلکه میگوییم:
طبق فرمایش محقّق اصفهانی رحمه الله نسبت واحدهی هیأت میتواند منتزع از دو نسبت باشد. با توجه به این معنا عرض میکنیم اگر دو نسبتِ منشأ انتزاع نسبت واحده، در عرض یکدیگر باشند نسبت منترعه مدلول هیأت تفاعل است و اگر دو نسبتِ منشأ انتزاع نسبت واحده، در طول یکدیگر باشند به این معنا که یکی اصلی و دیگری تبعی باشد، نسبت منتزعه مدلول هیأت مفاعله است. یا به تعبیر دیگر آن نسبتی که از دو نسبت مستقل انتزاع می شود نسبت تفاعلی میباشد و نسبتی که از دو نسبت اصیل و تابع به دست میآید نسبت مفاعله است.
بنابراین محذوری که فرمودند پدید نمیآید.
نظریهی محقّق اصفهانی رحمه الله در معنای باب مفاعله
متأسفانه عبارات ایشان روشن و گویا نیست و دارای فراز و نشیب است، ولی آنچه از مجموع عبارات ایشان میتوان استفاده کرد آن است که ایشان فرق بین هیأت مجرد و هیأت مزیدٌ فیه از باب مفاعله را چنین بیان میکند که هیأت در ثلاثی مجرد، وضع برای یک نسبت شده است و از این حیث که این نسبت، لازم یا متعدّی بنفسه یا به حرف جر باشد لابشرط است، امّا هیأت مفاعله برای تعدّی به دیگری وضع شده است به نحوی که خودِ هیأت، کافی برای افادهی تعدّی است. مثلاً «جالَسَه» در ثلاثی مجرد «جَلَسَ» به معنای «نشست» است و به دیگری کاری ندارد، وقتی به باب مفاعله (جالَسَه) میرود دارای مفعول خواهد بود و به نفس هیأت، مادّه از فاعل به مفعول سرایت میکند، یا در «کتَبَ» که میتوان با حرف جر ثلاثی مجرد آن را متعدی نمود (کتَبَ الیه)، هیأت مفاعلهی آن (کاتَبَه) به خودی خود و بنفسها این کار را انجام میدهد. یا در «خدَعَ» که به خودیِ خود متعدی است (خدَعَه؛ او را فریب داد) و هیأت ثلاثی مجرد ابای از تعدیه به غیر ندارد، امّا وقتی به باب مفاعله میرود و «خادَعَه» میشود، این تغییر در آن صورت گرفته است که در باب مفاعله خودِ هیأت بنفسها افادهی تعدیه میکند و تعدیه از حیث هیأت استفاده میشود و چنین تعدیهای با تعدیهی بالذات ثلاثی مجرد متفاوت است و این معنا را افاده میکند که فاعل، متصدّی انهاء مادّه به مفعول است.
بعضی مقصود ایشان را چنین تفسیر کردهاند که فاعل تقصّد رساندن مادّه به مفعول دارد و لکن در عبارات محقّق اصفهانی رحمه الله از واژهی قصد استفاده نشده و تنها از تعبیر تصدّی استفاده شده است. بنابراین فرق «خدَعَه» با «خادَعَه» در این است که «خدَعَه» یعنی فریب به دیگری رسید؛ چه فاعل در مقام تصدّی رساندن ماده به مفعول باشد و چه نباشد، امّا «خادَعَه» به معنای آن است که فاعل در مقام تصدّی رساندن مادّه به مفعول است. لهذا در «ضَرَبَ زیدٌ عمرواّ» بیان نمیشود که فاعل در مقام تصدّی رساندن فعل به مفعول بوده است، در حالی که در «ضارَبَ زیدٌ عمرواً» این معنا بیان میشود.
در نتیجه: در روایت «لاضَرَرَ و لاضِرارَ»، «لاضرر» به معنای نفی و عدم وجود ضرر است؛ چه فاعلی در مقام تصدّی باشد چه نباشد و چه قصدی باشد چه نباشد، امّا «لاضرار» یعنی کسی نمیتواند در مقام تصدّی رساندن ضرر به دیگری باشد و چون سمرة بن جندب لجاجت میکرد، حضرت صلّی الله علیه وآله فرمودند: «إِنَّكَ رَجُلٌ مُضَارّ» یعنی تو متصدی ضرر رساندن به دیگری هستی.
کلام شهید صدر نسبت به فرمایش محقّق اصفهانی رحمهما الله
فرمایش محقّق اصفهانی مورد نقد و بررسی محقّقین بعد از ایشان قرار گرفته است. مفصّلترین نقادی از جانب شهید صدر رحمه الله ارائه شده است. شهید صدر کلمات محقّق اصفهانی رحمهما الله را به سه مقطع تقسیم نموده است:
1. مقطعی که محقّق اصفهانی رحمه الله مدّعای خود را با تمسّک به استظهار و تبادر اثبات میکند.
2. مقطعی که در آن به مشهور نسبت داده که اصل در مفاعله فعل بین الاثنین است (و ردّ قول مشهور).
3. مقطع سوم چیزی است که محقّق اصفهانی رحمه الله در «و التحقیق» ذکر کردند ...
براي دريافت متن کامل جلسه هشتاد و پنجم اينـجا را کليک کنيد.