تقریرات درس خارج اصول
حضرت آیت اللّه سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته
دورهی دوم ـ سال دهم ـ سال تحصیلی 93ـ92
جلسه 84 ـ سهشنبه 9/2/93
فرمایشات محقّق اصفهانی رحمه الله در معنای باب مفاعله
مرحوم سید خویی تلمیذ محقّق اصفهانی رحمه الله در یکی از تقریراتشان نقل کردهاند که:
استاد ما قرآن کریم را از اوّل تا آخر مورد ملاحظه قرار دادهاند تا ببیند مواردی که از باب مفاعله استفاده شده است با معنایی که مشهور در باب مفاعله قائلند، سازگار است یا خیر و بدین نتیجه رسیدهاند که در موارد متعددی که به کار رفته است، یا اساساً نمیشود مفاعله را در فعل بین الاثنین به کار برد و یا اگر بشود، مقصود نبوده است. لهذا به نظر ایشان نمیتوان گفت که باب مفاعله حقیقت در فعل بین الاثنین است.
و ممکن است اضافه شود بر مدّعای محقّق مذکور، که حتی اگر حقیقت در فعل بین الاثنین هم باشد علاوه بر معانی دیگر، چون مواردی که باب مفاعله است و فعل بینالاثنین نیست زیاد است، نمیتوان گفت باب مفاعله منصرف به فعل دو طرفه است و لذا اگر هم در فعل دو طرفه به کار رود مجاز است یا از باب استعمال در یکی از معانی آن خواهد بود.
برخی موارد تتبّع محقق اصفهانی رحمه الله در قرآن چنین است:
1. از جمله مواردی که باب مفاعله در قرآن به کار رفته است و نمیتواند فعل بین الانثین باشد (یُخادِعونَ الله) است؛ آنها نسبت به خداوند خدعه میکنند امّا خداوند که نسبت به آنان حقیقتاً خدعه نمیکند.
2. (وَ مَنْ يُهاجِرْ فِي سَبِيلِ الله) مهاجرت فعل دو طرفه نیست.
3. (يُراؤُنَ) ریا کاری یک طرفه است. و نظیر آن مانند:
(وَ نادَيْناهُ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ) یا (إِذْ ناداهُ رَبُّه)، (وَ لِيَعْلَمَ الَّذينَ نافَقُوا)، (شَاقُّوا اللهَ وَ رَسُولَه)، (اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً)، (لا تُمْسِكُوهُنَّ ضِراراً) و (رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسينا).
در غیر قرآن نیز چنین کلماتی یافت میشود، مانند:
«عاجَلَه بالعُقوبَة» دو طرف تعجیل ندارند بلکه فاعلِ عقوبت عجله دارد.
«بارَزَه»، «ساعَدَه» یا «خالَعَ المَرأة» «واراه فیالارض»، «یُحاکی فلاناً»، «جاوَز السهمُ القوس»، «جاهَرَ»، «ناهَزَ» و... .
بنابراین نمیتوان گفت باب مفاعله حقیقت در فعل بین الاثنین است؛ زیرا در غیر این صورت، موارد مذکور باید مجازاً به کار رفته باشد، در حالی که هیچ نوع احساس مجازیت نمیشود.
وجه اعتباری در کلام محقّق اصفهانی رحمه الله
اهل ادب گفتهاند باب تفاعل و مفاعله هر دو برای فعل بین الاثنین هستند؛ یعنی «ضارَبَ زیدٌ عمراً» و «تضارَبَ زیدٌ و عمروٌ» یک معنا دارند و تنها این تفاوت را دارند که در باب تفاعُل، فعل از هر دو بالاصالة و در عرض هم حکایت میشود و هر دو إخبار هم سطح هستند، لهذا میتوان گفت: «تضارَبَ زیدٌ و عمروٌ»، امّا در «ضارَبََ زیدٌ عمرواً» یکی فاعل و دیگری مفعول است نه بالعکس. زید که فاعل است، بالاصالة فعل ضرب از او صادر شده است امّا عمرو بالتّبع فعل ضرب از او صادر شده است، لذا با باب تفاعُل متفاوت است.
اکنون میگوییم هیأت همیشه برای یک نسبت وضع میشود؛ زیرا یک هیأت است و یک معنا دارد و حتی نمیتوان گفت در تفاعل هیأت دالّ بر دو نسبت است، بلکه در حقیقت نسبت تفاعل عند التحلیل دو نسبت است ولی موضوعٌ له هیأت، تنها یک نسبت است و این مسئله در همهی هیأتها جاری است؛ چه هیأت ثلاثی مجرد و چه مزیدٌ فیه، چه مفاعله و چه تفاعل. آری، ممکن است هیأت واحد عند التحلیل به دو هیأت یا بیشتر تقسیم شود. لهذا در «تضارَبَ زیدٌ و عمروٌ» دو نسبت وجود ندارد که یکی نسبت ضرب به زید و دیگری نسبت ضرب به عمرو باشد و «تضارَبَ» حاکی از این دو نسبت باشد، بلکه ذهن از مجموع این دو نسبت، یک نسبت اتنزاع میکند که در فارسی از آن به «به همدیگر زدن» تعبیر میشود و هیأت تفاعل برای حکایت از آن وضع شده است و کسی که این هیأت را تحلیل میکند آن را به دو نسبت تجزیه میکند. در باب مفاعله نیز یک نسبت بیشتر وجود ندارد ...
براي دريافت متن کامل جلسه هشتاد و چهارم اينـجا را کليک کنيد.