تقریرات دروس خارج فقه
حضرت آیت الله سیّد محمّد رضا مدرّسی طباطبایی یزدی (دامت برکاته)
سال تحصیلی93-1392
جلسهی هفتاد و نهم؛ یکشنبه 31/1/1393
ـ صحیحهی ابن سنان:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَا بَأْسَ بِأَنْ تَبِيعَ الرَّجُلَ الْمَتَاعَ لَيْسَ عِنْدَكَ تُسَاوِمُهُ ثُمَّ تَشْتَرِي لَهُ نَحْوَ الَّذِي طَلَبَ ثُمَّ تُوجِبُهُ عَلَى نَفْسِكَ ثُمَّ تَبِيعُهُ مِنْهُ بَعْدُ.
وَ رَوَاهُ الْكُلَيْنِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ مِثْلَه.
عبد الله بن سنان از امام صادق علیه السلام نقل میکند که فرمودند: مانعی ندارد متاعی را که پیشت نیست به کسی بفروشی، [یعنی] قیمت را با او صحبت میکنی و بالا و پایین میکنی، وقتی تجاذب کردید و به توافق رسیدید، میروی آن متاع را به همان نحوی که او خواسته بود میخری [یعنی با بایع صحبت میکنی و توافق میرسی] سپس ایجاب قطعی را انجام میدهی، و بعد از اینکه مالک شدی به آن مشتری میفروشی.
جناب شیخ رحمه الله از عبارت «ثُمَّ تُوجِبُهُ عَلَى نَفْسِكَ» میخواهند استفاده کنند که در بیع ایجاب لازم است و ایجاب هم با لفظ محقق میشود؛ نه با فعل.
ولی بیان کردیم ایجاب با فعل هم میتواند محقق شود و لازم نیست حتماً با لفظ باشد و فرضاً اگر انصراف به لفظ داشته باشد این انصراف بدوی است و با تأمّل و تدبر مرتفع میشود. بنابراین این روایت نیز اشعاری به لزوم لفظ در بیع و در نتیجه بطلان معاطات ندارد و اگر هم از آن استشعار شود آن قدر ضعیف است که قابل اعتناء نیست.
اینها روایاتی بود که جناب شیخ بیان کردند که إشعار به لزوم لفظ در بیع دارد. روایات دیگری که محتمل است کسی به آن استناد کند را نیز بعضی ذکر کردهاند، از جمله:
ـ موثقهی سماعه:
و [محمد بن یعقوب] عن عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ بَيْعِ الْمَصَاحِفِ وَ شِرَائِهَا فَقَالَ لَا تَشْتَرِ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّوَ جَلَّ وَ لَكِنِ اشْتَرِ الْحَدِيدَ وَ الْوَرَقَ وَ الدَّفَّتَيْنِ وَ قُلْ أَشْتَرِي مِنْكَ هَذَا بِكَذَا وَ كَذَا.
در این روایت امام علیه السلام در مورد بیع مصحف فرمودند کتاب الله را نخر، بلکه آهن، ورق و دو جلد را بخر و بگو: من آهن، ورق و دو جلد را از تو به این قیمت میخرم.
اینکه حضرت در مقام تعلیم بیع و شراء فرمودند در مقام إنشاء اینطور بگو، معلوم میشود که در بیع وضعاً قول شرط است و الا حضرت نمیفرمودند که اینچنین بگو. و از آنجا که بیع مصحف از حیث بیع تفاوتی با بیوع دیگر ندارد پس استفاده میشود در تمام بیوع لفظ لازم است و بیع معاطاتی صحیح نیست.
ولی این روایت نیز دلالتی بر مدعا ندارد؛ زیرا اینکه حضرت فرمودند چنین بگو، به این خاطر بوده که [بیع بالصیغه] مصداق رایج بیع است و معمولاً معامله با لفظ انجام میشود؛ خصوصاً نسبت به مورد که حضرت میخواستند به او یاد دهند که مجموعه را تحت معامله نبرد، بلکه تفکیک کرده و فقط بخشی را با بیع بخرد، و ابراز این مقصود با معاطات یا ممکن نیست یا مشکل است، به همین خاطر فرمودند چنین بگو. لذا نظری به مواردی که به صورت یک مجموع واحد میخرد و ابراز آن با معاطات آسان است ندارد.
ـ صحیحهی برید بن معاویة:
الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِي رَجُلٍ اشْتَرَى مِنْ رَجُلٍ عَشَرَةَ آلَافِ طُنِ قَصَبٍ فِي أَنْبَارٍ بَعْضِهِ عَلَى بَعْضٍ مِنْ أَجَمَةٍ وَاحِدَةٍ وَ الْأَنْبَارُ فِيهِ ثَلَاثُونَ أَلْفَ طُنٍّ فَقَالَ الْبَائِعُ قَدْ بِعْتُكَ مِنْ هَذَا الْقَصَبِ عَشَرَةَ آلَافِ طُنٍ فَقَالَ الْمُشْتَرِي قَدْ قَبِلْتُ وَ اشْتَرَيْتُ وَ رَضِيتُ فَأَعْطَاهُ مِنْ ثَمَنِهِ أَلْفَ دِرْهَمٍ وَ وَكَّلَ الْمُشْتَرِي مَنْ يَقْبِضُهُ فَأَصْبَحُوا وَ قَدْ وَقَعَ النَّارُ فِي الْقَصَبِ فَاحْتَرَقَ مِنْهُ عِشْرُونَ أَلْفَ طُنٍّ وَ بَقِيَ عَشَرَةُ آلَافِ طُنٍ فَقَالَ الْعَشَرَةُ آلَافِ طُنٍّ الَّتِي بَقِيَتْ هِيَ لِلْمُشْتَرِي وَ الْعِشْرُونَ الَّتِي احْتَرَقَتْ مِنْ مَالِ الْبَائِعِ.
برید بن معاویة از امام صادق علیه السلام نقل میکند که دربارهی کسی که ده هزار بسته نِی در انباری که از یک نیستان روی هم انباشته شده بود و در آن سی هزار بسته بود خرید، پس بایع گفت: از این نیها ده هزار نی به تو فروختم و مشتری نیز گفت: قبول کردم و خریدم و راضی شدم و ثمن آن را که هزار درهم بود پرداخت کرد و مشتری کسی را موکّل کرد که نیها را قبض کند ولی صبح که رفتند دیدند آتش در نیها افتاده و بیست هزار بسته از آن سوخته و ده هزار باقی مانده است، حضرت فرمودند: ده هزار بسته نی که باقی مانده برای مشتری است و بیست هزار بستهای که سوخته از مال بایع میباشد.
استدلال به این روایت نیز نظیر روایت سابق است که بیان میکند بایع هنگام ایجاب بیع با لفظ میگوید: ده هزار نی فروختم و مشتری نیز با لفظ میگوید قبول کردم و خریدم، پس معلوم میشود در إنشاء بیع، لفظ لازم است.
پاسخ به این استدلال نیز مانند پاسخ به استدلال به روایت سابق است و آن اینکه بیع بالصیغه مصداقی از مصادیق بیع است و مفهوم ندارد تا مصادیق دیگر إنشاء را ردّ کند. علاوه آنکه مشتری چون ده هزار بسته از سی هزار بسته نی موجود در انبار یعنی به نحو کلی در معین میخواست، ابراز آن جز با لفظ مشکل بوده است ...
براي دريافت متن کامل جلسه هفتاد و نهم اينـجا را کليک کنيد.