تقریرات درس خارج فقه
حضرت آیت الله سیّد محمّد رضا مدرّسی طباطبایی یزدی (دامت برکاته)
سال تحصیلی93-1392
جلسهی دوازدهم؛ دوشنبه 22/7/1392
اشکال مرحوم امام قدس سره بر نظریه ی تعریف حق به ملک ضعیف
مرحوم امام قدس سره در ردّ این نظریه میفرماید:
اولاً: با مراجعه به ارتکاز عرفی و عقلایی مییابیم که حق با ملک تفاوت جوهری دارد و حق به معنای ملک ضعیف نیست. و از آن جا که این مفاهیم اختراع عرفی و عقلایی است و حقیقت شرعیه ندارد، پس فهم عرف بر تغایر این دو مفهوم محکّم بوده و دلیل بر آن است که حق به معنای ملک ضعیف نیست.
ثانیاً: در بعضی موارد که حق صادق است ملک صادق نیست و این نشانگر افتراق و تغایر این دو مفهوم است.
به عنوان مثال: کسی که به مکانی در مسجد سبقت میگیرد، بنا بر مشهور نسبت به آن حق پیدا میکند، بدون آنکه آن مکان داخل در ملک او شود؛ نه ملک شدید و نه ملک ضعیف علی فرض اینکه اشتداد و تضعف در ملک قابل تصور باشد. یا در اراضی متسعه ـ چه موقوفه باشد و چه ملک شخصی ـ بنا بر نظر مشهور هر کسی حق دارد در آن قرار گرفته [و برای تصرفات یسیره] استفاده کند و کسی نمیتواند مزاحم او شود در حالیکه هیچ گونه مالکیتی نسبت به آن زمین ندارد و ... .
نقد اشکال مرحوم امام قدس سره
استدلال اول امام قدس سره که فرمودند: به حسب فهم عرفی و ارتکاز عقلایی تفاوت جوهری میان حق و ملک وجود دارد فیالجمله مورد قبول است؛ یعنی با دقت در محاورات عرفیه میبینیم که حق را به معنای ملک ضعیف نمیدانند، هرچند ممکن است عند التحلیل بگویند حق مانند ملک ضعیف است، ولی نحوهی اعتبار حق را متفاوت از نحوهی اعتبار ملک میدانند. توضیح بیشتر در تفاوت بین حقّ و ملک خواهد آمد.
اما استدلال دوم مرحوم امام رحمه الله ظاهراً تمام نیست؛ چون کسانی که قائلند ملک قابلیّت تضعّف و اشتداد دارد و حق به معنای ملک ضعیف است ادعا میکنند در موارد مذکور، ملک ضعیف صادق است و این استدلال نمیتواند علیه آنان باشد. بنابراین اگر اشتداد در ملک را بپذیریم مانعی از اطلاق ملک ضعیف بر موارد مذکور وجود ندارد. بله اگر مراد مرحوم امام قدس سره این است که عند العرف در موارد مذکور، ملک ضعیف صادق نیست، این در حقیقت به استدلال اول برگشت میکند و در عرض آن نیست.
بررسی نظریهی تفاوت معنای حق به اختلاف موارد آن (اشتراک لفظی)
محقق اصفهانی رحمه الله نظریهی خاصی در مورد حق ارائه کرده که به قول خودشان به این صراحت مسبوق به سابقه نیست و آن اینکه حق، مشترک لفظی است و به اختلاف موارد آن، اعتبار مستقل و معنای متفاوت دارد. حق در هر موردی به معنای همان مضافٌ إلیه خود میباشد و به اصطلاح اضافهی بیانیه است ـ نظیر قولی که [بعض] اشاعره در مورد وجود قائلند که وجود در هر ماهیتی به معنای همان ماهیتی است که موجود شده است ـ مثلاً حق التولیة؛ یعنی اعتبار ولایت برای متولی که بر اساس آن میتواند در وقف تصرف کند، حق النظارة؛ یعنی اعتبار نظارت برای شخص که بر اساس آن میتواند ناظر باشد و حق الرهانة؛ یعنی اعتبار رهانت و وثیقه بودن عین که بر اساس آن مرتهن میتواند عند الامتناع استیفای دین کند.
بله! در بعضی موارد علاوه بر اعتبار اصلی، اعتبار سلطنت هم شده [مانند حق قصاص] یا اصلاً معنایی جز همان اعتبار سلطنت ندارد [مانند: حق شفعه، حق خیار و...] ولی اینطور نیست که در همه جا حق، مجعولی مشترک بین موارد و به معنای سلطنت باشد.
نقد کلام محقق اصفهانی رحمه الله
اگر مقصود محقق اصفهانی رحمه الله این است که مفهوم حق در موارد مختلف هیچ اشتراکی ندارد و مشترک لفظی محض است ـ همانند وجود در نظر اشعری ـ قابل پذیرش نیست؛ چون این خلاف فهم عرفی و ارتکاز عقلائی است.
فهم عرف و ارتکاز عقلاء ـ که ملاک تشخیص معنای مفاهیم عرفی میباشد ـ آن است که گرچه مواردِ حق ممیزاتی دارد، ولی معنای مشترکی نیز در تمام موارد اطلاق حق، وجود دارد که این معنای مشترک (حق) به منزلهی جنس در مفاهیم ماهوی است و ممیزاتِ موارد به منزلهی فصل آن محسوب میشود، مانند مفهوم حیوان که مشترک بین مفهوم انسان، فرس، غنم و ... میباشد. بنابراین ظاهر کلام محقق اصفهانی رحمه الله که منکر حتی این مقدار اشتراک مفهومی است، درست نیست و خلاف فهم عرف و ارتکاز عقلاء میباشد ...
براي دريافت متن کامل جلسه دوازدهم اينـجا را کليک کنيد.