تقریرات درس خارج فقه
حضرت آیت الله سیّد محمّد رضا مدرّسی طباطبایی یزدی (دامت برکاته)
سال تحصیلی 92-1391
جلسهی نود و نهم؛ دوشنبه 16/2/1392
جمع دیگری بین دو روایت
جمع دیگری که بین دو صحیحهی سلیمان بن خالد و معاویة بن وهب به ذهن میآید آن است که در صحیحهی سلیمان بن خالد از حضرت سؤال میکند «فَإِنْ كَانَ يَعْرِفُ صَاحِبَهَا؟» حضرت در جواب میفرمایند: «فَلْيُؤَدِّ إِلَيْهِ حَقَّهُ» بنابراین از این روایت استفاده میشود در صورتی بر محیی ثانی لازم است حق را أداء کند که صاحب قبلی زمین را بشناسد؛ یعنی اگر زمین صاحب داشته باشد و محیی ثانی آن را بشناسد نمیتواند مالک شود، ولی اگر او را نشناسد مالک میشود.
در میان عامه نیز همانطور که از المجموع شرح المهذب نقل کردیم ابوحنیفه چنین قولی را دارد: «إن عرف أربابه فهو على ملكهم لا يملك بالاحياء و إن لم يعرفوا ملك بالاحياء» ولی مالک میگوید: «يصير كالموات الجاهلي يملكه من أحياه سواء عرف أربابه أم لم يعرفوا» و شافعی عکس او میگوید: «لا يجوز أن يملك بالاحياء سواء عرف إربابه أو لم يعرفوا» لذا راوی هم که از خدمت امام صادق7 میپرسد «فَإِنْ كَانَ يَعْرِفُ صَاحِبَهَا؟» به خاطر فضای موجود در آن زمان این سؤال را میپرسد و میتوانیم بگوییم فضای جامعه در آن زمان این بوده که عرفان صاحب به عنوان موضوع دخیل بوده و حضرت با این پاسخ که «فَلْيُؤَدِّ إِلَيْهِ حَقَّهُ» در واقع آن را تأیید فرمودند.
این روایت میتواند قرینه باشد مراد از صحیحهی معاویة بن وهب که حضرت فرمودند «فَإِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ وَ لِمَنْ عَمَرَهَا» در صورتی محیی دوم مالک میشود که صاحب قبلی از آن اعراض کرده یا شناخته شده نباشد.
نقد این جمع
در نقد این جمع نیز میگوییم گرچه ظهور معمول عناوین در موضوعیت است نه طریقیت، ولی عناوینی مانند عرفان، یقین، علم، قطع و نظائر آن ظهور در طریقیت داشته و معمولاً به عنوان مرآت استفاده میشود، لذا مراد از «فَإِنْ كَانَ يَعْرِفُ صَاحِبَهَا؟» یعنی اگر صاحب داشته باشد ـ در مقابل اعراض که دیگر صاحب ندارد ـ هرچند بالتفصیل شناخته شده نباشد. عبارت منقول از ابوحنیفه را هم میتوانیم اینطور معنا کنیم؛ چون این عناوین، عناوین مرآتی و طریقی است، هرچند بعضی کلام او را به عنوان موضوعیت معنا کردهاند.
پس نتیجه این شد که صحیحهی سلیمان بن خالد بیان میکند اگر زمینی صاحب داشته باشد چه بالاحیاء آن را مالک شده باشد، چه بالاشتراء و الارث و ... إلی الابد ملک اوست و محیی دوم حق تصرّف در آن را ندارد؛ مگر اینکه یکی از مخرجین از ملکیت اتفاق بیفتد که از آن جمله است اعراض، هرچند بعضی در اینکه اعراض جزء مخرجین از ملکیت باشد اشکال کردهاند، ولی ظاهراً به سیرهی عقلائیهی غیر مردوعه میتوانیم بگوییم اعراض مخرج از ملک است.
بنابراین تعارض بین صحیحهی سلیمان بن خالد و صحیحهی معاویة بن وهب مستقر است و هیچ وجهِ جمع عرفی ندارد، لذا تساقط میکنند و باید به عام فوق رجوع کنیم که عام فوق همانطور که بیان کردیم مقتضای اولی «من أحیا ارضا فهی له» این است که ملکیت محیی اوّل مادامی که مخرجی نیامده إلی الابد باقی است و فرقی بین اینکه به إحیاء مالک شده باشد یا به غیر إحیاء ـ مانند إشتراء و ارث ـ نیست و تفصیل علامه قدس سره درست نمیباشد.
مضاف به اینکه تفصیل علامه با طبع و ذوق عرفی هم سازگاری ندارد. اینکه بگوییم کسی که با زحمت فراوان زمینی را آباد کرده همین که موتان بر آن عارض شود از ملکش خارج میشود، امّا اگر با ارث یا هبه به او رسیده باشد ملکیتش إلی الابد باقی است! ...
براي دريافت متن کامل جلسه نود و نهم اينـجا را کليک کنيد.