تقریرات درس خارج فقه
حضرت آیت الله سیّد محمّد رضا مدرّسی طباطبایی یزدی (دامت برکاته)
سال تحصیلی 92-1391
جلسهی نود و سوم؛ دوشنبه 23/2/1392
اراضی عامرهی بالاصالة
بیان کردیم اراضی در یک تقسیم بندی به اراضی موات و محیاة تقسیم میشود و هر یک یا بالاصالة است یا بالعرض، پس در مجموع چهار قسم میشود:
1. ارض موات بالاصالة. 2. ارض عامرهی بالاصالة. 3. ارض موات بالعرض. 4. ارض عامرهی بالعرض.
مباحث مربوط به قسم اوّل یعنی ارض موات بالاصالة را بحمدالله بیان کردیم و الان قسم دوم یعنی ارض عامرهی بالاصالة را مطرح میکنیم.
در تعریف ارض موات گفتیم ارضی است که بالفعل قابل استفاده نیست و حتماً باید تعمیر شود تا قابل استفاده باشد. ارض عامره در مقابل ارض موات است؛ یعنی زمینی که هیچ حالت منتظرهای برای استحصال از آن وجود ندارد و به طور طبیعی قابل استفاده است؛ اگر برای زراعت باشد کافی است شخم معمولی زده و بذر پاشیده شود تا محصول به عمل آید و اگر باغ باشد به طور طبیعی درختان میوه دارد و احتیاج به عمل اضافه ندارد.
مرحوم شیخ قدس سره در مکاسب استظهار میکند که ارض عامرهی بالاصالة مال امام علیه السلام و از انفال میباشد و از تذکرة نیز نقل اجماع بر آن میکند، گرچه این اجماع به خاطر محتمل المدرک بودن قابل اعتماد نیست.
البته در روایات چیزی با لفظ عامره یا در قوهی آن وارد نشده، لذا اگر بخواهیم اثبات ملکیت امام علیه السلام بر این اراضی کنیم باید از ادلّهای که به نوع دیگری افادهی انفال بودن ارض عامره میکند استفاده کنیم.
ادلّهی انفال بودن ارض عامرهی بالاصالة
1. روایاتی که بیان میکند «كُلُ أَرْضٍ لَا رَبَّ لَهَا» از انفال است دلالت میکند ارض عامرهای که در شطوط و انهار و جاهای دیگر بوده و مالک خاصی ندارد از انفال میباشد. از جمله صحیحهای که صاحب وسائل از تفسیر علی بن ابراهیم نقل میکند، بنابر اینکه بگوییم نسخهی صحیحی از تفسیر قمی در دست صاحب وسائل بوده است.
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْأَنْفَالِ فَقَالَ: هِيَ الْقُرَى الَّتِي قَدْ خَرِبَتْ وَ انْجَلَى أَهْلُهَا فَهِيَ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ مَا كَانَ لِلْمُلُوكِ فَهُوَ لِلْإِمَامِ وَ مَا كَانَ مِنَ الْأَرْضِ الْخَرِبَةِ لَمْ يُوجَفْ عَلَيْهِ بِخَيْلٍ وَ لَا رِكَابٍ وَ كُلُ أَرْضٍ لَا رَبَ لَهَا وَ الْمَعَادِنُ مِنْهَا وَ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ مَوْلًى فَمَالُهُ مِنَ الْأَنْفَالِ.
دفع اشکال مقدر
مرحوم شیخ میفرماید اینکه در بعضی روایات آمده که «كُلُ أَرْضٍ مَيْتَةٍ لَا رَبَ لَهَا» از انفال است، قید «مَيْتَة» احتراز از «غیر میتة» نیست؛ چون وارد مورد غالب است؛ لذا مفهوم ندارد. یعنی حتّی اگر قائل شویم قید مفهوم دارد ـ حتّی آن مفهوم جزئی که ما قائل شدیم ـ از آنجا که این قید وارد مورد غالب میباشد مفهوم ندارد.
علّت اینکه این قید وارد مورد غالب میباشد به خاطر آن است که زمینهایی که عامرهی بالاصالة است معمولاً کسی ید بر آن میگذارد و از آن استفاده میکند و در نتیجه «لا رب لها» نیست، موات است که بدون صاحب میماند. بدین جهت چون غالباً اراضی میتة صاحب نداشته، قید در کلام ذکر شده است.
و من اضافه میکنم که نکتهی دیگری هم دارد و آن اینکه ارض میتة چون ارزشی ندارد، بیشتر در معرض این بود که از مباحات عامه باشد و از انفال نباشد. از این جهت روی خود ارض میتة هم عنایت شده و خواستهاند توجه را جلب کنند که آن نیز از انفال است و بالخصوص ذکر کردهاند تا کسی فکر نکند که ارض میتة از انفال نیست. بنابراین عموم «كُلُ أَرْضٍ لَا رَبَ لَهَا» شامل ارض عامرهی بالاصالة نیز میشود و مخرجی هم ندارد. پس ارض عامرهی بالاصالة از انفال میباشد ...
براي دريافت متن کامل جلسه نودو سوّم اينـجا را کليک کنيد.