تقریرات درس خارج فقه
حضرت آیت الله سیّد محمّد رضا مدرّسی طباطبایی یزدی (دامت برکاته)
سال تحصیلی92-1391
جلسهی نودم؛ سهشنبه 17/2/1392
3. وجه جمع سید خوئی قدس سره (عموم و خصوص مطلق)
روایت کابلی و عمر بن یزید که بیان میفرماید پرداخت طسق لازم است شامل شیعه و سنی هر دو میشود و اختصاص به شیعه ندارد. امّا روایت مسمع بن عبدالملک که میفرماید تحلیل شده، این تحلیل اختصاص به شیعیان دارد، بنابراین نسبت دو روایت کابلی و عمر بن یزید به روایت مسمع بن عبدالملک عموم و خصوص مطلق است و نتیجه این میشود که بر شیعیان پرداخت طسق قبل از ظهور حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف لازم نیست و بر غیر شیعیان لازم است.
توضیح مطلب
در روایت کابلی میفرماید: «فَمَنْ أَحْيَا أَرْضاً مِنَ الْمُسْلِمِينَ فَلْيَعْمُرْهَا وَ لْيُؤَدِّ خَرَاجَهَا إِلَى الْإِمَامِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي» یعنی هر مسلمانی ـ اعم از شیعه و سنّی ـ زمینی را آباد کرد باید خراجش را بپردازد، تا آنجا که میفرماید: «حَتَّى يَظْهَرَ الْقَائِمُ علیه السلام مِنْ أَهْلِ بَيْتِي بِالسَّيْفِ فَيَحْوِيَهَا وَ يَمْنَعَهَا وَ يُخْرِجَهُمْ مِنْهَا كَمَا حَوَاهَا رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله وَ مَنَعَهَا إِلَّا مَا كَانَ فِي أَيْدِي شِيعَتِنَا فَإِنَّهُ يُقَاطِعُهُمْ عَلَى مَا فِي أَيْدِيهِمْ وَ يَتْرُكُ الْأَرْضَ فِي أَيْدِيهِمْ»؛ یعنی وقتی حضرت قائم ظهور کردند غیر شیعه را از ارض اخراج میکنند، امّا زمینهایی که در دست شیعه است، در دستشان باقی میگذارند ولی با آنها مقاطعه کرده خراج اخذ میکنند.
در روایت عمر بن یزید نیز میفرماید: «مَنْ أَحْيَا أَرْضاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَهِيَ لَهُ وَ عَلَيْهِ طَسْقُهَا يُؤَدِّيهِ إِلَى الْإِمَامِ فِي حَالِ الْهُدْنَةِ» یعنی هر مؤمنی زمینی را إحیاء کرد، زمین مال اوست و باید در حال هدنه طسق بپردازد. مؤمن در نظر مستدل یعنی هر کسی که ایمان به نبوت پیامبر صلّی الله علیه وآله آورده و با مسلم به یک معناست. در حاشیهی تقریرات آمده است: اینکه در بعضی جاها مؤمن را به کسی که به اهل بیت علیهم السلام ایمان داشته و ولایت دارد معنی میکنیم، این یک اصطلاح حدیث و جدید بین علماء است، ولی در روایات به همان معنای مسلم است.
بنابراین این دو روایت اطلاق دارد و شامل شیعه و سنی هر دو میشود و نسبتشان به روایت مسمع بن عبدالملک که تحلیل طسق را بیان میفرماید و اختصاص به شیعه دارد، عموم و خصوص مطلق است.
نقد وجه سوم
گرچه ما قبول داریم گاهی در روایات که مؤمن اطلاق میشود به معنای مسلم است؛ نه خصوص کسی که ایمان به ائمهی اطهار علیهم السلام دارد، کما اینکه بعض وقتها مسلم که استعمال میشود به معنای مؤمن میباشد و بلکه مراتب عالی ایمان را بیان میکند چون «الاسلام هو التسلیم» ولی به حسب عادی مؤمن در کلام ائمه علیهم السلام که اطلاق میشود، مقصود کسی است که علاوه بر اسلام، ایمان بالمعنی الخاص یعنی ایمان به ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام و اولاد معصومینش علیهم السلام دارد. پس این تنها یک اصطلاح بین علماء نیست، بلکه متخذ از نفس روایات است.
از آنجا که این مسأله مسألهی مهمی است و غیر از ایشان نیز کسانی این مطلب را فرمودهاند و در جاهای دیگر نیز کاربرد دارد ـ از جمله در مسألهی جواز و عدم جواز غیبت مخالف، که بعضی با تمسک به آیهی شریفهی (وَ لاَ يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً) و روایت «الْمُؤْمِنَ أَخُ الْمُؤْمِنِ» گفتهاند غیبت مخالف جایز نیست ـ این مسأله را پیگیری میکنیم و شواهد متعددی از روایات ذکر میکنیم که مراد از مؤمن، مؤمن بالمعنی الخاص است که اعتقاد به ولایت ائمهی معصومین علیهم السلام دارد ...
براي دريافت متن کامل جلسه نودم اينـجا را کليک کنيد.