تقریرات درس خارج فقه
حضرت آیت الله سیّد محمّد رضا مدرّسی طباطبایی یزدی (دامت برکاته)
سال تحصیلی92-1391
جلسهی هفتاد و پنجم؛ یکشنبه 18/1/1392
وجه دوم
وجه دیگری که مرحوم شیخ برای اثبات خراجی بودن اراضی مفتوح در زمان خلفا بیان میکند آن است که ما علم به رضایت ائمه علیهم السلام به این جهادها داریم؛ چون موجب گسترش توحید و اعلای کلمهی حق شده است و در روایات متعدد وارد شده که «أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَنْصُرُ هَذَا الدِّينَ بِأَقْوَامٍ لَا خَلَاقَ لَهُمْ» بنابراین ممکن است لشکری که حتّی از جانب خلیفهی اموی گسیل شده، موجب اعلای کلمهی توحید شود، هرچند خودشان بهرهای ندارند. بنابراین علم به رضایت ائمه علیهم السلام وجود دارد و این رضایت باطنی کافی است؛ زیرا اذن، موضوعیت ندارد بلکه طریقیت دارد.
نقد وجه دوم
این وجه یک جهت کبروی دارد و یک جهت صغروی، جهت کبروی آن است که آیا علم به رضایت ائمه علیهم السلام به این غزوات در خراجی بودن زمین کافی است یا اینکه ابراز اذن نیز لازم است؟
ظاهراً ابراز اذن فقط طریقیت دارد و به حسب فهم عرفی و عقلائی از روایات، احتمال داده نمیشود که ابراز اذن خصوصیت داشته باشد، بلکه اگر علم به رضایت نیز باشد میتواند جانشین اذن باشد.
ولی مهم صغرای آن است که از کجا کشف کنیم همهی فتوحات به آن نحوی که از لحاظ زمان، مکان، کیفیت و شرائط واقع شده، مورد رضایت ائمه علیهم السلام بوده است؟
ممکن است نتیجهی جنگهایی که واقع شده مورد رضایت ائمه علیهم السلام باشد، امّا نحوهی جهاد و شرائطی که در آن معتبر است رعایت نشده و مورد رضایت ائمه علیهم السلام نباشد؛ مثلاً یکی از شرائط آن است که ابتدا از نیروی مقابلِ اسلام، دعوت به پذیرش اسلام شود، یا یکی دیگر از شرائط عدم کشتن شیخ، شیخه و اطفال است و ... از کجا بدانیم غزوهایی که آنان به آن نحو خصوصاً در زمان خلیفهی سوم و بعد از آن انجام دادهاند، مورد رضایت ائمه علیهم السلام بوده است؟! بلکه در بعضی جاها علم داریم که نهی کرده و فرمودهاند «لَا غَزْوَ إِلَّا مَعَ إِمَامٍ عَادِلٍ» و «يَتَعَجَّلُونَ قَتْلَةً فِي الدُّنْيَا وَ قَتْلَةً فِي الْآخِرَةِ» بنابراین نمیتوانیم علم به رضایت ائمه علیهم السلام حاصل کنیم. بله ممکن است در موردی ـ نه به عنوان قاعدهی کلیه ـ علم به رضایت امام علیهم السلام حاصل شود که آن حکمش جداست.
امّا اینکه شیخ استناد کردند به روایتی که فرمود «أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَنْصُرُ هَذَا الدِّينَ بِأَقْوَامٍ لَا خَلَاقَ لَهُمْ» میگوییم معنای آن، این نیست که پس عمل آنان مورد رضایت ائمه علیهم السلام میباشد، بلکه عمل آنها حرام بوده و امام هم راضی به عمل آنان نبوده، ولی نتیجهی نهایی آن عمل این شده که اسلام گسترش یافته و از این حیث مورد رضایت ائمه علیهم السلام بوده، امّا از حیث کیفیت، مرضی ائمه علیهم السلام نبوده است.
وجه سوم
سومین وجهی که شیخ برای احراز اذن امام علیهم السلام در فتح بلاد ذکر میکنند آن است که: همانطور که در معاملات و افعال دیگر، فعل مسلمانان را حمل بر صحت میکنیم، باید فعل مسلمانان در جهاد و فتح بلاد را نیز حمل بر صحّت کنیم و در نتیجه بگوییم جهادشان با اذن امام علیه السلام واقع شده است.
نقد وجه سوم
خدمت مرحوم شیخ عرض میکنیم: مقصودتان از حمل فعل مسلم بر صحت، کدام مسلم است؟ اگر مقصودتان خلفاء و امرایی که در مرکز قدرت بودند باشد، باید بگوییم یقین به حرام بودن فعلشان داریم؛ زیرا آنها غاصبانه در مسند حکومت قرار گرفته و تجهیز جیش کردند، پس احتمال صحّت نمیدهیم تا حمل بر صحّت کنیم.
و اگر مقصودتان تودهی مسلمانانی که با فرمان خلفاء و امراء جهاد کردند میباشد، میگویم فعل آنان را نیز نمیتوانیم حمل بر صحت کنیم؛ زیرا آنان، حکام را اولی الامر خود میدانستند و معتقد بودند خلیفهی پیامبرند و باید از آنان اطاعت کرد، لذا نمیتوان حمل بر صحّت کرد؛ چون براساس این عقیده جهاد میکردند.
امّا اگر مقصودتان شیعیان محدودی که طبق نقل برخی تواریخ در بعضی غزوات شرکت میکردند باشد، میگوییم قطعاً فعل آنان حمل بر صحّت میشود، ولی معلوم نیست فعل آنان به عنوان جهاد بوده یا به عنوان تقیه، علاوه بر آنکه فتح فقط مستند به آنان نیست، بلکه مستند به کل است، در حالی که نمیتوان فعل اکثریت آنان را حمل بر صحّت کرد ...
براي دريافت متن کامل جلسه هفتاد و پنجم اينـجا را کليک کنيد.