تقریرات درس خارج فقه
حضرت آیت الله سیّد محمّد رضا مدرّسی طباطبایی یزدی (دامت برکاته)
سال تحصیلی92-1391
جلسهی شصت و ششم؛ سهشنبه 8/12/1391
تفاوت خرید و فروش اراضی خراجیه با خرید و فروش اراضی شخصیه
تا اینجا به این نتیجه رسیدیم که در روایات متعددی به نوعی خرید و فروش اراضی خراجیه با اینکه مفتوح العنوة بوده، جایز شمرده شده، پس خرید و فروش آن با حفظ پرداخت خراج جایز است.
البته از روایات دیگری استفاده میشود خرید و فروش و ملکیت اراضی خراجیه مانند ملکیت مردم نسبت به اراضی مواتی که احیاء کردهاند نیست؛ زیرا ملکیت مردم بر اراضی مواتی که احیاء کردهاند، طبق مبنايي حتّی اگر دوباره موات شود، زائل نمیشود چه برسد به اینکه فقط درآمدش کم شود، ولی در اراضی خراجیه باید مالک بتواند آن خراجی را که متوقَّع است پرداخت کند و الا اگر نتواند از آن زمینی که خریداری کردهاند به طور مناسب بهرهبرداری کند و حق مسلمین را پرداخت کند، والی میتواند زمین را از دستش بگیرد، هرچند آن را خریداری کرده باشد. پس معلوم میشود با خرید و فروش، در واقع یک نوع حق امتیاز نسبت به آن زمین معاوضه میشود و چیزی نظیر سرقفلی ـ که امروزه میگویند ـ دسترنج زارع بر زمین ـ که در استان یزد اطلاق میشود ـ و حق ریشه میباشد.
از جملهی این روایات است:
ـ روایت اسماعیل بن الفضل الهاشمی:
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ] بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام عَنْ رَجُلٍ اكْتَرَى أَرْضاً مِنْ أَرْضِ أَهْلِ الذِّمَّةِ مِنَ الْخَرَاجِ وَ أَهْلُهَا كَارِهُونَ وَ إِنَّمَا يُقَبِّلُهَا السُّلْطَانُ بِعَجْزِ أَهْلِهَا عَنْهَا أَوْ غَيْرِ عَجْزٍ فَقَالَ: إِذَا عَجَزَ أَرْبَابُهَا عَنْهَا فَلَكَ أَنْ تَأْخُذَهَا إِلَّا أَنْ يُضَارُّوا وَ إِنْ أَعْطَيْتَهُمْ شَيْئاً فَسَخَتْ أَنْفُسُهُمْ بِهَا لَكُمْ فَخُذُوهَا الْحَدِيثَ.
وَ رَوَاهُ الْكُلَيْنِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ وَ عَنْ حُمَيْدِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ مِثْلَهُ.
اسماعیل بن الفضل الهاشمی میگوید: از امام صادق علیه السّلام سؤال کردم دربارهی مردی که زمینی از زمینهای خراجی اهل ذمه را کرایه کرد، ولی آنها راضی نبودند و سلطان به این خاطر که از عهدهی آن زمینها بر نمیآمدند [یا فرض کنید حتّی] از عهدهی آنها هم بر میآمدند [و به دلیل دیگری] با او قباله کرد و قرارداد بست، فرمودند: اگر ارباب زمین عاجز بودند و از عهدهی زمین برنمیآمدند، میتوانی آن را اخذ کنی، مگر اینکه ضرری به آنان وارد شود [مثلاً بنائی در آنجا دارند یا درختی کاشتهاند یا زراعتی کردهاند] که در این صورت اگر چیزی به آنها از خودت بپردازی که آنان را راضی کنی، میتوانید اخذ کنید و ... .
این روایت را شیخ با سند صحیح از الحسن بن محمد بن سماعة نقل میکند که هرچند واقفی و معاند در وقف بوده، ولی ثقه است. ایشان نیز از «غیر واحد» نقل میکند که غیر واحد میتواند بر دو یا سه نفر هم اطلاق شود، ولی از آنجا که نمیدانیم این افراد چه کسانی هستند و در حد تواتر هم نیست، پس سند قابل اعتماد نیست و فقط به عنوان مویدی قوی میباشد. سند کلینی هم به خاطر همان «غیر واحد» ناتمام است ...
براي دريافت متن کامل جلسه شصت و ششم اينـجا را کليک کنيد.