تقریرات درس خارج اصول
حضرت آیت اللّه سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته
دورهی دوم ـ سال نهم ـ سال تحصیلی 92ـ 91
جلسه 70 ـ شنبه 12/12/91
مثال برای اصول غیر متسانخ
بیان شد طبق نظر مرحوم خویی اگر اصل طولی در مؤدّیٰ با اصل عرضیْ واحد باشند، اصل طولی جاری نخواهد بود؛ به عنوان مثال: دو إناء وجود دارد که علم اجمالی به نجاست یکی معیّن و یا غصبیّت دیگری معیّن وجود دارد. اصول عرضیه در این مورد در ماء مشکوکالغصبیّة أصالة الحلیّة و در مشکوکالنجاسة قاعدهی طهارت میباشد. این دو اصل عرضی جاری نخواهد شد زیرا طبق فرض، اجرای هر دو اصل موجب ارتکاب حرام میشود. بعد از سقوط دو اصل عرضی، إناء محتملالنجاسة دارای قاعدهی حلّیت خواهد شد، ولی مرحوم خویی رحمه الله در این حالت قاعدهی حلّیت را جاری نمیداند؛ زیرا با قاعدهی حلّیت در إناء دیگر معارض خواهد شد و در حقیقتْ امر در مقام، دائر بین سقوط اصالةالاباحة در محتملالغصبیّة و سقوط اصالةالطهارة و اصالةالاباحة در محتملالنجاسة است.
مثال دیگر اینکه دو إناء وجود دارد که یکی از آنها مشکوکالبولیّه است و إناء دیگر مشکوکالتنجّس است. در این مثال فرض آن است که حالت سابقهی إناء مشکوکالنجاسة معلوم است، اصل عرضیه در طرف مشکوکالبولیّة طبق مشهور قاعدهی طهارت است (بنابر اینکه استصحاب عدم ازلی جاری نباشد) و در مورد آبِ مشکوکالنجاسة که حالت سابقه دارد استصحاب طهارت جاری است. این دو اصل عرضی غیر متسانخ هستند و از دو دلیل استفاده شدهاند. دو اصل عرضی ساقط میشوند و نوبت به اصل طولی میرسد و در طرف ماء مشکوکالنجاسة قاعدهی طهارت که اصل طولی است زنده میشود.
مرحوم خویی رحمه الله در اینجا اصل طولی را جاری نمیداند و دلیل عدم جریان این اصل طولی را همان علم اجمالی میداند که باعث سقوط دو اصل عرضی غیر متسانخ شد؛ به دلیل آنکه مفاد اصل طولی یعنی قاعدهی طهارت با مفاد اصل عرضی یکسان است و لامحاله در تعارض با آنها شریک خواهد بود و همانگونه که اجرای دو اصل عرضیِ مؤمّن موجب مخالفت عملیّه میشود و جاری نمیشوند و جریان یکی دون دیگری نیز ترجیح بلامرجّح است، در اصل طولی نیز چنین است؛ زیرا قاعدهی طهارت در آب مشکوکالنجاسة، با قاعدهی طهارت در مشکوکالبولیّة تفاوتی ندارد و اجرای یکی دون دیگری ترجیح بلامرجّح است، پس هر سه اصل با یکدیگر تعارض میکنند و ساقط میشوند.
مثال برای جایی که اصول عرضیه غیر متسانخ هستند امّا مؤدّای یک اصلِ طولیْ خلاف مؤدّای اصل عرضی باشد: شخصی علم اجمالی پیدا میکند که یا نماز عصر را إتیان نکرده است و یا رکعتی از نماز مغرب را إتیان نکرده است.
هر گاه بعد از وقت، کسی در إتیان یا عدم إتیان نماز شک کند قاعدهی حیلوله که از روایات به دست میآید جاری خواهد بود و حکم به إمتثال نماز میشود، لذا اصل عرضی در طرفِ نماز عصر طبق قاعدهی حیلوله امتثال آن است. همچنین در طرف مغرب که شکّ در نقصان رکعتی وجود دارد قاعدهی فراغ جاری است؛ زیرا فرض آن است که بعد از نماز شک پدید آمده است. لامحاله دو اصل عرضی با تعارض ساقط میشوند؛ زیرا جریان هر دو اصل، مستلزم مخالفت قطعیّه و جریان یکی دون دیگری ترجیح بلامرجّح است. بعد از سقوط دو اصل عرضی نوبت به اصول طولیّه میرسد ...
براي دريافت متن کامل جلسه هفتادم اينـجا را کليک کنيد.