تقریرات دروس خارج فقه
حضرت آیت الله سیّد محمّد رضا مدرّسی طباطبایی یزدی (دامت برکاته)
سال تحصیلی 98-1397
جلسه هفتاد و دوم؛ دوشنبه 6/12/1397
4. روایت ابوالمُرهِف:
وَ عَنْهُ [مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ حَفْصِ بْنِ عَاصِمٍ عَنْ سَيْفٍ التَّمَّارِ عَنْ أَبِي الْمُرْهِفِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیهما السلام قَالَ: الْغَبَرَةُ عَلَى مَنْ أَثَارَهَا هَلَكَ الْمَحَاصِيرُ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا الْمَحَاصِيرُ؟ قَالَ: الْمُسْتَعْجِلُونَ أَمَا إِنَّهُمْ لَنْ يَرُدُّوا الْأَمْرَ يَعْرِضُ لَهُمْ إِلَى أَنْ قَالَ: يَا أَبَا الْمُرْهِفِ أَ تَرَى قَوْماً حَبَسُوا أَنْفُسَهُمْ عَلَى اللَّهِ لَا يَجْعَلُ لَهُمْ فَرَجاً بَلَى وَ اللَّهِ لَيَجْعَلَنَّ اللَّهُ لَهُمْ فَرَجاً.
أبو المرهف میگوید امام باقر علیه السلام فرمودند: غبار به سر کسی بنشیند که آن را پراکنده سازد [یعنی هر کسی فتنه کند، خودش گرفتار میشود]، محاصیر هلاک شدند. عرض کردم: فدایتان شوم، محاصیر چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند: عجله کنندگان. [در مصدر آمده است: آنها با کسی کاری ندارند مگر کسی که متعرّض آنها شود. امّا در نسخهٔ وسائل آمده:] بدان که اگر به آنان امر [حکومت] عرضه شود، آن را پس نمیزنند. تا آنجا که فرمودند: ای أبا المرهف! آيا مردمى كه نفس خود را براى خداوند عزّوجلّ حبس كردهاند چنان میبينى كه خدا براى آنها گشايشى مقرّر نفرمايد؟ بلکه به خدا سوگند كه به طور حتم خدا براى ايشان گشايشى مقرّر سازد.
محمد بن علی ابوسَمینه تضعیف شده است و ابوالمُرهِف هم مهمل است. بنابراین سند روایت ناتمام است.
ممکن است گفته شود این روایت نیز با ولایت فقیه سازگاری ندارد، امّا در جواب میگوییم:
علاوه بر ضعف سند، این روایت اصلاً ربطی به قضیة ولایت فقیه ندارد؛ زیرا حضرت میخواهند بفرمایند کسی که بیجا فتنه میکند و همینطوری یا از شدّت ظلم، عکس العمل نشان میدهد، چنین فردی مستعجل است و مستعجلون هم هلاک میشوند؛ زیرا همانطور که بیان کردیم، هرچیزی برنامه، [زمان خاص] و حساب و کتاب خود را دارد و به تعبیر امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغة، اگر کسی بخواهد میوهای را در غیر وقت رسیدنش بچیند، مثل آن است که در زمین دیگری کشت کند؛ (مُجْتَنِي الثَّمَرَةِ لِغَيْرِ وَقْتِ إِينَاعِهَا كَالزَّارِعِ بِغَيْرِ أَرْضِهِ).
پس در حقیقت این روایت میفرماید اگر کسی در غیر وقتش قیام و خروج کند، به هدفی که دارد نمیرسد و فقط نیروهایش را تلف کرده و مقداری هزینه بر مسلمین، خصوصاً شیعه تحمیل میکند، لذا این روایت شامل قیامی که به وقت و از روی برنامه و حساب باشد نمیشود و به طریق أولی شامل جایی نمیشود که کسی بدون قهر و مقاتله، به قدرت برسد. بنابراین این روایت اصلاً ربطی به قضیة قیام؛ چه مسلّحانه و چه غیر مسلّحانه در صورتی که از روی برنامه و حساب باشد ندارد، بلکه بیان میکند مستعجلون یعنی کسانی که بدون برنامه و از روی بیحوصلگی و بیصبری علیه ظلم عکسالعمل نشان میدهند، هلاک میشوند و به هدف خود نمیرسند.
5. روایت الفضل الکاتب:
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ عَنِ الْفَضْلِ الْكَاتِبِ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَأَتَاهُ كِتَابُ أَبِي مُسْلِمٍ. فَقَالَ: لَيْسَ لِكِتَابِكَ جَوَابٌ اخْرُجْ عَنَّا، إِلَى أَنْ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ لَا يَعْجَلُ لِعَجَلَةِ الْعِبَادِ وَ لَإِزَالَةُ جَبَلٍ عَنْ مَوْضِعِهِ أَهْوَنُ مِنْ إِزَالَةِ مُلْكٍ لَمْ يَنْقَضِ أَجَلُهُ، إِلَى أَنْ قَالَ: قُلْتُ: فَمَا الْعَلَامَةُ فِيمَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ؟ قَالَ: لَا تَبْرَحِ الْأَرْضَ يَا فَضْلُ حَتَّى يَخْرُجَ السُّفْيَانِيُّ، فَإِذَا خَرَجَ السُّفْيَانِيُّ فَأَجِيبُوا إِلَيْنَا يَقُولُهَا ثَلَاثاً وَ هُوَ مِنَ الْمَحْتُومِ.
الفضل الکاتب میگوید: نزد امام صادق علیه السلام بودم که نامهٔ ابومسلم خراسانی به دست حضرت رسید. پس حضرت [به قاصد] فرمودند: نامهٔ تو پاسخی ندارد، از نزد ما بیرون رو. تا آنجا که حضرت فرمودند: خداوند متعال به خاطر عجلهٔ بندگانش عجله نمیکند و همانا کندن کوهی از موضعش، آسانتر است از برداشتن مُلکی که أجلش فرا نرسیده است. تا آنجا که الفضل الکاتب میگوید عرض کردم: پس علامت میان ما و شما چیست، فدایتان شوم؟ حضرت فرمودند: ای فضل! از زمین جدا مشو [و حرکتی نکن] مگر اینکه سفیانی قیام کند. پس هرگاه سفیانی قیام نمود، پس به سوی ما رو آورید ـ سه بار این کلام را تکرار فرمودند ـ و خروج سفیانی از نشانههای حتمی [ظهور] است.
سند این روایت به خاطر عدم توثیق الفضل بن سلیمان الکاتب البغدادی ناتمام است.
[در این روایت حضرت به فضل کاتب فرمودند: «لَا تَبْرَحِ الْأَرْضَ يَا فَضْلُ حَتَّى يَخْرُجَ السُّفْيَانِيُّ»؛ یعنی ای فضل، هیچگونه حرکت و قیامی نکن تا اینکه سفیانی خارج شود، لذا ممکن است گفته شود این روایت نیز با ولایت فقیه ناسازگار است.]
در جواب میگوییم: معلوم است که این روایت مربوط به قیامهایی است که ادعای خلافت عامّه دارند و میخواهند به جای خلفای ظالم بنشینند و مقدّرات همة مسلمین را به دست بگیرند؛ حضرت میفرمایند چنین قیامهایی نه الان وقتش است و نه قیام کنندگان اهل آن هستند. سپس میفرمایند: اگر میخواهید زمان قیام ما اهل بیت علیهم السلام را بدانید، علامتش خروج سفیانی است.
بنابراین اگر در جایی خروج بالقهر و المقاتلة صادق نباشد و یا اینکه قیامکنندگان ادعای خلافت عامّه بر جمیع مسلمین نداشته باشند، بلکه برای دفع ظلم و به صورت مقطعی و ناحیهای باشد و دعوت به خود به عنوان امام هم نکنند، این موارد مشمول روایت نیست. مضاف به اینکه سند روایت ناتمام است و مصحّحة عیص بن القاسم و غیر آن نیز شاهد بر تفصیل است و جواب کلّی به این روایت و بعض روایات دیگر هم خواهد آمد إن شاء الله.
6. صحیحهٔ أبی بصیر:
وَ عَنْهُ [مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ علیه السلام فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ يُعْبَدُ مَنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
مرحوم کلینی قدس سره این روایت را از محمد بن یحیی العطّار ثقه از احمد بن محمد نقل میکند که مراد ابن خالد یا ابن عیسی است که هر دو ثقه میباشند. الحسین بن سعید الأهوازی و حمّاد بن عیسی الجهنی غریق الجحفه ثقه هستند و الحسین بن المختار هم در نزد ما ثقه است، هرچند برخی خواستهاند در مورد ایشان مناقشه کنند. ابوبصیر هم ثقه است. بنابراین سند روایت تمام میباشد.
أبی بصیر میگوید امام صادق علیه السلام فرمودند: هر عَلَم و پرچمی که قبل از قیام قائم علیه السلام برافراشته شود، صاحب آن عَلَم طاغوتی است که به جای خداوند عزّوجلّ پرستیده میشود.
در نظر بدوی به این روایت ممکن است از آن استفاده شود هر نوع حکومتی قبل از قیام حضرت قائم عجّل الله تعالی فرجه صاحبش طاغوت است و به جای خدای عزّوجلّ عبادت میشود، ولو در رأس آن فقیهی مثل شیخ طوسی، شیخ مفید، علامة حلّی، شیخ انصاری، میرزای شیرازی قدس سرهم و امثال آنها باشد و عموم و اطلاق روایت شامل همة آنها میشود ...
براي دريافت متن کامل جلسه هفتاد و دوم اينـجا را کليک کنيد.