تقریرات درس خارج اصول
حضرت آیت اللّه سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته
دورهی دوم ـ سال نهم ـ سال تحصیلی 92ـ 91
جلسه 50 ـ دوشنبه 2/11/91
اشکال محقّق عراقی دربارهی تعلّق علم اجمالی به جامع
محقّق عراقی در موارد متعدّدی در اینباره صحبت کردهاند و در ادامه مبنای ایشان را نیز ذکر خواهیم کرد. امّا خلاصهی اشکال ایشان بر مبنای دوم در حقیقتِ علم اجمالی چنین است:
گرچه در موارد علم اجمالی به نوعی علم به جامع وجود دارد به دلیل آنکه کسی که علم اجمالی دارد نمیتواند بگوید معلوم من بر طرف خاصّی منطبق است، ولی احتمال انطباق بر احد اطراف نباید موجب شود که ما تصوّر کنیم معلوم علم اجمالی مانند طبیعی، جامع بین افراد است.
اگر مولایی بگوید: «إکرم العلماء» طبیعتی که در این مثال تحت امر قرار گرفته است جامع بین افراد است و در هر فردی که این طبیعت موجود شود به تعداد افراد آن، طبیعت موجود خواهد بود؛ یعنی اگر مثلاً ده نفر عالم وجود داشت این دستور به ده نفر انحلال پیدا خواهد کرد. حتی در مثل «أکرم العلماء» که به نحو صِرف الوجود است آنچه که تحت حکم است طبیعت است که وقتی مکلّف آن را در ضمن فردی امتثال میکند مأتیٌبه مصداق جامع است و مکلّف میتواند صِرف الوجود را با اختیار خود بر هر فردی تطبیق کند. امّا جامع مورد نظر در علم اجمالی اینگونه نیست؛ وقتی کسی میگوید «رأیت رجلاً دخل الدار» و این رجل مردّد بین زید و عَمرو است یا وقتی إناء نجس مردّد بین إناء شرقی و غربی است، معلوم بالإجمال در متن واقع قابلیت انطباق بر هر دو طرف را ندارد بلکه فی علم الله معلوم بالإجمال یک واحد شخصی است؛ زیرا فردی که داخل خانه شده است یک فرد بوده است و مصداق آن خودِ آن فرد است نه شخص دیگری، به خلاف «أکرم عالماً» که مصداق عالم میتواند زید، بکر، عَمرو و... باشد و هیچ تفاوتی بین آنان وجود ندارد، امّا در «رأیت رجلاً دخل الدار» هر چند مردّد بین زید و عَمرو است امّا در متن واقع، مصداق آن نمیتواند یا زید باشد یا عمرو و هیچ تفاوتی نباشد، بلکه یکی از دو نفر در متن واقع مصداق رجل است و به غیر آن کس دیگری نیست. آری، آن واقع برای عالم به علم اجمالی، مبهم است و مردّد بین زید و عَمرو است امّا اگر این علم اجمالی به علم تفصیلی تبدیل شود بر یک فرد معیّن منطبق میشود.
بنابراین معلوم در علم اجمالی نمیتواند جامع به معنایی باشد که در طبایع وجود دارد. در نتیجه مبنای دوم که حقیقت علم اجمالی را در تعلّق علم به جامع میدانست نمیتواند صحیح باشد بلکه مبنای صحیح آن است که گفته شود معلوم بالإجمال امر مبهمی است که در متن واقع مشخص است و به دلیل همین ابهام، احتمال انطباق بر افراد مختلف دارند نه اینکه قطعاً بر هر فردی منطبق شود.
به تعبیر دیگر جامع در جاهای دیگر به معنای قابلیت انطباق بر بیش از فرد است امّا در مورد علم اجمالی قابلیت انطباق در متن واقع وجود ندارد بلکه احتمال انطباق وجود دارد و منشأ این احتمال انطباق، جهل همراه علم اجمالی است و با زدوده شدن این جهل، احتمال انطباق منتفی میشود و یک منطبقٌ علیه خواهد داشت، به خلاف سایر موارد که اگر تمام جهل زدوده شود باز جامع قطعاً قابلیت انطباق بر بیش از یکی دارد ...
براي دريافت متن کامل جلسه پنجاهام اينـجا را کليک کنيد.