روش صحیح تربیت فرزند از دیدگاه امیرالمؤمنین (ع)

اصل این است که ابتدا کتاب خدا و احکام اسلام به فرزندان آموزش داده شود. ضمن اینکه مانعی ندارد انسان از جهات دیگر، چیزهای دیگری نیز به فرزندش بیاموزد؛ ولی از حیث معرفت، آنچه هر مسلمانی باید آن را یاد بگیرد، کتاب خدا و احکام الهی است.

بیانات

آیت‌الله سیّد محمّد‌رضا مدرّسی طباطبایی دامت برکاته

درس اخلاق، سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۲

جلسهٔ بیستم (۱۴۰۲/۰۳/۰۱)

نامهٔ مبارک امیرالمؤمنین علیه السّلام به فرزندشان را شرح و توضیح می‌دادیم و بدین‌جا رسیدیم که حضرت فرمودند: اگرچه من عمر گذشتگان را نداشتم، امّا در اخبار، آثار و امور مربوط به آن‌ها سیر و فکر کردم و خلاصه و نخبهٔ آن‌ها را برگزیده و برای تو آماده کردم و موارد بی‌فایده و غیر قابل اعتماد را رها کردم.

روش صحیح تربیت فرزند از دیدگاه امیرالمؤمنین علیه السّلام

سپس حضرت چنین ادامه می‌دهند:

وَ رَأَیْتُ حَیْثُ عَنَانِی‏ مِنْ‏ أَمْرِکَ‏ مَا یَعْنِی الْوَالِدَ الشَّفِیقَ وَ أَجْمَعْتُ عَلَیْهِ مِنْ أَدَبِکَ أَنْ یَکُونَ ذَلِکَ وَ أَنْتَ مُقْبِلُ الْعُمُرِ وَ مُقْتَبَلُ الدَّهْرِ؛

و چون به امور تو چونان پدرى مهربان عنایت داشتم و بر ادب آموختنت همّت گماشتم، چنان دیدم که این عنایت در عنفوان جوانى و بهار زندگانى‌ات به‌کار رود.

یعنی من خودم را در وضعیّتی یافتم که یک پدر مهربان نسبت به فرزندش اهتمام و عنایت دارد. «أَجْمَعْتُ» به معنای «عَزَمْتُ» است؛ یعنی عزم کردم و تصمیم گرفتم تو را تربیت کنم، در‌حالی‌که عمر و روزگار به‌سوی تو اقبال می‌کند؛ یعنی آغاز زندگانی و جوانی توست.

البتّه همان‌طور‌که بعضی شارحان نیز تذکّر داده‌اند، قاعده آن است که «مُقْتَبَلُ الدَّهْر» به کسر باء باشد، ولی اینجا بر‌خلاف قاعده به فتح باء آمده است؛‌چنان‌که در لغت گفته‌اند: در مواردی اسم مفعول بر‌خلاف قاعده به‌معنای اسم فاعل، و اسم فاعل به‌صورت اسم مفعول می‌آید؛ مانند «مُحْصَن» به معنای کسی که دارای حصن است؛ یعنی ازدواج کرده است. یا «مُلْفَج» به معنای مفتقِر به کسر قاف است که در این موارد قاعده اقتضا می‌کرد مُحصِن و مُلفِج باشد.

به‌هر‌حال حضرت می‌فرمایند: من می‌خواهم تو را تربیت کنم تا وقتی که هنوز زندگانی تو در مراحل آغازین است و روزگار تازه دارد به‌سوی تو روی می‌آورد و تا وقتی که:

ذُو نِیَّهٍ سَلِیمَهٍ وَ نَفْسٍ صَافِیَهٍ؛

دارای نیّتی سالم و نهادى پاک هستی.

یعنی اکنون تو آمادۀ تربیت هستی؛ از‌این‌جهت که نیّتی سالم و نفْسی پاک داری و هنوز مشوب به عوارض مضرّ نشده‌ای و روح و نیّت تو آلوده نشده است. بدین‌جهت من می‌خواهم تو را تربیت کنم، به این روشی که بیان خواهم کرد:

آغاز تربیت با آموزش قرآن کریم و احکام اسلامی

سپس حضرت روشی را برای تربیت فرزند بیان می‌کنند که بسیار مهمّ است:

وَ أَنْ أَبْتَدِئَکَ بِتَعْلِیمِ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَأْوِیلِهِ وَ شَرَائِعِ الْإِسْلَامِ وَ أَحْکَامِهِ وَ حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ لَا أُجَاوِزُ ذَلِکَ بِکَ إِلَى غَیْرِهِ؛

و اینکه نخست کتاب خدای توانا و بزرگ و تأویل آن را به تو بیاموزم، و قوانین و احکام اسلام و حلال و حرامش را به تو تعلیم دهم و به چیزهای دیگر نپردازم.

یعنی تصمیم گرفتم تعلیم و تربیت تو را با آموزش قرآن کریم و تأویل آن آغاز کنم؛ یعنی نه‌تنها بتوانی ظاهر قرآن را بخوانی، بلکه معنای باطن آن را هم درک کنی. و همچنین احکام اسلام و حلال و حرام الهی را به تو بیاموزم و غیر این علوم را اصلاً به تو یاد ندهم.

این مسئله خیلی مهمّ است که انسان در ابتدای زندگانی، قرآن کریم و احکام اسلام را به فرزندش آموزش دهد، نه اینکه ذهن او را با علوم دیگر انباشته کند؛ مانند برخی افراد که از همان ابتدا برای کودکشان معلّم زبان خارجی می‌گیرند و زبان خارجی یادش می‌دهند!

بنابراین، اصل این است که ابتدا کتاب خدا و احکام اسلام به فرزندان آموزش داده شود. البتّه کتاب خدا خودش دنیایی از معرفت است. ضمن اینکه مانعی ندارد انسان از جهات دیگر، چیزهای دیگری نیز به فرزندش بیاموزد؛ مثلاً هم‌زمان فرزندش را نزد استادی بگذارد که شغل و حرفه‌ای هم یاد بگیرد؛ مثلاً خیّاطی، بقّالی، ریخته‌گری یا کارهای دیگر در رده‌های بالاتر یا پایین‌تر یاد بگیرد، ولی از حیث معرفت و از لحاظ علمی آنچه در‌مورد آن اهتمام وجود دارد و لازم و ضروری است و هر مسلمانی باید آن را یاد بگیرد، کتاب خدا و احکام الهی است و البتّه این هم نیاز به مقدّماتی از‌جمله فراگیری خواندن و نوشتن دارد.

علوم مورد نیاز برای مقابله با شبهات روز

سپس حضرت می‌فرمایند: ولی در‌عین‌حال چنین نیست که من به همین علوم اکتفا کنم و نکته‌ای دارد که به‌خاطر آن نکته مجبورم مطالب دیگری نیز به تو آموزش دهم. خلاصهٔ فرمایش حضرت در اینجا آن است که چون در این دنیا تو گرفتار امواج شبهه‌ها می‌شوی و افکار باطل و ضدّ دین و قرآن از چپ و راست بر تو می‌بارد، من بر‌خلاف میل باطنی‌ام که نمی‌خواهم ذهنت را به این سخنان باطل آلوده کنم، ولی مجبورم برای اینکه تو در ورطهٔ شبهات باقی نمانی، آن شبهات را برایت بگویم و جوابش را هم بدهم:

ثُمَّ أَشْفَقْتُ أَنْ یَلْتَبِسَ عَلَیْکَ مَا اخْتَلَفَ النَّاسُ فِیهِ مِنْ أَهْوَائِهِمْ وَ آرَائِهِمْ مِثْلَ الَّذِی الْتَبَسَ عَلَیْهِمْ فَکَانَ إِحْکَامُ ذَلِکَ عَلَى مَا کَرِهْتُ مِنْ تَنْبِیهِکَ لَهُ أَحَبَّ إِلَیَّ مِنْ إِسْلَامِکَ إِلَى أَمْرٍ لَا آمَنُ عَلَیْکَ [فِیهِ‏] بِهِ الْهَلَکَهَ؛

سپس از آن ترسیدم که مبادا هواها و اندیشه‌هایی که مردم در آن اختلاف کردند، کار را بر تو مشتبه سازد؛ چنان‌که بر آنان مشتبه گردید، پس هر‌چند آگاه ساختنت را از آن خوش نداشتم، ولی استوار داشتن و واضح نمودن این جهت نزد من پسندیده‌تر از آن بود که تو را به امرى واگذارم که در آن از هلاکتت ایمن نیستم.

یعنی چون ترسیدم که آنچه مردم در آن اختلاف کردند ـ از هواها و آرایشان ـ بر تو مشتبه شود؛ همان‌طور‌که خودشان در اشتباه افتادند، علی‌رغم کراهتی که نسبت به این امور دارم و اصلاً نمی‌خواهم ذهن تو را به آن‌ها آلوده کنم، ولی مطرح کردن این افکار و سپس پاسخ‌گویی به آن‌ها برای من بهتر و محبوب‌تر از آن است که تو را در این وادی شبهات رها سازم و تسلیم چیزهایی کنم که در آن از هلاکتت ایمن نیستم و چه‌بسا موجب گرفتاری و هلاکت تو گردد. در ادامه، حضرت می‌فرمایند:

 وَ رَجَوْتُ أَنْ یُوَفِّقَکَ اللَّهُ فِیهِ لِرُشْدِکَ وَ أَنْ یَهْدِیَکَ لِقَصْدِکَ؛

و امیدوارم که خداوند تو را برای هدایتت موفّق بدارد و به راه درستت هدایت کند.

و السلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته