جلسۀ ۱۵، رمضان ۱۴۴۳ قمری، صدا و سیمای مرکز یزد

وظیفهٔ مردم پیروی از امام (ع) و تسلیم بودن در برابر اوست. وقتی امام (ع) می‌فرماید: سکوت کنید؛ چون یاور به اندازهٔ کافی نیست، باید آن تعداد محدودی که همراه حضرت هستند، سکوت کنند؛ یعنی در مقابل دشمن قیام مسلّحانه نداشته باشند. و وقتی لازم است و امام (ع) می‌فرماید: قیام کنید، باید قیام کنند. صلح امام حسن (ع) از نوع اوّل است.

بیانات

آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته

ماه مبارک رمضان ۱۴۴۳، جلسۀ پانزدهم

مولودی برگزیده با فضایل فراوان

روز پانزدهم ماه مبارک رمضان، روز ولادت سبط اکبر رسول خدا صلّی الله علیه وآله، امام حسن مجتبیٰ علیه السّلام است که بنابر آنچه نوشته‌اند در نیمهٔ رمضان سال دوم یا سوم هجری در خانهٔ فاطمه و علی علیهما السّلام چشم به جهان گشودند. ما این ولادت بامیمنت را به همهٔ دوستداران آن حضرت و محبّان اهل‌بیت علیهم السّلام تبریک می‌گوییم و امیدواریم خداوند متعال این ولادت بزرگ را بر ما مبارک گرداند و شیرینی‌های ماه مبارک رمضان را با این ولادت مضاعف فرماید.

این مولود مبارک، دارای عظمتی فوق‌العاده است؛ «مجتبیٰ» یعنی «انتخاب‌شدۀ خدا» است؛ یکی از افراد اهل‌بیت علیهم السّلام و مشمول «آیهٔ تطهیر» است که در جلسهٔ گذشته مطالبی را دربارهٔ آن بیان کردیم؛ جزء خمسهٔ طیّبه‌ای است که تحت کساء رسول اکرم صلّی الله علیه وآله بودند و همچنین جزء همراهان پیامبر صلّی الله علیه وآله در روز مباهله است:

فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللهِ عَلَى الْکاذِبینَ‏؛

پس هر که در این [باره] پس از دانشى که تو را [حاصل] آمده با تو محاجّه کند، بگو: بیایید ما پسرانمان و شما پسرانتان را، ما زنانمان و شما زنانتان را و ما نفس‌هایمان و شما نفس‌هایتان را فرا خوانیم، سپس مباهله کنیم و لعنت‏خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

پس از اینکه در قضیّهٔ نصارای نجران لجاجت مباحثه‌کنندگان آشکار شد، خداوند متعال فرمود: اکنون پس از اینکه واقعیّت وجود مبارک عیسی مسیح را برای تو بیان کردیم، اگر کسی می‌خواهد بازهم در آن مناقشه کند، راه مباهله وجود دارد. ای پیامبر! به آن‌ها بگو: بیایید پسرانمان، زنانمان و آنان که جانمان هستند را فراخوانیم، سپس به درگاه خداوند ابتهال کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. آن‌گاه در روز مباهله همه دیدند چه کسانی با حضرت برای مباهله آمدند: پسران حضرت، امام حسن و حسین علیهما السّلام بودند. از میان زنان، فقط حضرت زهرا علیها السّلام آمدند، نه همسران پیامبر صلّی الله علیه وآله. و جان پیامبر صلّی الله علیه وآله نیز کسی جز امیرالمؤمنین علیه السّلام نبود.

آری، اهل‌بیت علیهم السّلام چنین موقعیّتی دارند و امام حسن علیه السّلام از آن‌هاست. همچنین آن حضرت از مصادیق آیات سورۀ مبارکهٔ دهر و از افرادی است که آن فداکاری را در راه خدا کردند و خداوند مقامات عالیهٔ آ‌ن‌ها را تضمین کرده است:

فَوَقاهُمُ اللهُ شَرَّ ذلِکَ الْیَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَهً وَ سُرُوراً؛

پس خدا [هم] آنان را از آسیب آن روز نگاه داشت و شادابى و شادمانى به آنان ارزانى داشت.

همچنین امام مجتبی علیه السّلام جزء «قُربیٰ» و نزدیکان پیامبر صلّی الله علیه وآله است که در قرآن کریم مودّت و دوستی با آنان به‌عنوان پاداش رسالت بر همهٔ مسلمانان واجب شده است:

Pقُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبىٰO؛

بگو به ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما خواستار نیستم، مگر دوستى دربارهٔ خویشاوندان.

و آیات دیگری که در شأن آن حضرت و کلّ اهل‌بیت علیهم السّلام نازل شده است.

پیروی از امام علیه السّلام و تسلیم او بودن در هر شرایطی

امام حسن علیه السّلام منصوص به امامت ازسوی رسول خدا صلّی الله علیه وآله بودند:

الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ إِمَامَانِ قَامَا أَوْ قَعَدَا؛

حسن و حسین امام‌اند؛ چه قیام کنند، چه قعود کنند.

این سخن بدین معناست که ما باید در هر شرایطی تسلیم اهل‌بیت علیهم السّلام باشیم؛ اگر شرایط به‌گونه‌ای بود که اقتضا می‌کرد کسی مثل امام حسین علیه السّلام قیام کند، هرچند به شهادت برسد، ما باید پیرو و یاور ایشان باشیم؛ و اگر شرایط به‌واسطهٔ خیانت و عهد‌شکنی همراهان اقتضا می‌کرد کسی مثل امام حسن علیه السّلام صلح کند ـ البتّه صلحی که درحقیقت رسواکنندۀ دستگاه اموی بود ـ او هم امام است و وظیفهٔ ما تسلیم دربرابر اوست؛ مانند خود امیرالمؤمنین علیه السّلام که سال‌های متمادی در خانه نشستند و مبارزه نکردند، بلکه برای حفظ اسلام با مخالفان خود همراهی هم می‌کردند، ولی در زمان لازم با ناکثین و قاسطین و مارقین هم جهاد و نبرد کردند.

بنابراین وظیفهٔ مردم پیروی از امام علیه السّلام و تسلیم بودن دربرابر او در هر شرایطی است. وقتی امام علیه السّلام می‌فرماید: سکوت کنید؛ چون یاور به اندازهٔ کافی نیست و مردم شرایط را درک نکرده‌اند، باید آن تعداد محدودی که همراه حضرت هستند، سکوت کنند؛ یعنی در مقابل دشمن قیام مسلّحانه نداشته باشند. و وقتی لازم است و امام علیه السّلام می‌فرماید: قیام کنید، باید قیام کنند. صلح امام حسن علیه السّلام از نوع اوّل است.

مظلومیّت فراوان امام حسن علیه السّلام و اهل‌بیت علیهم السّلام

امام حسن علیه السّلام طبق آنچه نوشته‌اند، تنها حدود ۴۷ سال عمر کردند و آن‌قدر مظلوم بودند که با آن‌‌همه مقامی که داشتند، افرادی نفوذی در خانهٔ خودشان حضرت را به شهادت رساندند و بسیار مظلومانه تشییع شدند و جنازهٔ مبارکشان با آن وضع غمبار تیرباران شد.

مظلومیّت اهل‌بیت علیهم السّلام واقعاً غوغاست. حتّی در زمان حیات پیامبر صلّی الله علیه وآله عدّه‌‌ای بودند که نمی‌توانستند فضایل امیرالمؤمنین علیه السّلام را بشنوند و وصیّت پیامبر صلّی الله علیه وآله درمورد جانشینی آن حضرت را تحمّل کنند؛ ازجمله پس از واقعهٔ غدیر خم فردی به جانشینی امیرالمؤمنین علیه السّلام اعتراض کرده و درخواست عذاب کرد که این آیهٔ شریفه نازل شد:

سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ؛

درخواست‌کننده‏اى عذاب واقع‏شونده‏اى را درخواست کرد.

نکات آموزندهٔ فراوان در زندگانی امام حسن علیه السّلام

در زندگانی امام حسن علیه السّلام نکات آموزنده‌ای که برای امروز ما قابل استفاده باشد، فراوان است، ولی در این فرصت کوتاه بعضی از کلماتی را که در‌رابطه‌با شخصیّت آن حضرت ذکر کرده‌اند، بیان می‌کنیم.

خضوع و خشوع دربرابر عظمت پروردگار

در روایتی دربارهٔ حالات امام حسن علیه السّلام هنگام نماز و عبادت آمده است:

کَانَ إِذَا قَامَ فِی صَلَاتِهِ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهُ بَیْنَ یَدَیْ رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ کَانَ إِذَا ذَکَرَ الْجَنَّهَ وَ النَّارَ اضْطَرَبَ اضْطِرَابَ السَّلِیمِ؛

هرگاه به نماز برمى‏خاستند، در برابر عظمت پروردگار عزّوجلّ لرزه بر اندامشان می‌افتاد و هرگاه به یاد بهشت و دوزخ می‌افتادند، همچون مارگزیده به خود می‌پیچیدند.

این حالت‌ها برای اولیای الهی چندان هم غریب نیست، ولی ما چون خیلی از وادی اولیای الهی دوریم، خیال می‌کنیم عجیب و غریب است، وگرنه دربارهٔ امیرالمؤمنین علیه السّلام نیز همین تعبیر بیان شده است؛ آن زمان که معاویه از یکی از اصحاب امیرالمؤمنین علیه السّلام تقاضا کرد آن حضرت را برای او وصف کند و او ابتدا قبول نکرد، ولی بعد که دید چاره‌ای نیست، مطالبی فوق‌العاده در وصف آن حضرت بیان کرد؛ ازجمله گفت: امیرالمؤمنین علیه السّلام وقتی در محراب عبادت می‌ایستادند:

یَتَمَلْمَلُ‏ تَمَلْمُلَ‏ السَّلِیمِ‏ وَ یَبْکِی بُکَاءَ الْحَزِینِ؛

همچون مارگزیده به خود می‌پیچیدند و مانند انسان اندوهناک می‌گریستند.

همچنین درمورد امام حسن علیه السّلام نقل شده که وقتی به در مسجد می‌رسیدند، سر مبارک خود را بلند کرده و این‌چنین با خدای خویش مناجات می‌کردند:

إِلَهِی ضَیْفُکَ‏ بِبَابِکَ‏ یَا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ الْمُسِی‏ءُ فَتَجَاوَزْ عَنْ قَبِیحِ مَا عِنْدِی بِجَمِیلِ مَا عِنْدَکَ یَا کَرِیمُ؛

بار خدایا! مهمان تو بر در خانه‏ات قرار گرفته است. اى خداى نیکوکار! شخص بدکار نزد تو آمده، پس اى پروردگار کریم! از زشتی‌های من به‌خاطر نیکویى‏ها و زیبایی‌های خود درگذر.

البتّه آن حضرت بدی‌هایی که ما انجام می‌دهیم انجام نمی‌دادند، بلکه دربرابر عظمت پروردگار آن‌قدر خود را ناچیز و مقصّر مى‏دیدند که گویا در مقام بندگى کوتاهى کرده‌اند؛ چنان‌که گفته‌اند: حَسَنَاتُ‏ الْأَبْرَارِ سَیِّئَاتُ‏ الْمُقَرَّبِینَ؛ یعنی آنچه برای نیکان عالَم حسنه به شمار می‌رود، برای مقرّبان درگاه الهی چه‌بسا سیّئه محسوب شود.

بیست و پنج حجّ پیاده!

یکی از نکات بسیار مهم و جالب که در احوالات امام حسن علیه السّلام نقل شده، آنکه حضرت بیست و پنج حج با پای پیاده به‌جا آوردند:

حَجَّ خَمْساً وَ عِشْرِینَ حِجَّهً مَاشِیاً؛

با پاى پیاده بیست و پنج مرتبه به حج رفتند.

آن حضرت ۴۷ سال عمر کردند و ۲۵ حج با پای پیاده انجام دادند! البتّه نه اینکه ازلحاظ مالی در مضیقه باشند و توانایی تهیّهٔ مرکب نداشته باشند، بلکه مرکب‌های خوبی نیز همراه حضرت بود:

وَ إِنَّ النَّجَائِبَ‏ لَتُقَادُ مَعَهُ؛

درحالی‌که شتران بسیار خوبى همراه آن حضرت بود.

امّا تجلیلاً لبیت اللّه الحرام و تعظیماً و تواضعاً للّه از مرکب استفاده نمی‌کردند و برای تعظیم شعائر الهی با پای پیاده به حج می‌رفتند.

انفاق‌ها و بخشش‌های استثنایی!

از لحاظ انفاق در راه خدا نیز مطالب بسیار شگفتی دربارهٔ امام مجتبی علیه السّلام نقل شده است. در یکی از نقل‌ها آمده است:

خَرَجَ‏ الْحَسَنُ‏ بْنُ عَلِیٍّ مِنْ مَالِهِ مَرَّتَیْنِ‏ وَ قَاسَمَ اللَّهَ مَالَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ؛

امام حسن علیه السّلام از مال خود دوبار خارج شدند و سه بار مال خود را با خدا تقسیم کردند.

یعنی دوبار هرچه داشتند، کلّاً در راه خدا بخشیدند ـ اعمّ از اجناس، اموال، پول نقد و… ـ و سه بار هرچه داشتند، در راه خدا تقسیم کردند؛ نصف آن را به فقرا دادند و نصفش را برای خود نگه داشتند. این‌ها کارهای استثنایی حضرت بوده است، وگرنه در موارد عادی هم که همیشه انفاق داشتند و در راه خدا بخشش می‌کردند؛ مخصوصاً به کسانی که نیاز داشتند؛ با اینکه چندان هم بسط ید نداشتند و ایشان را در شرایط سختی قرار داده بودند؛ فدک را که از ابتدا از خاندان وحی گرفته بودند و اموال دیگر را هم گرفته بودند، ولی همان اموالی را که به دستشان می‌رسید، چنین تقسیم فرمودند: دوبار کلّ آن را در راه خدا دادند و سه بار هم تقسیم کردند.

جالب اینکه گاهی هم چنان به درخواست‌کنندگان کمک می‌کردند که آن‌ها را بی‌نیاز کند؛ ازجمله مردی خدمت حضرت آمد و تقاضای کمک کرد و گفت: وضع من خیلی بد است و هرچه داشته‌ام از دست داده‌ام و اکنون هیچ ندارم. و با خواندن شعری مقصود خود را بیان کرد:

لَمْ یَبْـقَ لـی شَـیْءٌ یُبـاعُ بِـدِرْهَـمٍ

یَکْفیکَ مَنْظَرُ حالَتی عَنْ مَخْبَری

اِلّا بَقــایــا مــاءِ وَجْــهٍ صُـنْــتُـهُ

اَلّا یُبَاعَ‌ وَ قَدْ وَجَـدْتُکَ مُشْـتَری

چیزی برایم باقی نمانده که حتّی به یک درهم آن را بفروشم. دیدن حالت من برای شما کافی است و نیازی به خبردادن من نیست. تنها آبرویی برایم باقی مانده که آن را نگه داشته‌ام که فروش نرود. و همانا شما را خریدار مناسبی برای آن یافتم.

حضرت به مسئول اموال خود فرمودند: چقدر مال نزد توست؟ عرض کرد: دوازده هزار درهم. فرمودند: کلّ آن را به این بندهٔ خدا بده. عرض کرد: دیگر چیزی برای خودمان باقی نمی‌ماند! فرمودند: تو آن را به فقیر بده و به خدا حسن ظنّ داشته باش که خداوند جایگزین می‌فرماید. سپس او را طلبیدند و عذرخواهی کردند و فرمودند: ما حقّ تو را ندادیم، امّا به مقداری که موجود بود، در اختیارت گذاشتیم. آن‌گاه این شعر را در پاسخ شعر او فرمودند:

عـاجَلْتَنـا فَـأتـاکَ‌ وَابِـلُ بِـرّنـا

طَـلّاً‌ وَ لَـوْ اْمَهَـلْتَـنـا لَمْ نقصـــرِ

فَخُذِ‌ الْقَلیلَ وَ کُنْ کَأنّکَ لمْ تَبِعْ

مـا صُنْتَـهُ وَ کَـأنَّـنـا لَمْ نَشْـتَــرِ

با عجله چیزی از ما خواستی، پس باران نیکی ما به تو رسید. ولی اگر به ما مهلت می‌دادی، به این مقدار اکتفا نمی‌کردیم و بیشتر به تو می‌بخشیدیم. پس این اندک را بگیر و چنان باش که گویا اصلاً معامله‌ای نکرده‌ای؛ نه تو آنچه داشتی (آبروی خود) را فروختی و نه ما آن را خریدیم.

این قضیّه نکته‌ها دارد؛ ازجمله اینکه اگر توانستی نیازمندی را کلّاً بی‌نیاز کنی، این کار را انجام بده. البتّه نه هر نیازمندی را، بلکه نیازمندی که تشخیص دادی اهل معرفت است؛ یعنی کسی که شایستگی این کمک را دارد و کمک تو هدر نمی‌رود؛ چنان‌که در بعضی روایات آمده است:

الْمَعْرُوفُ‏ بِقَدْرِ الْمَعْرِفَهِ؛

به هرکس باید به اندازهٔ معرفتش عطا کرد.

به‌هرحال دوازده هزار درهم مبلغ خیلی زیادی بوده است، ولی بااین‌حال حضرت فرمودند: همه را به او بده و خودمان را هم خداوند کمک خواهد کرد.

این‌ها درس‌های بزرگی است که باید از زندگانی امام حسن علیه السّلام فرا بگیریم و درس‌های فراوانی نظیر این موارد وجود دارد که اگر کسی واقعاً در زندگانی آن حضرت ازجهت سیاسی، اجتماعی، عبادی و جهات دیگر تامّل کند، الگوی فوق‌العاده‌ای می‌تواند بیابد که او را به بهشت برین و مقامات عالی انسانی راهنمایی کند. و چرا چنین نباشد نوزادی که در خانهٔ وحی به دنیا آمده، جدّش رسول خدا صلّی الله علیه وآله، پدرش سیّد اولیا و اوصیا، علیّ مرتضی علیه السّلام، مادرش سیّدهٔ زنان جهانیان، فاطمهٔ زهرا علیها السّلام، برادرش امام حسین علیه السّلام و خواهرانش زینب و امّ کلثوم هستند؟! امیدواریم خداوند متعال ما را از یاران و دوستداران حضرتش قرار دهد و برکات ولادتش را شامل حال ما نیز بگرداند.

و السلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته