جلسۀ ۱۰، رمضان ۱۴۴۲ قمری، صدا و سیمای مرکز یزد

اگر کسی یک ساعت هم بالای منبر بنشیند و درمورد تقوا صحبت کند و در مذمّت فسق و فجور دادِ سخن بدهد، امّا خودش اهل تقوا نباشد، نمی‌توان او را عالم دانست؛ زیرا طبق روایت، عالم کسی است که کردارش گفتارش را تصدیق کند و کسی که کردارش گفتارش را تصدیق نکند، اصلاً عالم نیست.

بیانات آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته

ماه مبارک رمضان ۱۴۴۲، جلسهٔ دهم

به مناسبت ماه مبارک رمضان که ماه «تقوا» است، کلمات امیرالمؤمنین علیه السّلام را در «خطبهٔ متّقین» توضیح می‌دادیم و به اینجا رسیدیم که حضرت در وصف متّقین و پارسایان فرمودند: «یَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ؛ حلم را با علم ممزوج می‌کند».

تطابق میان گفتار و کردار

در ادامه، امیرالمؤمنین علیه السّلام می‌فرمایند: «وَ الْقَوْلَ بِالْعَمَلِ»؛ صفت دیگر پارسایان آن است که سخن را با عمل همراه می‌کنند؛ یعنی این‌چنین نیست که فقط سخن خوب بگویند و عمل نکنند؛ و آن‌چنان هم نیست که عملشان خوب باشد، امّا سخنشان خوب نباشد، بلکه هم سخن خوب دارند و مردم را به صلاح و سداد دعوت می‌کنند و هم خود پیشگام در عمل به آن هستند.

یکی از مهم‌ترین توصیه‌هایی که در اسلام وجود دارد، آن است که کسانی‌که سخن می‌گویند، علاوه بر اینکه باید سخن خوب بگویند، خودشان هم باید عامل به آن باشند. اگر کسی سخن خوب بگوید، امّا خود بدان عمل نکند، چه‌بسا اثر منفی در اجتماع داشته باشد. متأسّفانه گاه برخی از ما این‌چنین هستیم که نسبت به دیگران سخت‌گیر، امّا نسبت به خودمان آسان‌گیر هستیم، درحالی‌که این صفت ناپسندی است. گاه مطالب مهمّی را ذکر می‌کنیم و توقّع داریم دیگران و چه‌بسا افراد خاصّی طبق آن عمل کنند، امّا خودمان عمل نمی‌کنیم و اصلاً خود را معاف می‌دانیم؛ گویا از آن جرگه جدا و یک تافتهٔ جدا‌بافته هستیم.

در روایتی مشتمل بر وصایای پیامبر صلّی الله علیه وآله به «ابن مسعود»، عبارت جالبی وجود دارد. حضرت با تأکید می‌فرمایند:

لَا تَکُونَنَّ‏ مِمَّنْ‏ یَهْدِی‏ النَّاسَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُهُمْ بِالْخَیْرِ وَ هُوَ غَافِلٌ عَنْهُ؛ یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى:‏ (أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ)؛

از کسانى مباش‌که مردم را به‌سوی خوبی هدایت می‌کنند و فرمان مى‏دهند، ولى خود از آن غافل‌اند. خداوند متعال می‌فرماید: «آیا مردم را به خوبی و نیکی فرمان می‌دهید و خود را فراموش می‌کنید؟!»

در ادامهٔ همین روایت آمده است:

یَا ابْنَ مَسْعُودٍ! فَلَا تَکُنْ مِمَّنْ یُشَدِّدُ عَلَى النَّاسِ وَ یُخَفِّفُ عَلَى نَفْسِهِ؛ یَقُولُ اللَّهُ‏ تَعَالَى:‏ (لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُون)؛‏

اى پسر مسعود! از آنان مباش ‌که بر مردم سخت می‌گیرند و بر خود آسان؛ که خداى متعال می‌فرماید: «چرا چیزی را می‌گویید که عمل نمی‌کنید؟!»

درسی بزرگ، به‌ویژه برای سخنرانان و سیاسیون

انسانی که دیگران را به کار خیر، عقیدهٔ خیر یا عمل خیری دعوت می‌کند، باید خودش هم ملتزم به آن باشد و این درسی بزرگ به‌ویژه برای اهل علم، سخنرانان و وعّاظ محترم، خطبای عزیز و سیاسیون است. بسیاری‌اوقات افرادی سخنانی زیبا می‌گویند و مردم را به سوی خود جذب می‌کنند، امّا وقتی نوبت به عمل می‌رسد، خودشان عاری از عمل‌اند و به آن گفتار خود عمل نمی‌کنند. اگر کسی به آنچه می‌گوید و به‌صورت یک عقیده ابراز می‌کند، خودش واقعاً معتقد نباشد، یا آنچه می‌گوید مربوط به عمل باشد و خودش هم مصداق آن باشد ولی به آن عمل نکند، کلامش ارزشی ندارد و بلکه چه‌بسا ارزش منفی داشته باشد؛ ‌زیرا ممکن است بر دیگران اثر منفی بگذارد و عدّه‌ای ـ هرچند به غلط ـ‌ بگویند: اگر این سخنانی که او می‌گوید درست است، چرا خودش در مقام اعتقاد و عمل بدان ملتزم نیست؟! گرچه انسان باید پند را در گوش بگیرد، اگرچه بر دیواری نوشته شده باشد:

مرد باید که گیرد اندر گوش

ور نوشته است پند بر دیوار

اگر درستی گفتار یا نوشتاری معلوم است، شنونده یا خواننده باید طبق آن عمل کند، هرچند گوینده یا نویسنده به آن عمل نکرده باشد. البتّه وظیفهٔ گوینده و نویسنده نیز آن است که طبق گفتارش عمل کند.

نشانهٔ شیعهٔ حقیقی و عالم واقعی

در روایتی موجز و مختصر، امّا بسیار پرمعنا، شیعهٔ حقیقی چنین معرّفی شده است:

إِنَّمَا شِیعَهُ عَلِیٍّ مَنْ‏ صَدَّقَ‏ قَوْلَهُ‏ فِعْلُهُ‏؛

همانا شیعهٔ حقیقی امیرالمؤمنین علی علیه السّلام آن کسی است که کردارش گفتارش را تصدیق کند.

روایت با حرف حصر «انّما» شروع می‌شود؛ یعنی این است و جز این نیست که شیعهٔ حقیقی امیرالمؤمنین علیه السّلام آن کسی است که فعلش قولش را تصدیق کند؛ یعنی کردارش مطابق گفتارش باشد.

همچنین در ذیل آیهٔ شریفهٔ (إِنَّما یَخْشَی اللهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ)؛ «از میان بندگان خدا تنها علما از خداوند خشیت دارند» روایتی وارد شده که مقصود از علما را بیان می‌کند و می‌فرماید علمایی که خشیت خداوند دارند و خداوند متعال چنین مزیّتی برای آنها قائل شده، کسانی هستند که کردارشان مطابق رفتارشان باشد:

یَعْنِی بِالْعُلَمَاءِ مَنْ صَدَّقَ فِعْلُهُ قَوْلَهُ وَ مَنْ لَمْ یُصَدِّقْ فِعْلُهُ قَوْلَهُ فَلَیْسَ بِعَالِمٍ؛

مقصود از «علما» کسانی است که کردارشان گفتارشان را تصدیق کند و هر‌که کردارش گفتارش را تصدیق نکند عالم نیست.

اگر کسی یک ساعت هم بالای منبر بنشیند و درمورد تقوا صحبت کند و در مذمّت فسق و فجور دادِ سخن بدهد، امّا خودش اهل تقوا نباشد، نمی‌توان او را عالم دانست؛ زیرا طبق این روایت، عالم کسی است که کردارش گفتارش را تصدیق کند و کسی که کردارش گفتارش را تصدیق نکند، اصلاً عالم نیست.

شاخصهٔ اهل نجات و رستگاری

 در روایتی تکان‌دهنده، در جواب فردی که از امام صادق علیه السّلام می‌پرسد: چگونه اهل نجات را تشخیص دهیم و از کجا بفهمیم چه کسی رستگار است و چه کسی رستگار نیست؟ حضرت چنین پاسخ می‌دهند:

مَنْ کَانَ فِعْلُهُ لِقَوْلِهِ مُوَافِقاً فَأَثْبِتَ لَهُ الشَّهَادَهَ بِالنَّجَاهِ وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ فِعْلُهُ لِقَوْلِهِ مُوَافِقاً فَإِنَّمَا ذَلِکَ مُسْتَوْدَعٌ‏؛

هرکس رفتارش با گفتارش موافقت دارد، به نجات و رستگارى او گواهى بده ‏(یا گواهی داده می‌شود) و آن‌که کردارش با گفتارش موافق نباشد، ایمان و اعتقادش عاریه‌ای است.

خوب دقّت کنید! حضرت می‌فرمایند: اگر کسی کردارش موافق گفتارش باشد، او اهل نجات و رستگاری است، امّا اگر کسی کردارش موافق گفتارش نباشد، او «مُستودَع» است؛ یعنی کسی است که نگه‌دار امانت دیگری است و مطالبی نزد او به ودیعه گذاشته‌ شده و وقتی زمان ودیعه پایان می‌یابد، از او پس گرفته می‌شود. بنابر روایات، برخی افراد مستودع هستند؛ ازجمله در ذیل آیۀ شریفۀ: (فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ) روایاتی وارد شده که می‌فرماید: عدّه‌ای ایمانشان مستودع است؛ یعنی نزد آنان ودیعه و امانت است و روزی از آنها بازپس گرفته می‌شود. چنین افرادی ممکن است مطالب خیلی خوبی هم بلد باشند و آنها را برای دیگران نیز بیان کنند، امّا این مطالب درحقیقت چند روزی به عنوان امانت نزد آنهاست و بعداً از آنان گرفته می‌شود، و این واقعاً مصیبت بزرگی است.

و السلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته