بزرگداشت حضرت خدیجهٔ کبری علیها السّلام

سخن گفتن دربارهٔ خدیجهٔ کبری (ع) همسر رسالت، مادرِ مادر امامت و فداکار در راه اسلام و به تعبیری «مادر اسلام» آسان نیست، چنان‌که بعضی مطالب هم دربارهٔ فضائل خدیجهٔ کبری علیها السّلام حقیقتاً فوق‌العاده است که در عقول عادی ما نمی‌گنجد.

بیانات آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته

بزرگداشت حضرت خدیجهٔ کبری علیها السّلام

توفیق بزرگی بود که در چنین جلسه‌ای به یاد خدیجهٔ کبری علیها السّلام شرکت کنم و در محضر مؤمنین بزرگوار، اهل فضل و دانش، و همهٔ شنوندگان و بینندگان عزیز باشم. گرچه خدیجهٔ کبری علیها السّلام بیش از ۱۴۰۰ سال پیش می‌زیست، ولی آن‌چنان عظمت، شرافت و علوّ مرتبه دارد که برای امروز ما نیز الگویی بی‌بدیل است که جز فرزندانش هیچ کس دیگر بدیل او نیستند و بزرگداشت چنین بانویی امری بسیار شایسته و مؤثّر در تربیت جامعه و به‌خصوص بانوان است.

سخن گفتن دربارهٔ خدیجهٔ کبری علیها السّلام همسر رسالت، مادرِ مادر امامت و فداکار در راه اسلام و به تعبیری «مادر اسلام» آسان نیست. تاریخ زندگانی آن حضرت و آنچه دربارهٔ ایشان وارد شده، نیازمند تأمّل و تحلیل و درس‌آموزی‌های فراوان است و کتابی مفصّل و صرف زمانی زیاد می‌طلبد که در این فرصت کوتاه میسّر نیست ـ چنان‌که بعضی مطالب هم دربارهٔ فضائل خدیجهٔ کبری علیها السّلام حقیقتاً فوق‌العاده است که در عقول عادی ما نمی‌گنجد ـ امّا در حدّ امکان به بعضی از آنها اشاره می‌کنم.

بانویی مبارک و برگزیده

بنابر روایات متعدّد، در وحیی که خداوند متعال به عیسی بن مریم علی نبیّنا و آله و علیه السلام فرمود، دربارهٔ رسول خدا صلّی الله علیه وآله چنین آمده است:

نَسْلُهُ‏ مِنْ‏ مُبَارَکَهٍ هِیَ مَعَ‏ أُمِّکَ‏ فِی الْجَنَّهِ؛

نسل او (پیامبر خاتم) از زنی مبارکه است که با مادر تو (مریم) در بهشت است‏.

آری، قرن‌ها قبل از تولّد خدیجهٔ کبری علیها السّلام در وحی الهی به پیامبر اولوالعزم، از حضرت خدیجه علیها السّلام با عنوان «مبارکه» یاد شده که نسل پیامبر خاتم از ایشان است. یا در ذیل آیهٔ مبارکهٔ:

إِنَّ اللهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمینَ‏؛

به‌یقین خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برترى داده است.

روایت وارد شده که حضرت خدیجه علیها السّلام نیز جزء برگزیدگان الهی در کنار آدم، نوح، آل ابراهیم و آل عمران علیهم السّلام است.

روایتی با سند عالی و فوق‌العاده

همچنین روایت عجیب، جالب و فوق‌العاده‌ای دراین‌زمینه وارد شده که مرحوم مجلسی با آن خوش‌سلیقگی و احاطه‌ای که داشته، آن را در بحار در ابتدای فصلی که دربارۀ فضائل جناب خدیجه رضوان اللّه تعالی علیها گشوده، از امالی شیخ طوسی رحمه الله نقل کرده است. انصافاً روایت عالی با سند فوق‌العاده است. می‌دانید در کتاب‌ها روایات زیاد است، ولی پایش این روایت‌ها از لحاظ متن و سند کار آسانی نیست؛ خصوصاً روایاتی که درمورد حضرت خدیجه علیها السّلام است، امّا این روایت آن‌چنان از لحاظ سند و دلالت، محکم است که هیچ تردیدی در آن وجود ندارد.

روایت را شیخ طوسی أعلی اللّه مقامه نقل می‌کند. شیخ طوسی رحمه الله را همۀ کسانی که اندک آشنایی با فقه و تفسیر و روایت داشته باشند، می‌شناسند. ایشان اگر افقه از همۀ فقها نباشد ـ که ظاهراً مرجع عظیم‌‌الشأن مرحوم آقای برجرودی ایشان را افقه فقها می‌دانست ـ در ردیف اوّلین فقها، متکلّمان و مفسّران است و مناقب و فضائل فراوانی دارد. ایشان روایت را از استاد خود شیخ مفید رحمه الله که او را «معلّم الأمّه» لقب داده‌اند، نقل می‌کند. شیخ مفید رحمه الله نیز از استاد خود جعفر بن محمّد بن قولویه رحمه الله صاحب کامل الزیارات نقل می‌کند که نجاشی دربارۀ ایشان تعبیر خیلی بلندی دارد: «کلّ ما یوصَف به الناس مِن جمیلٍ و ثقهٍ و فقهٍ، فهو فوقَه»؛ یعنی هر وصفی در خوبی، وثاقت و فقه برای انسان‌ها آورده می‌شود، او بالاتر از آن است! تعبیر خیلی عجیبی است! آن‌هم از سوی نجاشی که شیخ مفید، سیّد مرتضی و بزرگان دیگر رحمهم الله را دیده و زمیل شیخ طوسی رحمه الله بوده است.

سپس جعفر بن محمّد بن قولویه از پدرش محمّد بن قولویه نقل می‌کند که باز نجاشی دررابطه‌با او نوشته است: «مِن خِیار أصحاب السَعْد»؛ یعنی از بهترین یاران سعد بن عبداللّه بن ابی‌خَلَف اشعری است که سعد از بزرگان علم بوده است. محمّد بن قولویه از سعد نقل می‌کند و سعد از استاد خود احمد بن محمّد بن عیسی که مرجع علی‌الإطلاق قم حتّی در زمان معصوم علیه السّلام بوده است؛ یعنی کسی که با امام رضا و ائمّهٔ بعدی علیهم السّلام ملاقات کرده و در قم آن‌قدر قدرتمند، مبسوط الید و موجّه بود که اگر کسی عادت داشت از ضعفا روایت کند ـ هرچند فرد راستگویی بود ـ او را از قم بیرون می‌کرد. با‌این‌حال چگونه بعضی می‌گویند: فقهای قدیم در زمان ائمّه علیهم السّلام اِعمال ولایت نمی‌کردند! آیا این اعمال ولایت نیست که یک مرجع اجازه نمی‌داده از افراد ضعیف به عنوان یک عادت نقل قول شود؟! درحالی‌که این کار به‌حسب طبع عادی اصلاً جزء محرّمات به حساب نمی‌آید، ولی ایشان مصلحت نمی‌دیده در مجامع علمی قم چنین کاری مرسوم شود، لذا بعضی افراد مثل سهل بن زیاد و احمد بن محمّد بن خالد را ـ البتّه با قضایایی که بعداً رخ داد ـ از قم بیرون کرد. غرض آنکه احمد بن محمّد بن عیسی چنان عظمتی داشته است. ایشان هم از بزرگی به نام عبّاس بن عامر قَصَبانی نقل می‌کند که مقامی عالی دارد و دربارهٔ او نوشته‌اند: «الشیخ الصدوق الثقه کثیر الحدیث»؛ یعنی بسیار راستگو، ثقه و دارای احادیث فراوان بوده است. ایشان از ابان بن عثمان نقل می‌کند که از اصحاب اجماع است؛ یعنی همهٔ علمای شیعه اتّفاق دارند که اگر او در سند روایتی باشد، اصلاً قابل تردید نیست. در انتهای سند نیز شخصی به نام بُرَید بن معاویهٔ عِجْلی قرار دارد که او نیز از بزرگان اصحاب اجماع است. بنابراین همهٔ روایان این حدیث از اعاظم و علمای تقریباً درجه‌یک هستند.

مقام و جایگاه حضرت خدیجه علیها السّلام

برید می‌گوید: شنیدم امام صادق علیه السّلام چنین فرمودند:

لَمَّا تُوُفِّیَتْ خَدِیجَهُ (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا) جَعَلَتْ فَاطِمَهُ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا) تَلُوذُ بِرَسُولِ‏ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله ‏ وَ تَدُورُ حَوْلَهُ، وَ تَقُولُ: یَا أَبَتِ، أَیْنَ أُمِّی قَالَ: فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ علیه السّلام فَقَالَ لَهُ: رَبُّکَ یَأْمُرُکَ أَنْ تُقْرِئَ فَاطِمَهَ السَّلَامَ، وَ تَقُولَ لَهَا: إِنَّ أُمَّکِ فِی بَیْتٍ مِنْ قَصَبٍ، کِعَابُهُ‏ مِنْ ذَهَبٍ، وَ عُمُدُهُ یَاقُوتٌ أَحْمَرُ، بَیْنَ آسِیَهَ وَ مَرْیَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ؛

وقتى خدیجه علیها السّلام وفات کرد، حضرت‏ فاطمه علیها السّلام خود را به رسول خدا صلّی الله علیه وآله نزدیک می‌کرد و پیرامون ایشان مى‏چرخید و مى‏گفت: بابا! مادرم کجاست؟ پس جبرئیل فرود آمد و گفت: پرودگارت دستور مى‏دهد به فاطمه سلام برسانى و بگویى: مادرت در خانه‏اى است از مروارید که پایه‌هایش از طلا و ستون‌هایش یاقوت سرخ است، و در کنار آسیه و مریم دختر عمران قرار دارد.

این روایت دو جنبه دارد: هم مقام حضرت خدیجه علیها السّلام را بیان می‌کند و هم مقام دخترشان حضرت فاطمهٔ زهرا علیها السّلام را. امام علیه السّلام می‌فرمایند: وقتی خدیجهٔ کبری علیها السّلام وفات یافت، فاطمهٔ زهرا علیها السّلام که آن زمان حدود هفت، شش یا پنج سال ـ بنابر اختلاف اقوال ـ بیشتر نداشت و از روایت نیز چنین بر‌می‌آید، بی‌قراری می‌کرد. البتّه ملکوت حضرت فاطمه علیها السّلام از ابتدا به‌نحو دیگری بود، امّا احساسات و عواطف انسانی و بروزهای آن نیز تا حدّی در ایشان وجود داشته است، لذا حضرت می‌فرمایند: فاطمه‌ای که به‌حسب ظاهر کودک بود و آن احساسات و عواطف کودکانه را داشت، پیوسته خود را به پیامبر صلّی الله علیه وآله نزدیک می‌کرد و در فقدان مادرش خدیجه علیها السّلام به آن حضرت پناه می‌برد و از ایشان سراغ مادر را می‌گرفت و می‌گفت: «یَا أَبَتِ، أَیْنَ أُمِّی؛ بابا! مادرم کجاست؟» حضرت کأنّ نمی‌‌دانستند چه جوابی به او بدهند تا اینکه جبرئیل خدمت حضرت نازل شد و عرضه داشت: پروردگارت به تو امر می‌کند به فاطمه سلام برسانی. ببینید فاطمه علیها السّلام به‌حسب ظاهر کودک است و از غصّهٔ فقدان مادر اطراف پدر می‌چرخد، امّا خداوند متعال جبرئیل را می‌فرستد و می‌گوید: به فاطمه سلام برسان و بگو اگر دنبال مادرت می‌گردی و می‌خواهی بدانی مادرت کجاست، بدان که: «إِنَّ أُمَّکِ فِی بَیْتٍ مِنْ قَصَبٍ، کِعَابُهُ مِنْ ذَهَبٍ، وَ عُمُدُهُ یَاقُوتٌ أَحْمَرُ، بَیْنَ آسِیَهَ وَ مَرْیَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ؛ مادرت در خانه‌ای از مروارید است که پایه‌هایش از طلا و ستون‌هایش یاقوت قرمز است، بین آسیه و مریم دختر عمران است.» آری، مقام حضرت خدیجه علیها السّلام این‌چنین بلند و باعظمت است.

الگویی برای تمامی قرن‌ها

ممکن است برای برخی این سؤال پیش آید که هرچند حضرت خدیجه علیها السّلام دارای چنین عظمت و علوّ مرتبه‌ای می‌باشند، امّا چگونه این شخصیّت بزرگ می‌تواند برای امروز ما الگو باشد؟! آن‌هم بعد از نزدیک پانزده قرن؟! و آیا نکاتی در زندگانی ایشان وجود دارد که بتواند برای زمان ما نیز نمونه باشد؟! حقیقت آن است که نکات زیادی وجود دارد، امّا چون فرصت کم است، تنها به بعضی از مهم‌ترین آنها نسبت به شرایط ما اشاره می‌کنم:

۱) تشخیص و انتخاب درست در سیاه‌ترین دوران‌ها

دورانی سیاه‌تر، تیره‌تر و پرتر از ظلمات جهل، ستم، بدی و زشتی، نسبت به دورانی که حضرت خدیجه علیها السّلام در جزیره العرب و در مکّه به سر می‌برد، کمتر یافت می‌شود. در آن دوران، جهالت فوق‌العادۀ شرک، تبخترهای جاهلی و تعصّب‌های احمقانه همه‌جا را فراگرفته بود. در آن شرایط، خدیجهٔ کبری علیها السّلام همهٔ این تیرگی‌ها را شکافت، همهٔ آن لایه‌های جهالت و عصبیّت را کنار زد و توانست نور محض را ببیند.

این پیام بزرگی برای همه دارد که هرقدر هم فضا آلوده و تیره باشد، مبادا تحت تأثیر آن قرار بگیرید، بلکه باید توانا باشید و بتوانید حقیقت را در بدترین شرایط، تشخیص دهید و باوجود سرزنش سرزنش‌کنندگان آن را انتخاب کنید. علاوه، چنین نبود که حضرت خدیجه علیها السّلام پس از اینکه حقیقت را تشخیص داد، در آسایش باشد. مگر می‌گذاشتند خدیجهٔ کبری راحت باشد؟! او را تحریم کردند و به تعبیر امروزی‌ها بایکوت کردند که چرا با فردی یتیم و فقیر ازدواج می‌کنی؟ این تحریم‌ها و تنهایی‌ها ادامه داشت تا آنجا که امیرالمؤمنین علیه السّلام می‌فرمایند:

لَمْ یَجْمَعْ بَیْتٌ وَاحِدٌ یَوْمَئِذٍ فِی الْإِسْلَامِ غَیْرَ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله وَ خَدِیجَهَ وَ أَنَا ثَالِثُهُمَا؛

در آن زمان، اسلام در هیچ خانه‏اى راه نیافته بود، مگر خانهٔ رسول خدا صلّی الله علیه وآله و خدیجه، و من سومین ایشان بودم.

مدّت‌ها حضرت خدیجه علیها السّلام به همراه پیامبر صلّی الله علیه وآله و امیرالمؤمنین علیه السّلام به‌تنهایی نماز می‌خواندند و در آن فضا مردم می‌آمدند و ایشان را مسخره می‌کردند و ریشخند می‌زدند، ولی حضرت خدیجه علیها السّلام با تمام توان مقاومت می‌کرد و با همهٔ وجود در خدمت پیامبر صلّی الله علیه وآله بود.

جاهلیّت امروز نیز چنین است. شما اگر بخواهید همهٔ موازین اسلامی را به‌طور دقیق رعایت کنید، هستند افرادی که شما را تمسخر کنند و احکام اسلامی و التزام به آن را زیر سؤال ببرند. البتّه بحمداللّه در محیط ما چنین افرادی کم هستند، ولی به‌هرحال در سایت‌ها و کانال‌های فضای مجازی وجود دارند، چه رسد به خارج از کشور.

۲) گذشتن از مال و مغرور نشدن به آن

نکتهٔ دومی که می‌توان از زندگی حضرت خدیجه علیها السّلام آموخت، آن است که مال و ثروت نباید انسان را مغرور کند. اغلب انسان‌ها اگر نعمتی به آنان رو بیاورد، خود را گم می‌کنند و نمی‌شناسند و به وظیفهٔ خویش عمل نمی‌کنند، امّا خدیجهٔ کبری علیها السّلام از آن‌همه ثروت ـ که چه‌بسا تعبیر افسانه‌ای برای آن درست باشد ـ گذشت و آن را برای پیامبر صلّی الله علیه وآله فدا نمود و در راه آن حضرت و اسلام انفاق کرد. خدیجه‌ای که اوّل ثروتمند مکّه بود و با آن قدرت مدیریتی که داشت، هر روز به ثروت خود اضافه می‌کرد، بعد از قضیّهٔ شعب ابی‌طالب و هنگام وفات فقیر شده بود، ولی بااین‌حال ذرّه‌ای محبّتش نسبت به رسول خدا صلّی الله علیه وآله، اسلام و مسلمین کم نشد. او درحقیقت همهٔ ثروت خود را در راه خدا انفاق کرد و چه‌بسا اگر ثروت خدیجه علیها السّلام نبود، مسلمانان در شعب ابی‌طالب تاب نمی‌آوردند.

بنابراین گذشتن از مال در راه خدا و مغرور نشدن به آن، نمونهٔ دیگری است که در خدیجه علیها السّلام تبلور یافته و ما باید آن را در همهٔ ابعاد و زمینه‌ها اسوۀ خود قرار دهیم؛ ازجمله برای بانوان در انتخاب همسر، که نباید به مال و عناوین اجتماعی نظر داشته باشند، بلکه باید ملاک‌های معنوی و اساسی را در نظر بگیرند؛ چنان‌که شخصیّت‌های معتبر اجتماعی و دارای مکنت مالی، به خواستگاری جناب خدیجه علیها السّلام می‌آمدند، ولی ایشان هیچ کدام را نپذیرفت و دست رد به سینهٔ آنها زد و چنین همسری را انتخاب کرد.

۳) اهتمام به فرزندآوری و تربیت فرزند

یکی از مسائل مهمّ دیگر در زندگانی حضرت خدیجه علیها السّلام آن است که ایشان با همهٔ مشکلات و سختی‌هایی که از جانب مشرکان به ایشان تحمیل می‌شد و با آن مسئولیت سنگینی که به دوش گرفته بود، بعد از ازدواج در فرزندآوری کوتاهی نکرد. آن حضرت در مدّتی که با پیامبر صلّی الله علیه وآله زندگی کرد ـ آن‌چنان‌که نوشته‌اند ـ شش فرزند به دنیا آورد: دو پسر و چهار دختر. در‌عین‌حال آسیب‌هایی نیز از این بابت دید؛ ازجمله بعضی از فرزندانش از دنیا رفتند، ولی او مقاومت کرد. هرگز نگفت: من برای تربیت فرزندانم فرصت کافی ندارم و نمی‌توانم بیش از یک یا دو فرزند بیاورم! بلکه در آن شرایط سخت با‌اینکه گویا همهٔ مسلمانان آن جامعه فرزندان حضرت خدیجه علیها السّلام بودند و به آنها رسیدگی می‌کرد، ولی درعین‌حال فرزند‌آوری و تربیت فرزند را فراموش نکرد.

این یکی از مسائل مهمّی است که جامعهٔ امروز ما به آن نیاز دارد؛ جامعه‌ای که متأسّفانه با تبلیغات و فریب بیگانگان دچار روند کاهشی جمعیّت و پایین آمدن نرخ توالد و تناسل شده است و دشمنان ما هر روز خوشحال می‌شوند که جمعیّت مسلمانان و به‌خصوص شیعیان و به‌ویژه جمعیّت ایران اسلامی کاهش می‌یابد. بدین‌جهت خانواده‌ها، پدران، مادران و همسران باید به این مسئله به‌صورت ویژه دقّت کنند و تا اندازه‌ای که مقدور و معقول است ـ نه بی‌ضابطه ـ حتماً و حتماً به فرزندآوری اهتمام داشته باشند و نیز فرزندان بزرگسال خود را به ازدواج و فرزندآوری تشویق کنند و این را وظیفهٔ خود بدانند:

وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ؛

و باید از میان شما گروهى [مردم را] به نیکى دعوت کنند.

امروزه از برترین مصادیق دعوت به خیر، همین تشویق به ازدواج و فرزندآوری است؛ چراکه جمعیّت مسلمان و شیعه در درون جمهوری اسلامی روند کاهشی نگران‌کننده‌ای یافته است، درحالی‌که پیامبر صلّی الله علیه وآله در روایت معتبر فرموده‌اند:

لَلْمَوْلُودُ مِنْ‏ أُمَّتِی‏ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ؛

هر زاده‌ای از امّتم نزد من محبوب‌تر است از آنچه آفتاب بر آن تابیده است.

۴) ازدواج در هر سنّ و شرایطی

نکتهٔ دیگری که می‌توانیم از زندگی خدیجهٔ کبری علیها السّلام درس بگیریم، آن است که در ازدواج سن مهم نیست و رعایت سن همیشه و همه‌جا لازم نیست. البتّه رعایت آن خوب است، ولی اگر شرایطی ایجاب کرد که ازدواج مناسب بود، نباید تنها به‌خاطر سن از ازدواج دست کشید؛ چنان‌که بنابر مشهور سنّ حضرت خدیجه علیها السّلام هنگام ازدواج از سنّ پیامبر صلّی الله علیه وآله بیشتر بود ـ البتّه اختلافاتی دراین‌زمینه وجود دارد، امّا شاید مشهور چنین باشد ـ بااین‌حال حضرت ازدواج کردند و در آن سن فرزند هم آوردند و پیامبر صلّی الله علیه وآله نیز اقدام کردند.

همچنین بنابر اینکه حضرت خدیجه علیها السّلام قبلاً ازدواج کرده بودند، باز می‌توان نکتهٔ دیگری به دست آورد و آن اینکه برای بی‌همسران، ازدواج قبلی مانعی برای ازدواج مجدّد نیست و دلیلی ندارد کسی‌که قبلاً همسر داشته دیگر ازدواج نکند. البتّه نمی‌گوییم در هیچ شرایطی و برای هیچ کس مانع نیست، بلکه شرایط دارد و استثنا هم دارد، ولی قاعدۀ اصلی همین است. اگر کسی در گذشته ازدواج کرده و ناموفّق بوده و مشکلاتی هم داشته یا همسرش فوت شده، چرا دیگر ازدواج نکند؟! چرا بعضی افراد ـ چه مرد و چه زن ـ بدون دلیل خاص می‌گویند: «من دیگر تا آخر عمر ازدواج نمی‌کنم!» و بر خلاف سنّت پیامبر صلّی الله علیه وآله عمل می‌کنند؟ درحالی‌که پیامبر صلّی الله علیه وآله می‌فرمایند:

النِّکَاحُ‏ سُنَّتِی‏ فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی‏ فَلَیْسَ‏ مِنِّی‏؛

ازدواج سنّت من است، پس هرکه از سنّت من اعراض کند، از من نیست.

نمونهٔ جالب آن «اسماء بنت عُمَیس» است که پس از شهادت حضرت جعفر و داشتن سه فرزند از ایشان و بعد از فوت ابی‌بکر و داشتن یک فرزند از او، همسر امیرالمؤمنین علیها السّلام شد و چنان‌که نوشته‌اند از آن حضرت نیز فرزندی به نام «یحییٰ» به دنیا آورد. بنابر روایت صحیح، «اسماء» از هفت خواهرانی است که اهل بهشت‌اند و فرزند او «محمّد بن ابی‌بکر» فدایی امیرالمؤمنین علی علیه السّلام و محبوب آن حضرت بود که عاقبت به دست اشقیای مزدورِ معاویه به درجهٔ شهادت نائل شد و قضیّهٔ او (محمّد بن ابی‌بکر) تا مقدار زیادی می‌تواند نشان‌دهندهٔ نقش مادر در تربیت فرزند باشد.

۵) استقلال در راه حق

از نکات مهمّ دیگری که می‌توان از زندگانی حضرت خدیجه علیها السّلام و مقابلهٔ ایشان با شرایط اجتماعی و فرهنگی زمانه به دست آورد، لزوم استقلال زن در راه حقّ است. خداوند متعال در قرآن کریم برای کسانی که ایمان آوردند همسر فرعون را مثال می‌زند:

ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی‏ عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّهِ وَ نَجِّنی‏ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنی‏ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ؛

خداوند براى کسانى که ایمان آورده‏اند همسر فرعون را مثل آورده، آن‌گاه که گفت: پروردگارا! پیش خود در بهشت ‏خانه‏اى برایم بساز و مرا از فرعون و کردارش نجات ده و مرا از دست مردم ستمگر برهان.

آیا خبیث‌تر از فرعون هم وجود دارد که می‌گفت: أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلىٰ‏؛ «من پروردگار بزرگتر شما هستم»؟! بااین‌حال همسر فرعون در خانهٔ فرعون تحت تأثیر او قرار نگرفت و به خداوند عرض کرد: پروردگارا! برای من نزد خود خانه‏اى در بهشت بساز و مرا از فرعون و عمل او نجات بده! بنابراین اگر کسی خدای‌ناکرده همسر مناسبی ندارد، ناامید نشود و خودش راه درست را برود؛ کما اینکه اگر کسی حتّی همسر پیامبر هم باشد، دلیل ندارد که حتماً سالم باشد؛ چنان‌که زن پیامبر اولوالعزم حضرت نوح و زن لوط پیامبر علی نبیّنا و آله و علیهما السلام به آنها خیانت کردند و جهنّمی شدند:

ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً لِلَّذینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ یُغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللهِ شَیْئاً وَ قیلَ ادْخُلا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلینَ؛

خدا براى کسانى که کفر ورزیده‏اند، زن نوح و زن لوط را مثل آورده [که] هر دو در نکاح دو بنده از بندگان شایستهٔ ما بودند و به آنها خیانت کردند و کارى از دست شوهران آنها در برابر خدا ساخته نبود و گفته شد: با داخل‌شوندگان داخل آتش شوید.

خلاصه اینکه زنان ما باید در راه حق مستقل باشند. آیا استقلالی بالاتر از این سراغ دارید؟! این را با اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر که به قول خودشان حقوقی را برای زن معیّن کرده‌اند، مقایسه کنید و ببینید با استقلال حقوقی که جناب خدیجه علیها السّلام برای زن در مقام عمل ابراز کرد و حقوقی که در قرآن گفته شده، آیا اصلاً قابل قیاس است؟! واقعاً عجیب است! روشن است که بعضی از آنچه غربی‌ها دررابطه‌با حقوق زن به آن مبتلا بودند، منحط‌تر از جاهلیت جزیره العرب بود؛ چون در شبه جزیرهٔ عربیه در زمان جاهلیت حدّاقل مالکیت را برای زن به رسمیت می‌شناختند ـ باوجود فسادهایی که داشتند ـ و لذا حضرت خدیجه علیها السّلام آن‌همه ثروت داشت، امّا در غرب تا مدّتی قبل برای زن ـ خصوصاً زن شوهردار ـ اصلاً مالکیت قائل نبودند! آن‌وقت این‌ها سردمدار حقوق زن می‌شوند و اعلامیهٔ جهانی با آن‌همه نقصان و عیب و ایراد می‌نویسند و اسلام را متّهم می‌کنند که برای زن ارزش قائل نشده است!

امّ المؤمنین و برترینِ همسران پیامبر صلّی الله علیه وآله

حضرت خدیجهٔ کبری علیها السّلام امّ المؤمنین است و بلاشبهه افضل ازواج نبیّ است؛ به همان ادلّه‌ای که تابه‌حال ذکر کردیم و روایت زیر از پیامبر خدا صلّی الله علیه وآله:

أَفْضَلُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّهِ أَرْبَعٌ‏ خَدِیجَهُ بِنْتُ‏ خُوَیْلِدٍ وَ فَاطِمَهُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ آسِیَهُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ امْرَأَهُ فِرْعَوْنَ؛

بهترین زنان اهل بهشت چهار نفرند: خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمّد، مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم و همسر فرعون.

و به همان دلیلی که عایشه نقل می‌کند که رسول خدا صلّی الله علیه وآله تا آخر عمر از خدیجه علیها السّلام به نیکی یاد می‌کردند و هروقت به یاد او می‌افتادند، در مدح او سخن می‌گفتند و برایش طلب غفران کرده و یاد او را گرامی می‌داشتند و هیچ‌کدام از همسران خود را برتر از او نمی‌دانستند و ادلّهٔ دیگری که نشان می‌دهد پیامبر صلّی الله علیه وآله همیشه از خدیجهٔ کبری علیها السّلام راضی بودند.

امّا ببینید قرآن کریم در سورهٔ تحریم دربارهٔ برخی دیگر از همسران پیامبر صلّی الله علیه وآله چه می‌فرماید:

إِنْ تَتُوبا إِلَى اللهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُما وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْریلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمَلائِکَهُ بَعْدَ ذلِکَ ظَهیرٌ؛

اگر [شما دو زن] به درگاه خدا توبه کنید [بهتر است]؛ چراکه واقعاً دل‌هایتان انحراف پیدا کرده است. و اگر ضدّ او (پیامبر) به یکدیگر کمک کنید، درحقیقت خدا خود سرپرست اوست و جبرئیل و صالح مؤمنان [نیز یاور اویند] و گذشته از این فرشتگان [هم] پشتیبان [او] خواهند بود.

خداوند می‌فرماید: شما دو تن از همسران پیامبر به‌سوی خدا توبه کنید؛ زیرا کاری کردید که خلاف میل پیامبر صلّی الله علیه وآله بود و رضایت پیامبر صلّی الله علیه وآله را به دست نیاوردید. و اگر خواستید درمقابل او باشید، خدا، جبرئیل، صالح المؤمنین و فرشتگان، یار و پشتیبان او هستند. و در جای دیگر در سورهٔ احزاب (سورهٔ ۳۳) می‌فرماید:

یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ؛

اى همسران پیامبر! شما مانند هیچ یک از زنان [دیگر] نیستید، اگر تقوا داشته باشید.

یعنی برتری شما بر زنان دیگر شرط دارد و شرط آن تقوا و پرهیزکاری شماست؛ چنان‌که در چند آیه قبل می‌فرماید:

إِنَّ اللهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْکُنَّ أَجْراً عَظیماً؛

خدا براى نیکوکاران از شما پاداش بزرگى آماده گردانیده است.

از سیاق آیات معلوم است که «مُحْسِناتِ» در اینجا مفهوم دارد و «مِنْ» تبعیضیه است؛ یعنی خداوند تنها برای بعضی از شما که خوب باشید، اجر عظیم مهیّا کرده و اگر شما خوب بودید، پاداش خوب دارید، امّا اگر بد بودید مخصوصاً فاحشهٔ مبیّنه انجام دادید، عذابی دوچندان خواهید داشت؛ چنان که در آیهٔ بعد می‌فرماید:

یا نِساءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ یُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ؛

اى همسران پیامبر! هر کس از شما مبادرت به کار زشت آشکارى کند، عذابش دو چندان خواهد بود.

ولی در همان سورۀ ۳۳ آیهٔ ۳۳ وقتی به اهل بیت علیهم السّلام می‌رسد، می‌فرماید:

إِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً؛

خدا فقط مى‏خواهد آلودگى را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.

یعنی این است و جز این نیست که خداوند اراده کرده است شما اهل‌بیت را تطهیر و پاکیزه کند. روشن است که این جمله با جملات قبل فرق دارد و ارادهٔ الهی در اینجا قطعی تکوینی است. آن‌وقت آیا می‌شود این جمله دربارهٔ همان‌هایی باشد که قبلاً آن‌چنان با آنان صحبت شده بود؟! این شدنی نیست و شکّی نیست که این جمله مخصوص اهل بیت علیهم السّلام است که خدیجهٔ کبری علیها السّلام همسر و مادر و مادرِ مادر و مادرِ همسر آنان است و به چنین مادری افتخار می‌کردند و فرزند خدیجهٔ کبری علیها السّلام بودن در میان مسلمانان یک امتیاز بی‌مثال بود و هرگز مخاطبان سابق این آیه نمی‌توانند در رتبهٔ این بانوی بزرگ اسلام قرار گیرند؛ مخصوصاً با توجّه به روایاتی که گذشت. خداوند متعال همهٔ ما را با اهل بیت علیهم السّلام محشور بفرماید.

خداوندا! تو را بر این نعمت بزرگ شکر می‌گزاریم که توانستیم امروز به یاد مادر مادر ائمّهٔ هدی علیهم السّلام و به یاد اهل بیت علیهم السّلام مجلسی داشته باشیم و فضائل آن حضرت را ذکر کنیم و ایشان را اسوهٔ خود قرار دهیم. خدایا! ما را از پیروان و شیعیان واقعی آنان قرار بده. خداوندا! فرزند فاطمهٔ زهرا، مهدی آل محمّد صلوات اللّه و سلامه علیهم أجمعین را هرچه زودتر به فریاد ما برسان. اسلام و اسلامیان نصرت عنایت بفرما. خدمتگزاران به اسلام خاصّه مقام معظّم رهبری دام ظلّه را تسدید و تأیید و طول عمر بیشتر عنایت بفرما. دشمنان اسلام را خوار و ذلیل و منکوب کن. عواقب همهٔ ما را ختم بخیر بگردان. شهدا، گذشتگان از این جمع و همهٔ مؤمنین و مؤمنات، به‌ویژه روح بلند امام قدس سرّه و همهٔ مراجع و علمای گذشته را با ارواح صدّیقین و شهدا محشور بفرما.

و السلام علیکم و رحمه اللّه وبرکاته