مبحث انشاء و إخبار (جلسه ۵۷)
تقریرات درس خارج اصول
آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته
دوره سوم، سال اول، جلسه پنجاه و هفتم (۱۳۹۷/۱۱/۰۷)
نظریه مشهور در معانی اخبار و انشاء
بحث ما درباره این بود که حقیقت إخبار و إنشاء چیست و فرق ایندو کدام است. بیان شد که ریشه نظریات در این بحث، به سه نظریه برمیگردد: یکی نظریه محقق اصفهانی رحمه الله که به طور کامل بررسی شد، دیگری نظریه محقّق ایروانی و سید خویی رحمهما الله که آن نیز بررسی شد و حال رسیدیم به نظریه منسوب به مشهور.
شاید مشهور علما اعم از ادبا، اهل معانی و بیان، اصول، فقه و… از ابتدا که وارد این مبحث شدند تا کنون، اینگونه معنا کردهاند که جملات إخباری مثل «زیدٌ قائمٌ» برای بیان نسبت واقعی و جملات انشائی مثل «لِیَقُم زیدٌ» برای ایجاد آن نسبت است.
ظاهراً این مطلب جزء امور مشهوری است که معمولاً آن را ارسال مسلّمات کردهاند و بر اساس مطالعات قبلی، از قدما کسی را ندیدم که مفصّل در این زمینه وارد شود و اولین شخصیت برجستهای که مفصّل در این زمینه وارد شده و خصوصیات خبر و مخصوصاً انشاء را مطرح کرده است، شهید اول رحمه الله در کتاب القواعد و الفوائد است که در قاعده ۸۳ مطالبی را درباره حقیقت انشاء ارائه میکند و توضیحاتی میدهد، سپس حرف بعضی از عامه را نقل و نقد میکند.
قول مشهور در حقیقت إنشاء در کلام شهید اول رحمه الله
جناب شهید اول رحمه الله واقعاً انسانی استثنایی و در جهات مختلف ممتاز بوده و نهتنها فقیهی کمنظیر و تراز اول، بلکه ادیب و شاعری برجسته نیز بوده است. عبارت این بزرگوار در القواعد و الفوائد چنین است:
الإنشاء هو القول الذی یوجَد به مدلولُه فی نفس الأمر.
إخبار که معلوم است: قولی است که صرفنظر از خود کلام، محکی دارد و از چیزی حکایت میکند؛ سواء کان مطابقاً للواقع أم لا. اما انشاء طبق بیان ایشان، قولی است که مدلول آن بهوسیله خود این قول در نفسالامر ایجاد میشود؛ یعنی صرفنظر از این کلام وجود نداشته و با این کلام میخواهد محقق شود.
گویا ایشان میخواهد با این بیان، اشکال اخیر سید خویی رحمه الله را رد کند. سید خویی رحمه الله در اشکالی فرمود انشاء به حسب تعریف مشهور، این محذور را دارد که لفظ در معنا استعمال نمیشود، بلکه بعد از استعمال لفظ، معنا پیدا میشود. ما در آنجا جواب اشکال را دادیم و شهید اول رحمه الله نیز گویا همان زمان به این اشکال توجه داشته و لذا فرموده است: «هو القول الذی یوجد به مدلوله …» که یعنی إنشاء هم مدلول دارد، منتها فرق آن با إخبار در این است که حکایت از این مدلول نمیکند، بلکه میخواهد آن را ایجاد کند.
توضیحات شهید اول رحمه الله برای تعریف مشهور از إنشاء
شهید اول رحمه الله در توضیح این تعریف، غیر از آنچه که عرض کردیم دو مطلب را ذکر میکند:
مطلب اول: مقصود از «یوجد» صلاحیت ایجاد است، نه ایجاد بالفعل
ایشان میفرماید: مراد از «یوجد به مدلوله» ایجاد بالفعل نیست، بلکه صلاحیت ایجاد است؛ «یصلح أن یوجد به مدلوله» یعنی میتواند به این قول، مدلول آن ایجاد شود، نه اینکه حتماً ایجاد هم بشود.
نکته این فرمایش آن است که انشاء سفیه و هر ناقصالأهلیهای مثل صبی، محجور و… نیز واقعاً و حقیقتاً انشاء است، اما لا یوجد به مدلوله؛ زیرا بر إنشاء سفیه و… اثری بار نمیشود و حتی اگر طرف مقابل قبول کند إنشاء محقق نمیشود. لذا ایشان برای اینکه این انشائات از تعریف خارج نشود، چنین فرمودند که مقصود، صلاحیت ایجاد است و انشاء هر ناقصالاهلیهای صلاحیت ایجاد دارد، لهذا اگر مانعش برطرف شود ـ مثلاً سفاهت تبدیل به رشد شود یا ولی اذن بدهد ـ اثر بر آن مترتب میشود.
مطلب دوم: وجه ذکر قید «فی نفس الامر»
شهید اول رحمه الله میفرماید: قید «فی نفسالامر» برای این آورده شده که انشاء مکرر را خارج کند.
توضیح آنکه: اگر کسی کتابش را فروخت و گفت: «بعتک کتابی هذا بقلمک ذاک» و مشتری هم گفت: «قبلت» اینجا انشاء و ملکیت محقق شده است. سپس اگر فرضاً این إنشاء را تکرار کند و دوباره بگوید: «بعتک کتابی هذا بقلمک ذاک» این دیگر انشاء نیست و با قید «فی نفسالامر» خارج میشود؛ چون «یوجد به فی نفسالامر» یعنی واقعاً موجود شود، درحالیکه گفتیم با تکرار إنشاء چیزی ایجاد نمیشود، پس انشائات مکرّر خارج میشود.
یا مثلاً زن و مردی که عقد نکاح را صحیحاً خواندهاند، اگر بهواسطه وسواس یا علل دیگر، دوباره و سهباره و… عقد بخوانند، این عقدها ولو صلاحیت انشاء دارد ولی حقیقتاً انشاء نیست؛ چون با عقد اوّل زوجیت بین ایندو واقع شده است و چیزی که موجود شد، دیگر دوباره ایجاد نمیشود؛ زیرا تحصیل حاصل میشود که حتی در اعتباریات نیز محال است و اینچنین نیست که بگوییم تحصیل حاصل در عالم اعتبار جایز است، بنابراین قید نفس الامر را میآوریم تا موارد عقد مکرّر خارج شود.
تعریف نهایی شهید اول رحمه الله برای انشاء
شهید اول رحمه الله پس از توضیحات مذکور، تعریف را دستکاری میکند و میگوید بهتر است ما بهگونهای دیگر إنشاء را تعریف کنیم و آن اینکه: الإنشاء قول أو عقد یوجَد به مدلولُه؛ انشاء قول یا عقدی است که بهواسطه آن، مدلولش ایجاد میشود.
فرق این تعریف با تعریف قبلی در این است که نسبت به تعریف قبلی قیدی اضافه و قیدی کم دارد. تعریف قبلی این بود که «الانشاء قولٌ یوجد به مدلوله فینفس الامر» و فقط «قول» را گفته بود، اما در این تعریف فرموده: «قولٌ أو عقدٌ یوجد به مدلوله». همچنین ایشان در تعریف جدید، قید «فی نفسالامر» را حذف کرده است.
ایشان در توضیح اینکه چرا در تعریف جدید، «عقد» را اضافه کرده، چیزی نفرموده است و بههرحال، ظاهراً احتیاجی نبود که این قید را اضافه کند؛ زیرا فرض این است که ما در مورد الفاظ بحث میکنیم و عقد لفظی هم قول است. مگر اینکه نظر شهید رحمه الله به عقد غیر لفظی مثل عقد معاطات باشد که در آن صورت، دیگر نباید فقط عقد را بفرماید، بلکه ایقاع معاطاتی هم میتوان فرض کرد. ولی ظاهراً شهید رحمه الله میخواهد در عالم الفاظ بحث کند و لهذا همان «قول» کافی بود و نیازی به اضافه کردن «عقد» نبود.
و اما در مورد حذف قید «فی نفسالامر» ایشان میفرماید: قبلاً توضیح دادم که این قید برای اخراج انشاء مکرر است، ولی الآن میگویم که ذکر آن لزومی ندارد و اگر «فی نفسالامر» را هم نیاوریم، انشاء مکرر خارج میشود؛ زیرا چنانکه گفتیم، به انشاء مکرر اصلاً مدلول قول، وجود پیدا نمیکند و لذا لفظ «یوجد به مدلوله» کافی در اخراج إنشاء مکرّر است و «فینفس الامر» قیدی اضافی است.
اقسام انشائیات در کلام شهید اول رحمه الله و نقد نظر عامه در بعض اقسام آن
در ادامه، شهید رحمه الله [چهار فرق بین إنشاء و إخبار ذکر میکند و سپس] مطلبی اضافه میفرماید و آن اینکه: انشاء دارای اقسامی است: «قَسَم، امر، نهی، تمنی، عرض و نداء» که این شش قسم، انشائیاتی است که به قول بعضی در جاهلیت و اسلام بوده است. اما اقسام دیگر مثل صیغ عقود: بِعت، زوّجت، آجرت و… را بعضی گفتهاند انشائیاتی است که در عالم اسلام مطرح شده و در جاهلیت برای انشاء به کار نمیرفته است.
سپس ایشان بر قول بعضی از عامه در صیغ عقود، مثل «بِعت» و «زَوّجت» و… تمرکز میکند که گفتهاند اینها حقیقتاً انشاء نیستند، بلکه در حقیقت إخبار به فعل ماضی هستند که: «فروختم»، «تزویج کردم» و… و اینکه در انشاء بهکار میروند به عنایت شارع است؛ به این صورت که شارع برای اینکه این حرفها دروغ نباشد، وقتی متکلم در مقام انشاء است، آناًما قبل از آنکه بگوید: «بِعت» یا «زوّجت» اعتبار ملکیت یا زوجیت میکند، در نتیجه إخبار او مطابق با واقع میشود.
به تعبیر دیگر، این اصطلاحات حقیقتاً إخبار است و اگر به آنها إنشاء هم بگویند یک تعبیر مسامحی است. در حقیقت فرد خبر داده که من ازدواج کردم یا فروختم و این قولش هم مطابق با واقع است، اما نه از باب اینکه مدلول را در عالم معنا ایجاد کرده باشد، بلکه شارع آناًما قبل از این إخبار، وقتی متکلم در مقام انشاء است حکم به زوجیت و ملکیت کرده تا کلامش دروغ نباشد.
پس طبق قول بعض عامه در صیغ عقود حقیقتاً انشاء نداریم و انشاء حقیقی همان شش مورد: قَسَم، امر، نهی، تمنی، عرض و نداء است و تعبیر انشاء برای صیغ عقود، یک تسامح است. البته شهید رحمه الله این حرف را غلط میداند و آن را ردّ میکند، اما چون بحث از آن ارزش عملی ندارد به همین مقدار اکتفا میکنیم.
اشکالات مرحوم آخوند بر تعریف شهید اول رحمه الله برای إنشاء
آخوند خراسانی رحمه الله رسالهای به اسم فوائد الاصول دارد که مشتمل بر قواعد خوب و مفیدی است و برخلاف کفایه که موجَز است، با عبارات واضح و رسا و توضیح مناسب، بعض مباحث و از جمله مبحث إخبار و إنشاء را مطرح کرده است. مرحوم آخوند در اینجا نسبت به کلام شهید رحمه الله مطالبی را بیان میکند.
مطلب اول: انشاء مکرّر حقیقتاً انشاء است
آخوند رحمه الله میفرماید: جناب شهید! شما چه اصراری دارید که انشاء مکرر را خارج کنید؟! شما ابتدا آن را با قید «فی نفسالامر» خارج فرمودید و سپس در ادامه گفتید نیازی به قید «فی نفسالامر» نیست و با همان «یوجد به مدلوله» خارج میشود و بههرحال این مطلب را مفروغٌمنه گرفتید که انشاء مکرر باید خارج شود، درحالیکه میپرسیم چرا باید خارج شود!؟ هر انشائی که محقق میشود عوارض مشخِّصه خود را دارد، پس مُنشَائی هم که محقق میشود تشخص خودش را دارد و غیر از مُنشَاءِ یک انشاء دیگر است و تحصیل حاصل نمیشود، بلکه نهایت این است که تأکید میشود و تأکید در إنشاء هم مانعی ندارد.
مطلب دوم: ایجاد در هر انشاء حقیقی وجود دارد
آخوند رحمه الله در اشکال دیگری بر شهید رحمه الله میفرماید: چرا شما تعریف إنشاء به «قولٌ یوجد به مدلوله» را دستکاری کردید و آن را از ظهور اولیه خود تغییر داده و فرمودید: الانشاء قولٌ یصلح أن یُوجَد به مدلوله؟! بلکه به نظر ما تعریف اول مانعی ندارد و شامل إنشاء مثل سفیه، صبی و… میشود؛ زیرا حتی اگر یک سفیه انشاء بیع کند، مدلول کلامش با إنشاء در عالم اعتبار محقق میشود؛ همچنانکه وقتی تمنی میکند یا ترجی دارد، مدلول کلامش با لیت و لعلّ محقق میشود، ولو سفیه باشد. بله، عقلاء یا شارع اثری بر انشاء او مترتب نمیکنند، ولی این خارج از حاقّ إنشاء است و اثر در آنجایی که مترتب میشود بر انشاء مترتب میشود و آنجا هم که مترتب نمیشود بر انشاء مترتب نمیشود و انشاء در هردو صورت ثابت است.
در واقع، ما حقیقت إنشاء را مدّ نظر داریم و نمیخواهیم انشائی را که عقلاء یا شارع به آن ترتیب اثر میدهند معنا کنیم. لذا در «ترجی» که شخص میگوید: لعلّ فلاناً یجیء یا در «تمنی» که میگوید: فیا لیت الشباب یعود لنا یوماً، همه قبول دارند که اینها إنشاء است، با اینکه اثری که مربوط به انشاء باشد بر آن مترتّب نمیشود و شأنیت ترتیب اثر هم ندارد. در سایر انشائات نیز ممکن است کسی خودش به تنهایی اعتبار کند و ابراز هم نکند؛ مثلاً شخصی در نفسش، خود را مدیون فلانی فرض کند و آثار دین را هم بر آن بار کند. این إنشاء چه عیبی دارد؟ و حتی فرضاً اگر تا زمانی که اعتبار درونی خود را ابراز نکرده انشاء بر آن صادق نباشد، اگر برای خودش ابراز کرد چه مانعی از صدق إنشاء حقیقتاً بر آن وجود دارد؟!
پس معلوم شد تلاشی که جناب شهید اول رحمه الله داشتند که ایجاد را به معنای صلاحیت ایجاد و «قول یوجد به مدلوله» را به معنای «یصلح أن یوجد» گرفتند، اصلاً نیازی به آن نبود؛ چون هر انشائی ولو از غیر اهلش صادر شود، موجِد مدلول خود در عالم اعتبار است. بله، اگر کسی کلامش مورد اعتنا نباشد، مثل بچه دوسالهای که اصلاً نمیفهمد چه میگوید، انشاء او تخصصاً خارج است؛ چون کلام او یا اصلاً قول نیست و یا قول هست اما ایجاد نیست، پس بههرحال نیازی نیست که ایجاد را به معنای صلاحیت ایجاد بگیریم.
مطلب سوم: مقصود از تعبیر «فی نفس الامر»
مرحوم آخوند تعبیر «فی نفس الامر» را که در عبارت شهید رحمه الله بود، اینچنین معنا میکند که: «فی نفس الامر یعنی در حدّ ذات شیء و صرفنظر از فرض فارض» یعنی همان حرفی که حاجی سبزواری رحمه الله در بحث نفس الامر در شرح منظومه دارند؛ چون مرحوم آخوند شاگرد مرحوم سبزواری و متأثر از ایشان در این مباحث بوده است. کما اینکه دیگران هم همین تعبیر را دارند.
تعبیر «در حدّ ذات شیء و صرفنظر از فرض فارض» به این معناست که اگر پندار کنندهای و تصور کنندهای نباشد، واقعیتی هست که آن را «نفس الامر» میگوییم. بنابراین مثل «شریک الباری» نفس الامریت ندارد؛ زیرا صَرفنظر از فرض فارض، معنایی ندارد. همچنین وقتی گفته میشود «غول موجودٌ» صِرف فرض فارض است.
با توجه به این مطلب، مرحوم آخوند میفرماید: تعریف «الانشاء هو القول الذی یوجد به مدلوله فی نفس الامر» یعنی: قول یوجد به مدلوله فی حدّ ذاته؛ یعنی صرفنظر از فرض فارض، مدلول آن موجود میشود. پس قید «فی نفس الامر» برای این است که فرض فارض را خارج کند و در واقع، تعریف چنین است: انشاء گفتاری است که مدلولش واقعاً ایجاد میشود؛ نه به پندار پندارکننده و فرض فرضکننده.
اشکال: آخوند رحمه الله در اینجا اشکال مقدری را پاسخ میدهد. اشکال این است که: اگر واقعاً در تعریف انشاء نفسالامر را بیاوریم و معنای نفس الامریت همین باشد که گفتیم، لازمهاش این است که انشائیات و مُنشَئات اعتباری به فرض فارض نباشد؛ یعنی فرضاً اگر مُعتبِری نباشد باید باز هم باقی باشد، درحالیکه چنین نیست.
توضیح آنکه: بعض قضایا نفس الامری هستند؛ مثلاً در «الانسان ممکنٌ» صرفنظر از وجود ذهنی و خارجی، ذات انسان، محمول امکان را دارد و حتی اگر همه تصورکنندهها نابود شوند این محمول هست و تصورکنندگان فقط آن را فهم میکنند. گاهی نیز مثل «الانسان ممتنعٌ» به فرض فارض است و نفس الامریت ندارد. آخوند رحمه الله در مقام اشکال میفرماید اگر بگویید: «الانشاء قولٌ یوجد به مدلوله فی نفس الامر» یعنی ایجاد به فرض فارض نیست، پس باید حقیقتی ورای فرض فارض در انشاء باشد، درحالیکه اساساً انشاء یعنی اعتبار معتبِر و فرض فارض، و به هر حال اعتباریات غیر از واقعیات است. پس چگونه میتوان این حرف را پذیرفت؟!
جواب: کلمات آخوند رحمه الله در پاسخ به این اشکال مضطرب است، اما محصّل آن چنین است که: من قبول دارم اعتباریات بویی از حقیقت نبردهاند و خارجیت ندارند و همچنانکه اگر کسی جماد را نبات فرض کند هیچ واقعیتی ندارد، اعتباریات هم اینچنین است. اما بعد از آنکه اعتبار شد، در همان عالم اعتبار نفسالامریتی پیدا میکند؛ یعنی بعد از اعتبار معتبر، در همان عالم اعتبار، صرف پندار نیست، بلکه واقعیتی محقق میشود که صرفنظر از فرض فارض موجود است.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰