مبحث انشاء و إخبار (جلسه ۵۶)
تقریرات درس خارج اصول
آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته
دوره سوم، سال اول، جلسه پنجاه و ششم (۱۳۹۷/۱۰/۲۵)
بررسی و نقد فرمایشات سید خویی رحمه الله در معنای انشاء
سید خویی رحمه الله در مورد انشاء فرمود قول مشهور که گفتهاند: «انشاء ایجاد معنا به لفظ است» کلامی نادرست است؛ چه در انشائیاتی که معانی اعتباری را انشاء میکند و چه در انشائیاتی که غیر آن است، مثل حروف انشائی «لیت»، «لعلّ» و… ، بلکه اینها برای ابراز اعتبار نفسانی یا ابراز صفات نفسانی وضع شدهاند و اصلاً نمیتوانند موجد معنا باشند؛ زیرا سنخیتی بین الفاظ و این معانی ولو اعتباری نیست. علاوه بر آن، اعتبار سهل المؤونه است و به صرف اینکه نفس، به آن توجه کرده و آن را قصد میکند، محقق میشود و دیگر احتیاجی به لفظ ندارد.
بررسی ثبوتی امکان ایجاد معنا به صرف اعتبار نفسانی یا به لفظ
خدمت این بزرگوار، نسبت به این فرمایشات عرض میکنیم:
اولاً: اینکه میفرمایید اعتبار سهل المؤونه است و به صرف توجه نفس، محقق میشود و احتیاجی به لفظ ندارد، مقصودتان چیست؟
اگر مقصودتان این است که انسان میتواند در نفس خود و بدون لفظ، چیزهایی را اعتبار کند، ما نیز قبول داریم و بعید است مشهور هم مخالفتی داشته باشند، بلکه واضح است که هر کسی میتواند هرچه را در ذهن خود اعتبار کند؛ مثلاً زمین را آسمان فرض کند، روز را شب فرض کند و… . هر چه خواست میتواند اعتبار کند، حتی اگر دیگران قبول نداشته باشند. اما بحث ما در اینگونه اعتبارات نیست، بلکه بحث در بعضی از اعتباراتی است که در بین عرف و عقلاء رایج است، مثل «زوجیت»، «ملکیت» یا … و این انشائیات، عرفاً به اعتبار نفسانی تنها محقق نمیشود؛ مثلاً زوجیت فلان زن و مرد به صرف اعتبار نفسانی محقق نمیشود و حتی اگر هزار بار هم اعتبار نفسانی شود، عقلاء آن را قبول ندارند.
ثانیاً: اینکه میفرمایید «با لفظ نمیتوان اعتباریات را محقق کرد؛ چون سنخیتی بین لفظ و معانی اعتباری نیست» اگر مقصود این است که لفظ به تنهایی و بما هو امرٌ تکوینی نمیتواند اعتبار را محقق کند چون سنخیتی بین لفظ و اعتبار نیست، ما هم قبول داریم و فکر نمیکنم مشهور هم مخالف باشند؛ زیرا معلوم است که لفظ، تموج هوای ناشی از حرکات تارهای صوتی است و معلولی مناسب خودش دارد و اعتبار نمیتواند معلول آن باشد. لکن حرف ما و مشهور این نیست، بلکه بحث در این است که لفظی بالمواضعه و بالوضع و الجعل، خالق و موجِد اعتبار باشد. این چه مشکلی دارد؟!
اعتبار سهل المؤونه است و محدودهاش به ید معتبِر است، لذا معتبِر میتواند هر چیزی را موجِد آن فرض کند و مثلاً بگوید: من لفظ «زوّجتُ» را مولد زوجیت اعتباری قرار میدهم. این چه مانع و مشکلی دارد؟! بله، لفظ «زوّجتُ» فینفسه و بما هو امر تکوینی (کیف مسموع) سنخیتی با اعتبار ندارد، اما بالمواضعه و بالجعل چه مانعی دارد که واضع، لفظ «زوجّتُ» را موجِد برای یک امر اعتباری مثل زوجیت قرار دهد؟! این یک امر عادی است و هیچ محذور عقلی یا عرفی ندارد.
نقض فرمایش سید خویی رحمه الله به مثالهای فقهی تحقق اعتباریات با فعل تکوینی
در فقه مکرّراً مواردی ذکر شده است که بعض امور اعتباری با فعل محقق میشود. مثلاً در فقه گفته میشود: «مَن حاز مَلَکَ»؛ اگر کسی شیء بیصاحبی را حیازت کند مالک آن میشود، مثل گرفتن کبوتری در هوا یا حیازت آب از رودخانه و… . از ایشان میپرسیم در این موارد، چه چیزی موجب ملکیت میشود؟ آیا «حیازت» غیر از یک امر تکوینی است؟! پس اینجا هم باید اشکال کنید که چگونه یک امر تکوینی موجب امر اعتباری باشد! درحالیکه هرگز چنین اشکالی نمیکنید.
«لفظ» هم امری تکوینی مثل حیازت و نظایر آن است و همچنانکه شما حیازت را موجِد ملکیت میدانید، چه اشکالی دارد که لفظ را نیز موجِد زوجیت بدانید؟!
إن قلت: ممکن است کسی در اینجا شبهه کند که حیازت هم قصد میخواهد و بدون قصد، ملکیت با حیازت تنها حاصل نمیشود. لذا اگر کسی بدون قصد تملک، کبوتری را بگیرد و بعد رها کند، دیگری میتواند آن را بگیرد و مالک شود. پس در مثل حیازت و… امر تکوینی بهتنهایی موجِد امر اعتباری نیست.
قلت: بله، قصد هم نیاز است، کما اینکه در لفظ هم که برای ایجاد امر اعتباری بهکار میبریم قصد لازم است و باید قصد انشاء باشد تا آن معنا محقق شود، ولی این ضربهای به بحث ما نمیزند که یک امر تکوینی مثل حیازت میتواند دخیل در اعتبار باشد و امری اعتباری بر آن مترتب شود.
با این حال اگر کسی اصرار بر این اشکال داشت، امری تکوینی را مثال میزنیم که شارع اصلاً قصد را در ایجاد معنا توسط آن امر، دخالت نداده باشد و یک امر تکوینی محض را سبب ملکیت قرار داده باشد.
مثلاً شارع فرموده است: اگر کسی بمیرد، مرگ او سبب ملکیت ورّاثش نسبت به اموال میت میشود. در اینجا «موت» سبب ملکیت است و هیچ قصدی هم در آن نیست و بلکه اصلاً میت دلش هم نمیخواسته بمیرد، اما مرگ او که یک امر تکوینی است به حکم شارع، موجِد ملکیت اعتباری شده است.
مثال دیگر اینکه: اگر کسی مال دیگری را تلف کرد، که یک امر تکوینی است و ممکن است هیچ قصدی در آن نباشد بلکه سهواً یا حتی در خواب تلف کرده باشد، ذمهاش مشغول میشود و آن کسی که مالش تلف شده است، مالک ذمه تالف میشود حتی اگر او قصد تلف نداشته باشد؛ زیرا نزد شارع، قصد در ضمان شرط نیست و بنابر قاعده «من اتلف مال الغیر فهو له ضامن» اگر کسی حتی سهواً خسارت مالی به غیر وارد کند، هرچند کیفر ندارد، اما حکم وضعی ضمان را دارد.
نظیر ایندو، موارد متعددی در فقه داریم که تکوینیات، موجد و مولد معانی انشائی هستند و دهها مثال دیگر میتوان در این زمینه پیدا کرد. لذا خدمت سید خویی رحمه الله که فرمود: اصلاً معقول نیست که لفظ، موجِد معنا باشد، عرض میکنیم: لفظ چه فرقی با سایر تکوینیاتی دارد که موجِد معناست؟! پس همچنانکه شارع در محدوده اختیارات خود، حیازت، موت و… را سبب اعتبار ملکیت دانسته است، واضع عرفی هم میتواند در محدوده اختیاراتش لفظی را موجِد امری اعتباری قرار دهد.
البته نه اینکه لفظ بهخودیِخود و تکویناً موجِد معنا باشد، بلکه همچنانکه قبلاً گفتیم، واضع بالمواضعه و بهواسطه وضع، لفظ را موجِد معنا قرار میدهد؛ نظیر وضعی که در عالم لغت برای دلالت الفاظ بر معانی انجام میدهد و مثلاً «انسان» را برای مفهوم حیوان ناطق وضع میکند.
پس معلوم شد این فرمایش سید خویی رحمه الله در بعض تقریرات ایشان، که: «لفظ نمیتواند موجِد معنا باشد؛ چون سنخیتی بین این دو نیست» ناتمام است و جواب بسیار واضحی دارد.
بررسی اثباتی موجِدیت اعتبار نفسانی برای معانی اعتباری
بحث ما تا اینجا با سید خویی رحمه الله در مقام ثبوت بود که: اولاً آیا اساساً ایجاد معنا به لفظ امکان دارد یا نه، که ایشان فرمود امکان ندارد چون سنخیتی بین ایندو نیست، لکن ما به طور مبسوط این حرف را ردّ کردیم. ثانیاً آیا صرف اعتبار نفسانی برای ایجاد معانی اعتباری کافی است یا نه، که در اینجا هم ایشان فرمود: چون اعتبار سهل المؤونه است احتیاجی به لفظ ندارد و ما هم فیالجمله تصدیق کردیم که همهجا لزوماً احتیاجی به لفظ ندارد، ولی گفتیم گاهی مصلحت اقتضاء میکند که واضع لفظ را اضافه کند.
در ادامه از حیث عالم اثبات بحث میکنیم که آیا الفاظی مثل زوجیت، ملکیت، رقیت و… در میان عرف و از لحاظ وضع، بهگونهای است که نیازمند لفظ باشد یا نه؟
فرض کنید زنی میخواهد همسر مردی شود و در نفس خود فرض میکند که زوجه او باشد و فرضاً مرد هم راضی است. حال اگر کسی ذهنخوانی بلد بود و ذهن هر دو را خواند، به صرف این اعتبار نفسانی زن و رضایت مرد، آیا میتواند بگوید اینها زوج یکدیگرند، حتی صَرفنظر از عقلاء و بین خودشان؟! اگر فرمایش مرحوم خویی درست باشد، همین باید برای تحقق زوجیت کافی باشد و فقط چون نمیتوانیم ذهنخوانی کنیم بهنحوی آن را ابراز میکنیم.
البته ایشان هم گفت که آثار عقلائی بعد از ابراز مترتب میشود، ولی ما فعلاً کاری به آن آثار عقلایی نداریم و میپرسیم ولو دیگران قبول نداشته باشند، آیا بدون هیچ ابرازی و به صرف اینکه زن در ذهن خود گفته باشد من زوجه او باشم و مرد هم قبول داشته باشد، حداقل بین خودشان زوجیت محقق میشود؟! آیا این از لحاظ لغت و عرف، زوجیت است؟! بحث ما در اینجا لغوی است و اصلاً کاری نداریم عقلاء چه میکنند، بلکه میپرسیم عرف بر این اعتبار نفسانی، ولو بین خودشان اثر مترتب میکنند و این را زوجیت میدانند یا نه؟!
معلوم است که عرف این را زوجیت نمیبینند، بلکه ایجاد «زوجیت» به آن است که زن خواسته خودش را با لفظ ابراز کند، نه اینکه از آنچه اعتبار کرده است بهوسیله لفظ پردهبرداری کند. ایشان اینگونه فرض کرده است که زوجیت به صرف اعتبار نفسانی محقق شده و لفظ فقط از آن پردهبرداری میکند، درحالیکه اینگونه نیست، بلکه زن باید ابزاری که لغتاً برای این کار وضع شده است و عرف لغوی، آن را وسیله برای ایجاد معنای اعتباری میبیند، به کار بگیرد و بگوید: «انکحتُک نفسی» و مرد هم بگوید: «قبلتٌ». اما مادامی که این الفاظ لاسیما از طرف موجِد ابراز نشده، عرف این را زوجیت نمیبیند، حتی اگر این زن در نفس خود اعتبار کرده باشد. پس لفظ در اعتبارات عقلاء برای ایجاد امور اعتباری نظیر «زوجیت»، «ملکیت» و… لازم است و این عبارهٌ اخرای آن است که لفظ، موجِد معناست.
البته ابراز ممکن است به غیر لفظ هم باشد و حتماً لازم نیست با لفظ ابراز شود تا عقلاء آن امر اعتباری را محقق بدانند، همچنانکه در بیع معاطاتی اینچنین است که فعل متعاقدین، مبرز امر نفسانی و موجِد اعتبار است. یا فرضاً بین کسانی که دین ندارند، نکاح معاطاتی با فعل ابراز میشود و لفظ موجِد نیست. لذا بحث ما در این است که اگر هیچگونه ابرازی ولو به فعل نباشد و ما با ذهنخوانی بفهمیم مثلاً این زن خودش را زوجه آن مرد اعتبار کرده و او هم خود را زوج این زن اعتبار کرده است، آیا زوجیت عند العقلاء محقق است یا نه، که واضح است عرف عقلاء چنین امری را موجد زوجیت نمیدانند. بلکه میتوان گفت استعمال لفظ «انحکتُک نفسی» توسط زن، در صورتی که متعقب به قبول از طرف مرد باشد، بالمواضعه در نزد عقلاء موجِد این معناست.
بررسی اشکال دیگر سید خویی رحمه الله به نظریه مشهور در مفاد إنشائیات
سید خویی رحمه الله در اشکالی دیگر بر نظر مشهور در انشائیات فرمود: رتبه معنا مقدم بر لفظ است و باید لفظ در معنا استعمال شود، حالآنکه مشهور گفتند «لفظ در إنشائیات، موجِد معناست» که یعنی معنا در مرتبه متأخر از استعمال لفظ پیدا میشود و این معقول نیست؛ زیرا لفظ را بدون معنا بهکار نمیبریم تا بعداً معنای آن پیدا شود، بلکه همان لحظه که بهکار میبریم لفظ فانی در معناست نه اینکه بعداً پیدا شود. لهذا حرف مشهور در انشاء که گفتند لفظ موجِد معناست، درست نیست.
اما به نظر ما این اشکال هم وارد نیست؛ زیرا:
اولاً: بهکار بردن الفاظ انشاء با إخبار هیچ تفاوتی ندارد. مثلاً «أنت حرٌّ» که قبلاً برای الفاظ مشترک بین إخبار و إنشاء مثال زدیم، در صورتی که إخباری باشد برای بیان نسبت است و به نظر ما برای بیان هوهویت است. هکذا «أنت حرّ» انشائی هم برای بیان هوهویت است و همانگونه که «أنت حرٌّ» در إخبار بهکار میرود در انشاء هم بهکار میرود و فقط از این حیث فرق دارند که در إخبار، این لفظ را به اعتبار اذعان به حکایت از صورت واقع به کار میبریم، اما در إنشاء به اعتبار ایجاد این معنا لفظ «أنت حرٌّ» را بهکار میبریم. یعنی همان نسبت یا هوهویت که در إخبار هست، در إنشاء نیز هست، منتها نه بهعنوان اذعان به آنچه که صرفنظر از این کلام وجود دارد، بلکه متکلم با همین کلام میخواهد این نسبت یا هوهویت را ایجاد کند. پس لفظ به همان نحوی که در إخبار به کار میرود، در إنشاء هم به کار گرفته میشود.
ثانیاً: هرچند با دیدی تسامحی، لفظ مندک و فانی در معناست و متأخر از آن است، اما در واقع هم در إخبار و هم در إنشاء رتبه معنا بعد از لفظ است؛ زیرا اول لفظ به اعصاب میرسد و در مغز منتقش میشود سپس بهواسطه وضعی که بوده است معنا به ذهن میآید؛ کما اینکه انعکاس شرطی هم موجب احضار معنا به ذهن میشود. البته در جاهایی که زبان خیلی برای فرد عادی شده و لفظ عملاً فانی در معنا شده است دیگر تقدم زمانی بر معنا ندارد، ولی بازهم تقدم رتبی محفوظ است.
بنابراین معلوم شد لفظ و معنا در إخبار و انشاء به یک صورت هستند و همیشه معنا در مرتبه متأخر از لفظ است؛ هم در إخبار و هم در إنشاء. پس این اشکال سید خویی رحمه الله هم بر مشهور وارد نیست.
نکته: اینکه مشهور گفتند جملات إنشائی موجد معانی اعتباری هستند، همهجا به یک صورت نیست و نحوه ایجاد معانی در موارد مختلف فرق میکند. إنشاء در مثل «زوجیت» و «ملکیت» همانگونه است که توضیح دادیم، اما در مثل «إضرب» آنچه که انشاء میشود «بعث نسبی و اعتباری» است؛ چنانکه محقق اصفهانی رحمه الله در بحث هیئات بیان فرمود که وقتی میخواهیم کسی را از اتاق خارج کنیم، یک بعث نسبی تکوینی داریم که طرف را به خارج هل میدهیم و یک بعث اعتباری با لفظ «اُخرج» که همان کار هل دادن را انجام میدهد منتها اعتباراً؛ یعنی وقتی میگوییم «اُخرج»، آن بعث تکوینی را با لفظ اعتبار میکنیم.
بررسی اشکالی به فرمایشات سید خویی رحمه الله درباره مفاد حروف إنشائی
آخرین مطلبی که نسبت به فرمایشات سید خویی رحمه الله داریم این است که ایشان فرمود: مفاد حروف انشائی و ایجادی مثل حروف تمنی، ترجی، استفهام و… ابراز امر نفسانی است.
صرفنظر از اشکالاتی که بیان کردیم، ممکن است کسی با توجه به نظر ایشان در حروف انشائی، این اشکال به ذهنش بیاید که پس باید گفت انشاء میتواند قابل صدق و کذب باشد و حالآنکه حتی إخبار به نظر ایشان قابل صدق و کذب نیست؛ چه رسد به إنشاء. مثلاً وقتی کسی واقعاً آرزو ندارد جوانیاش برگردد، ولی باز میگوید: «فیا لیت الشباب یعود لنا یوماً» در حقیقت ابراز امری نفسانی نکرده است، پس آیا این دروغ نمیشود؟
لکن به نظر ما این شبهه بر ایشان وارد نیست؛ زیرا ایشان نفرموده است که إنشاء ابراز صفت نفسانی حقیقی است، بلکه میخواهد ابراز امر نفسانی اعتباری را بگوید و در نتیجه مثلاً در «فیا لیت الشباب یعود لنا یوماً» متکلم تمنی اعتباری را ابراز میکند، لذا دیگر صدق و کذب در آن معنا ندارد؛ زیرا فقط ابراز اعتباری را بیان میکند و مهم نیست که صفت واقعی او باشد یا نباشد.
بله، اگر ایشان در جایی فرموده باشد که إنشاء برای ابراز امر نفسانی حقیقی است، اشکال مذکور بر ایشان وارد میشود که در این صورت، انشاء متصف به صدق و کذب خواهد شد؛ چون بعضی جاها متکلم آن امر نفسانی را ندارد. ولی اگر تصریح به حقیقی بودن امر نفسانی نکرده باشد، ظاهراً مقصودشان این است که امر نفسانی را ولو اعتباراً ابراز میکند، و در این صورت دیگر کذب در آن راه ندارد و قاعدتاً هم مرادشان باید همین باشد.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰