علائم حقیقت و مجاز (جلسه ۷۹)

بعضی از جمله مرحوم علامه در نهایة الحکمة گفته‌اند حمل در مثل «الانسان ناطقٌ» یا «الانسان حیوانٌ» حمل شایع صناعی نیست، بلکه حمل اوّلی ذاتی است؛ زیرا اگر مفهوم انسان را باز کنیم، حیوان و ناطق در آن هست و ...

تقریرات درس خارج اصول

آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته

دوره سوم، سال اول، جلسه هفتاد و نهم (۱۳۹۸/۰۱/۱۸)

علامیت حمل شایع صناعی

حمل شایع صناعی همان‌طور که حاجی سبزواری رحمه الله فرمود:

و بالصناعیِّ الشائعِ الحملَ صِفا

و باتّحادٍ فی الوجودِ عُرِفا

یعنی اینکه لفظی بما له من المعنی موضوع باشد و لفظ دیگری بما له من المعنی محمول باشد و یکی بر دیگری حمل شود و اتحاد وجودی میان دو معنا وجود داشته باشد.

توضیح آنکه: به مقتضای آنچه قبلاً عرض شد، در هر حملی باید یک وجه اتحاد بین موضوع و محمول باشد و یک وجه افتراق. این وجه اتحاد در حمل شایع صناعی «اتحاد در وجود» است؛ یعنی یک وجود هست که دو مفهوم بر آن صادق است. لذا اگر دو مفهوم بر موردی تصادق داشت، می‌توان یکی را بر دیگری حمل کرد. پس ملاک در حمل شایع صناعی، آن وجود خارجی است.

وجه تسمیه حمل شایع صناعی هم این است که معمولاً در علوم و صناعات، قضایای حملیه به این نحو است و موضوع و محمول در آنها اتحاد در وجود دارند. شاید هم به این خاطر است که معمولاً در صناعات خمس، از این نوع حمل استفاده می‌شود.

اقسام حمل شایع صناعی

حمل شایع صناعی نیز دو قسم است: ۱. حمل شایع صناعی بالذات و ۲. حمل شایع صناعی بالعرض. این تقسیمات در خیلی از مباحث به درد می‌خورد و چنین نیست که فقط در مبحث حمل مفید باشد، لذا مقداری آن را توضیح می‌دهیم.

الف) حمل شایع صناعی بالذات

حمل شایع صناعی بالذات یا ذاتی یعنی حملی که به غیر از ملاک اتحاد موضوع و محمول در وجود، این ملاک هم باید در آن باشد که موضوع علاوه بر آنکه بالطبع فرد بالذات خودش است، فرد بالذات محمول هم باشد؛ یعنی چنانکه قبلاً اشاره کردیم، محمول با غمض عین از هر چیز دیگری جز ذات موضوع، بر این موضوع مترتب است و برای صدق قضیه جز فرض ذات موضوع، چیز دیگری لازم نیست.

مثلاً وقتی گفته می‌شود: «زیدٌ ناطقٌ» زید اسم برای فرد متشخص خارجی است، پس در این حمل، پای خارج در میان است و می‌خواهیم بگوییم این دو مفهوم یعنی «زید» و «ناطق» در اینجا تصادق دارند؛ یعنی هر دو اینجا صادق‌اند. علاوه بر آن، زید فرد بالذات ناطق است؛ یعنی فرض ذات زید کافی است برای اینکه ناطق بر آن حمل شود و در حمل ناطق بر زید، نیاز به ضمیمه امر دیگری نیست. لذا می‌گوییم در «زیدٌ ناطقٌ» ناطق به‌نحو حمل شایع صناعی بالذات بر زید حمل شده است.

ب) حمل شایع صناعی بالعرض

از ماذکرنا مقصود از قسم دوم نیز روشن می‌شود و می‌گوییم: حمل شایع صناعی بالعرض یا عَرَضی یعنی حملی که در آن، محمول بر موضوع صادق است، اما صدقش بالذات نیست و موضوع فرد بالذات محمول نیست، بلکه اتصاف و صدق محمول بر موضوع، نیاز به ضمیمه‌ای دارد.

مثلاً در «زیدٌ ابیضٌ» موضوع و محمول وجوداً در خارج اتحاد دارند، اما محمول، ذاتی موضوع نیست و فرض ذات زید برای حمل ابیض بر آن کافی نیست؛ زیرا زید می‌تواند ابیض، اسود، احمر یا غیر این‌ها باشد. پس زمانی زید ابیض است که بیاض به او ضمیمه شده باشد. لهذا زید فرد بالذات ابیض نیست، بلکه فرد بالذات ابیض «بیاض» است که ذاتش سفیدی است و نمی‌تواند غیر سفیدی باشد، درحالی‌که زید می‌تواند متلوّن به رنگ‌های مختلف باشد. بنابراین حمل در «زیدٌ ابیضٌ» حمل شایع صناعی بالعرض است. کما اینکه اگر گفته شود: «زیدٌ عالمٌ»، «زیدٌ فارسٌ» و… در همه این‌ها محمول احتیاج به ضمیمه‌ای دارد تا بر موضوع صادق باشد، در نتیجه همگی از قبیل حمل شایع صناعی عرضی هستند.

حال که معلوم شد حمل شایع صناعی چیست و دو قسم آن کدام است، باید ببینیم آیا این حمل می‌تواند علامت حقیقت باشد و اگر مفهومی به حمل شایع صناعی و به نحو صحیح بر موضوعی حمل شد، می‌توانیم بگوییم موضوع در معنای محمول حقیقت است یا محمول در معنای موضوع حقیقت است؟

باید توجه داشت که در علامیت صحت حمل شایع صناعی، فرقی نمی‌کند که بگوییم «موضوع حقیقت در معنای محمول است» یا «محمول حقیقت در معنای موضوع است» و هر دو ممکن است.

علامیت حمل شایع صناعی بالذات

در قسم اول حمل شایع، یعنی آنجایی که موضوع فرد بالذات محمول باشد، برخی ازجمله محقق اصفهانی رحمه الله فرموده‌اند که این حمل می‌تواند علامت حقیقت باشد، منتها با یک بیان خاص. بدین صورت که می‌گویند: اگر احراز شود موضوع فرد بالذات محمول است، در مواردی که ما برای شما توضیح خواهیم داد به‌نوعی کمک می‌کند که معنای حقیقی موضوع یا محمول را به دست آوریم.

مواردی که محقق اصفهانی رحمه الله ذکر می‌کنند بدین شرح است:

۱) حمل کلی بر فرد

مورد اول این است که یک کلی به‌نحو بالذات بر فرد خود حمل شود. نظیر «زیدٌ انسانٌ» که زید فرد بالذات انسان است و فرض «زید» بدون هیچ ضمیمه‌ای، کافی در حمل انسان بر او است و فرض هم این است که ما می‌خواهیم با حمل، معنای انسان را به دست آوریم. از طرف دیگر، ما خارجاً علم داریم که زید، فرد بالذات «حیوان ناطق» نیز هست؛ زیرا کلی به وجود افرادش موجود است و حصه‌ای از «حیوان ناطق» در زید موجود است. در نتیجه چون می‌دانیم زید فرد بالذات «انسان» است و تمام ذاتش «انسان» است و نیز فرد بالذات «حیوان ناطق» نیز هست و تمام حقیقتش «حیوان ناطق» است، پس می‌فهمیم که معنای «انسان» همان «حیوان ناطق» است یا معنای «حیوان ناطق» همان معنای «انسان» است.

بنابراین به برکت یک حمل شایع صناعی که فرد بالذات محمول، به عنوان موضوع اخذ شده و محمول بر آن بار شده است، معنای حقیقی «انسان» به دست آمد. بله، باید از قبل بدانیم که «حیوان ناطق» هم تمام ذات زید است و زید فرد بالذات «حیوان ناطق» نیز هست. در نتیجه وقتی دیدیم که هر دو بر زید حمل می‌شوند و زید فرد بالذات هر دو است، می‌فهمیم که این دو معنا مترادف‌اند و معنای «انسان» ولو اجمالی است، اما معنایی است که اگر بسط یابد همان «حیوان ناطق» است.

۲) حمل فصل بر نوع

مورد دوم آن است که فصلی را بر نوعش حمل کنیم و مثلاً بگوییم: «الانسان ناطقٌ». در اینجا نیز انسان که موضوع واقع شده، فرد بالذات محمول یعنی «ناطق» است و فرض انسان بدون هرگونه ضمیمه‌ای، در حمل ناطق بر آن کفایت می‌کند. از طرف دیگر می‌بینیم «ناطق» که حمل بر انسان شده، وجه ممیز انسان از سایر هم‌جنسانش است؛ یعنی ناطق ممیز ذاتی انسان است که هر جا انسان صادق است ناطق هم صادق است، به‌نحوی که انسان را از ماعدایش که در جنس با او مشترک‌اند جدا می‌کند. از مجموع این مطالب می‌فهمیم که موضوعٌ‌لهِ «ناطق» معنایی است که ممیز ذاتی انسان از ماعدایش است که با او اشتراک در جنس دارند و این معنای حقیقی ناطق است. پس توانستیم با یک حمل شایع صناعی بالذات، معنای لفظی مثل «ناطق» را که فصل ممیز انسان است، به‌دست آوریم.

۳) حمل جنس بر نوع

مورد سوم جایی است که جنسی را بر نوعش حمل کنیم و مثلاً بگوییم: «الانسان حیوانٌ». در اینجا نیز روشن است که انسان فرد بالذات حیوان است؛ زیرا فرض انسان به تنهایی بدون هیچ ضمیمه‌ای، کافی در صحت حمل حیوان بر انسان است. همچنین وقتی تأمل کنیم، می‌بینیم حیوان جهت مشترکه ذاتی بین انسان و انواع دیگر است؛ یعنی جنس برای انسان است. لهذا از این حمل می‌فهمیم که معنای موضوعٌ‌لهِ «حیوان» که محمول در «الانسان حیوانٌ» واقع شده، جهت مشترکه بین انسان و سایر انواع است. پس حمل شایع صناعی بالذات به ما در تعیین معنای حقیقی «حیوان» کمک کرد.

تذکر: حمل فصل یا جنس بر نوع، حمل شایع صناعی یا حمل اولی ذاتی؟
بعضی از جمله مرحوم علامه در نهایه الحکمه گفته‌اند حمل در مثل «الانسان ناطقٌ» یا «الانسان حیوانٌ» حمل شایع صناعی نیست، بلکه حمل اوّلی ذاتی است؛ زیرا اگر مفهوم انسان را باز کنیم، حیوان و ناطق در آن هست و حیوان همان انسان است مبهماً، کما اینکه ناطق همان انسان است محصّلاً.

حقیقت آن است که تعیین نوع این حمل، به ملاک و اعتبار ما بستگی دارد؛ اگر گفتیم ملاک در «الانسان حیوانٌ» به اعتبار خارج است، به این معنا که وجود انسان با وجود حیوان تصادق دارد، باید گفت حمل شایع صناعی است و دیگر حمل اوّلی معنا ندارد. ولی اگر گفته شود ملاک، مفهوم است و در تعریف حمل اوّلی مفهوم را اعم از تمام مفهوم یا بعض مفهوم بگیریم، یعنی اتحاد در بعض مفهوم را نیز کافی در صدق حمل اوّلی بدانیم، در این صورت «الانسان حیوانٌ» حمل اوّلی ذاتی می‌شود.

پس اینکه در بعض جاها گفته شده «الانسان حیوانٌ» یا «الانسان ناطقٌ» حمل اوّلی است، اما در جاهای دیگر گفته شده حمل شایع است، می‌توان گفت به دو اعتبار است؛ به اعتبار تحققشان در وجود واحد، می‌گوییم حمل شایع است. اما به اعتبار اینکه مفهوماً یکی هستند و یکی در دیگری مندمج است ولو تمام مفهوم آن نیست، می‌گوییم حمل اولی است.

اشکالات وارد بر علامیت حمل شایع صناعی بالذات

کلمات علما در علامیت حمل شایع صناعی بالذات، مورد نقد و بررسی بعضی از اعلام قرار گرفته است. در ادامه اشکالاتی را که بر علامیت حمل شایع صناعی بالذات وارد کردند، بررسی می‌کنیم.

اشکال محقق رشتی رحمه الله: برگشت علامیت حمل شایع صناعی بالذات به حمل اوّلی ذاتی

محقق رشتی رحمه الله از شاگردان برجسته شیخ انصاری رحمه الله و زمیل بزرگ‌ مرحوم آخوند بوده و صاحب کتاب بدایع الافکار است. خلاصه اشکال ایشان این است که آنچه به عنوان علامیت صحت حمل شایع صناعی بالذات ذکر کردید، برگشتش به علامیت حمل اوّلی ذاتی است و امر جدیدی نیست.

مثلاً در «زیدٌ انسانٌ» شما گفتید «زید» فرد بالذات «انسان» است و در عین حال فرد بالذات «حیوان ناطق» نیز هست و نتیجه گرفتید که پس انسان به معنای حیوان ناطق است. اینجا شما در حقیقت گفته‌اید «الانسان حیوانٌ ناطقٌ» و از طریق حمل اوّلی ذاتی به‌نحو حمل مفصل بر مجمل، معنای انسان را به‌دست آورده‌اید؛ پس کشف معنای حقیقی، در حقیقت منتسب به حمل اولی ذاتی است و شما آن را به ناحقّ منتسب به حمل شایع صناعی کردید. بنابراین نهایت چیزی که می‌توانید بگویید این است که حمل اوّلی ذاتی علامت برای حقیقت است.

بررسی و نقد اشکال محقق رشتی رحمه الله

به نظر می‌رسد این اشکال قابل دفع است؛ زیرا همان‌طور که مکرراً اشاره شد، قوام حمل اولی ذاتی به اتحاد در مفهوم است (مفهومُه اتّحادُ مفهومٍ عُرِف) درحالی‌که قوام حمل شایع صناعی اتحاد وجودی است (باتّحادٍ فی الوجودِ عُرِفا) و لذا ممکن نیست با حمل اوّلی اشتباه شود. حال باید ببینیم در مثل «زیدٌ انسانٌ» ما از چه حملی معنای انسان را به دست می‌آوریم. فرض این است ما از اینکه انسان را بر زید حمل کردیم، معنا را به‌دست آورده‌ایم و «زید» هم اسم وجود خارجی است، پس حملی که وجود داشته و منشأ استنباط ما شده حمل شایع صناعی است. بله، اگر علم خارجی نداشتیم که حیوان ناطق نیز ذاتی انسان است و زید فرد بالذات حیوان ناطق است، نمی‌توانستیم این استنباط را داشته باشیم و لذا این علم خارجی لابدٌمنه است، ولی این دلیل بر آن نیست که حمل شایع صناعی در «زیدٌ انسانٌ» نمی‌تواند ابزار ما برای تشخیص معنای حقیقی انسان باشد، بلکه آنچه موجب شده است ما بفهمیم که معنای انسان چیست، حمل انسان بر زید به نحو حمل شایع صناعی بالذات است و این حمل است که به ما در تشخیص معنای لفظ کمک کرده است و اصلاً لازم نیست از حمل اوّلی ذاتی در «الانسان حیوانٌ ناطقٌ» استفاده کنیم.

اشکال محقق خویی رحمه الله: صحت و عدم صحت حمل مربوط به عالم معناست، نه عالم الفاظ

اشکال محقق خویی رحمه الله در اینجا نظیر همان اشکالی است که در حمل اولی ذاتی ذکر فرموده بود و گفتیم ریشه‌اش در کلمات محقق اصفهانی رحمه الله است.

ایشان در اینجا نیز همان حرفها را نعلاً بالنعل تکرار می‌کند و می‌گوید: صحت و عدم صحت حمل، مربوط به عالم معناست ولی حقیقت و مجاز مربوط به عالم الفاظ است، لذا صحت حمل اثبات نمی‌کند که لفظ در معنا حقیقت است.

فرضاً اگر در «زیدٌ انسانٌ» با ضمیمه علم خارجی به اینکه زید فرد بالذات حیوان ناطق است، کشف کنید که معنای انسان و حیوان ناطق یکی است، نهایت چیزی که به‌دست می‌آورید این است که انسان در معنایی استعمال می‌شود که حیوان ناطق هم در آن معنا استعمال شده است، اما ثابت نمی‌کند که این معنا برای این دو لفظ، معنای حقیقی است، نه مجازی. بله، انسان حمل بر زید شده و زید فرد بالذات انسان است، همچنین می‌دانید زید فرد بالذات حیوان ناطق است و در نتیجه، انسان و حیوان ناطق یک معنا دارند، اما از کجا می‌دانید این معنا علی نحو الحقیقه است؟! پس حتی بنابر تقریب محقق اصفهانی رحمه الله هم نمی‌توان با حمل شایع صناعی بالذات، به معنای حقیقی رسید.

بررسی و نقد اشکال محقق خویی رحمه الله

همان‌طور که سابقاً در بحث علامیت حمل اوّلی جواب دادیم، در اینجا نیز می‌گوییم فرض این است که در مثل «زیدٌ انسانٌ» انسان بدون هیچ قرینه و عنایتی بر زید حمل می‌شود و همچنین می‌دانیم «حیوان ناطق» هم به نحو شایع صناعی بالذات و بدون هیچ قرینه‌ای بر زید حمل می‌شود و هر دوی این‌ها تمام حقیقت ذات زید را بیان می‌کنند. همچنین فی‌الجمله معنای انسان را می‌دانیم، الا اینکه دقیقاً نمی‌دانیم معنای آن آیا بدون کم و کاست همان حیوان ناطق است یا مثلاً قیدی اضافه یا کم دارد. در چنین جایی ما این دو قضیه را به هم ضمیمه می‌کنیم و نیز توجه داریم که حمل انسان و حیوان ناطق بر زید، علی سبیل حقیقت است و به‌نحو مجاز نیست؛ چون فرض کردیم هیچ قرینه مقالیه یا مقامیه‌ای در حمل دخالت ندارد. در نتیجه معلوم می‌شود معنای حقیقی «انسان» بدون هیچ کم و کاستی همان «حیوان ناطق» است. پس احتمال مجازیت منتفی است و صحت حمل می‌تواند به ما در فهم دقیق معنای حقیقی کمک کند.