صحیح و اعم (جلسه ۱۳)

سومین جامع فرعی که شهید صدر رحمه الله در جامع ترکیبی خود اخذ فرمود، جامع مربوط به قیود قسم چهارم، یعنی قیود دارای بدل طولی بود؛ مانند جامع بین رکوع از حالت ایستاده و رکوع از حالت نشسته. در اینجا فی‌الجمله جامعی میان ...

تقریرات درس خارج اصول

آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته

دوره سوم، سال دوم، جلسه سیزدهم (۱۳۹۸/۰۷/۱۳)

بررسی جامع در قیود قسم سوم (دارای بدل تعیینی عرضی)

جامع فرعی دومی که شهید صدر رحمه الله فرمود، در قیود نوع سوم است که به تعبیر ایشان دارای بدل تخییری تعیینی است؛ مانند جامع بین غسل مسبوق به حدث اکبر و وضوی مسبوق به حدث اصغر. نسبت به این مثال، ممکن است کسی بگوید جامع بین آن‌دو «طهارت» است که جامع خوبی است و مشکل چندانی ندارد.

امّا در مثال دیگر، یعنی نماز قصر مسافر و نماز تمام حاضر، نمی‌توان جامعی بین این‌دو  یافت؛ زیرا نسبت بین قصر و تمام، نسبت بشرط شیء و بشرط لا است؛ یعنی نماز تمام، بشرط دو رکعت پایانی و نماز قصر، بشرط عدم دو رکعت پایانی است و جامع بین بشرط شیء و بشرط لا قابل تصوّر نیست؛ چراکه بشرط شیء به معنای وجود شیء و بشرط لا به معنای عدم شیء است و  جامعی بین وجود و عدم متصوّر نیست.

بله چه‌بسا ادعا شود از حیث اضافه و انتساب قصر به مسافر و اضافهٔ تمام به حاضر، جامع قابل تصور است، امّا می‌پرسیم جامع بشرط شیءِ منتسب به حاضر و بشرط لای منتسب به مسافر چیست؟ چنین جامعی را در نماز نمی‌توان تصوّر کرد؛ زیرا همان مشکل جامع بین بشرط شیء و بشرط لا، یعنی جامع بین وجود و عدم را دارد و بر فرض هم بتوان جامعی بین عدم منتسب به مسافر و وجود منتسب به حاضر تصوّر کرد، آیا می‌توان گفت چنین جامعی جزء صلات است؟! وقتی کسی نماز تمام می‌خواند، آیا صلات بر آن جامع اطلاق می‌شود یا بر خود آن دو رکعت؟! معلوم است که خود آن دو رکعت جزء صلات است نه آن جامع. پس این جامع، چیزی جز یک امر تخیّلی نیست و هیچ‌کسی نمی‌تواند بگوید چنین چیزی مأخوذ در مسمّای صلات است.

بررسی جامع در قیود قسم چهارم (دارای بدل طولی)

سومین جامع فرعی که شهید صدر رحمه الله در جامع ترکیبی خود اخذ فرمود، جامع مربوط به قیود قسم چهارم، یعنی قیود دارای بدل طولی بود؛ مانند جامع بین رکوع از حالت ایستاده و رکوع از حالت نشسته. در اینجا فی‌الجمله جامعی میان آن‌دو قابل تصوّر است، بدین صورت که بگوییم هر دو به نوعی انحناء و خم شدن است. ولی اگر نماز فرد مضطجع را هم در نظر بگیریم، پیدا کردن جامع میان این‌ سه ـ به نحوی که بتوان گفت جزء صلات است ـ بسیار سخت می‌شود؛ چون فرد مضطجع فقط با چشم اشاره‌ می‌کند و بیش از این کاری انجام نمی‌دهد.

بررسی جامع در قیود قسم پنجم (فاقد بدل)

بر فرض، در قسم قبل با تسامح بسیار بتوان تصویری از جامع به‌ دست آورد، امّا در قیود قسم پنجم که اساساً فاقد بدل هستند ـ بدین معنا که نمازگزار دیگر لازم نیست یا نباید آن قید را بیاورد و وقتی آن قید کلّاً مفقود است نیز صلات صحیح است ـ در اینجا دیگر نمی‌توان جامعی تصوّر کرد. مانند مثالی که ایشان بیان فرمود که در شرایط تقیّه، بسمله جزء صلات نیست و بدل هم ندارد یا مثالی که ما بیان کردیم که اگر کسی نمی‌تواند در نماز، استقرار و آرامش داشته باشد، دیگر بدل ندارد و نمی‌توان گفت بدل آن، حرکت است. یا مانند قرائت که در صورت نسیان یا اضطرار ـ یعنی وقتی که قرائت را کلّاً فراموش کند یا دچار نوعی اضطرار شود که نمی‌تواند کلّاً قرائت را بیاورد و حتّی ذکری هم نمی‌تواند به‌جای آن بیاورد ـ ساقط است و بدلی هم ندارد. یا درجایی که نمازگزار نمی‌تواند قیام یا حتّی جلوس داشته باشد، معلوم است که اضطجاع، بدل آن نیست؛ زیرا نمی‌توان گفت اضطجاع در اینجا شرط صلات است و بر چنین شخصی واجب است که اضطجاع داشته باشد. بلکه در این موارد، بسمله، استقرار، قرائت یا قیام کلّاً ساقط می‌شود، بدون اینکه بدلی داشته باشد و وقتی بدل نداشت، در یک طرف وجود و در یک طرف عدم خواهد بود و بدیهی است که جامعی بین وجود و عدم قابل تصوّر نیست. درنتیجه باید از همان راه‌حلّ‌هایی استفاده کنیم که شهید صدر رحمه الله برای بسمله در حین تقیّه و غیر تقیّه فرمود. البته باید ببینیم آیا این راه‌حلّ‌ها صحیح و قابل التزام است یا نه؟

بررسی راه‌حلّ اول

راه‌حلّ اوّل ایشان آن بود که مرکّب را تضییق کنیم، به‌نحوی که عند عدم التقیّه، عند عدم الاضطرار یا عند عدم النسیان فاقد این اجزاء یا شروط نباشد. در نتیجه چنین تضییقی خاصیت جامع را دارد و چنان‌که توضیح دادیم، وقتی تقیّه، اضطرار یا نسیان نیست، مجبور است بسمله، استقرار یا قرائت را بیاورد؛ چون اگر نیاورد، تضییق مذکور را برای جامع محقّق نکرده است. اما هنگام تقیّه، اضطرار یا نسیان، آن قید را نمی‌آورد و مشکلی هم ندارد.

سپس خود ایشان این اشکال را مطرح فرمود که: طبق این راه‌حلّ، وقتی نمازگزار در غیر حال تقیّه بسمله را می‌آورد، لازم می‌آید بسمله جزء صلات نباشد؛ زیرا آنچه موظّف است بیاورد، این است که مرکّب مضیّق باشد به‌نحوی‌که در غیر تقیه فاقد بسمله نباشد، اما بسمله را جزء مرکّب نگرفتیم، بلکه عقلاً مجبور است بسمله را بیاورد تا مرکّب فاقد آن نباشد. پس لازمهٔ راه‌حلّ اوّل این است که بسمله جزء نماز نمی‌شود و هکذا در دو مثال دیگر، استقرار و قرائت داخل در نماز نمی‌شود.

آن‌گاه ایشان چنین پاسخ داد که: مانعی ندارد بسمله از حیث تسمیه داخل در نماز نباشد؛ زیرا تنها در جزء غیر مهمّی مثل بسمله مشکل تقیّه مطرح است و در اجزاء مهمّ نماز، بحث تقیّه وجود ندارد و اگر آن اجزاء خاصّ و کوچک مانند بسمله را داخل در مسمّای نماز ندانیم، مشکلی پیش نمی‌آید. بنابراین ملتزم می‌شویم که بسمله وقتی در حال اختیار آورده می‌شود، داخل در صلات نیست و در حال تقیّه هم که معلوم است جزء نیست؛ زیرا اصلاً لازم نیست آورده شود.

امّا خدمت شهید صدر رحمه الله عرض می‌کنیم: تقیّه در تمام قرائت هم ممکن است اتّفاق بیفتد؛ مانند اینکه شخصی نماز جماعت می‌خواند، ولی امام جماعت را عادل نمی‌داند و شخص دیگری هم متوجّه اوست، در این صورت به‌خاطر تقیّه نمی‌تواند حمد و سوره را  بخواند و بدل هم ندارد. آیا در اینجا نیز می‌توانیم بگوییم هنگامی هم که تقیّه نیست و حمد و سوره را می‌خواند، حمد و سوره‌اش جزء مفهوم نماز نیست؛ زیرا آنچه که مسمّای صلات و مأمورٌ به است، آن است که صلات من غیر تقیّهٍ فاقد حمد و سوره نباشد؟! آیا کسی می‌تواند ملتزم شود که حمد و سوره اساساً داخل مسمای صلات نیست؟!

مگر اینکه ایشان قائل شود در چنین صورتی که فرد به‌خاطر تقیّه در نماز جماعت حمد و سوره را نمی‌آورد، باید قرائت قلبی داشته باشد و در درونش قرائت کند. بله در این صورت می‌توان گفت جامع بین «قرائت درونی و قلبی مقیّداً به حال تقیّه» و «قرائت زبانی و ظاهری مقیّداً به حال غیر تقیّه» جزء صلات است.

همچنین درصورتی‌که کسی حمد و سوره را از روی فراموشی نیاورد و حتّی ذکر رکوع و سجود و… همه را نسیاناً نیاورد؛ مثلاً تکبیره الاحرام را گفت و بلافاصله به رکوع رفت و ناگهان یادش آمد که حمد سوره را نخوانده، سپس ذکر رکوع را هم نگفت و ذکر سجده‌ها را هم نگفت و همینطور تا آخر نماز فقط رکوع و سجود کرد و تشهّد خواند و سلام داد، آیا این نماز درست است یا نه؟ معلوم است که درست است؛ زیرا همهٔ ارکان را آورده و آنچه نیاورده غیر رکن و سهوی بوده است.

آیا در اینجا نیز ایشان می‌فرماید که صلات اسم برای مرکّبی است که در غیر حالت فراموشی فاقد حمد و سوره  نباشد؟! آیا در این موارد می‌توان گفت صلات اسم برای آن جامع ترکیبی است که من غیر نسیانٍ و من غیر تقیّهٍ و من غیر اضطرارٍ فاقد قرائت و ذکر رکوع و سجود نباشد؟! درحالی‌که لازمه و  نتیجهٔ این حرف آن است که در مقام تسمیه ـ که ایشان می‌فرماید عیبی ندارد، نه در مقام مطلوبیت ـ وقتی کسی در حال عدم نسیان حمد و سوره و ذکر سجده و رکوع را می‌آورد یا وقتی در حال اختیار، استقرار و بقیهٔ شروط و اجزاء را دارد، این‌ها داخل در مسمّای صلات نباشد. آیا ایشان ملتزم به این لوازم می‌شود؟!

ایشان فرمود: این‌گونه قیود می‌تواند جزء صلات نباشد و خروج چنین مواردی از نماز سهل است. ولی این امر خلاف وجدان است و ما وجدان می‌کنیم این‌ قیود ـ وقتی در حال اختیار و عدم تقیّه آورده می‌شوند ـ جزء صلات و داخل در مسمّای آن هستند، نه اینکه از باب ناچاری و برای اینکه آن مرکّب عند عدم التقیّه، عند عدم النسیان و عند عدم الاضطرار فاقد آنها نباشد، آنها را می‌آوریم. بنابراین راه‌حلّ اوّل ایشان که در حکم جامع بود، تحکّم  و غیر قابل پذیرش است.

بررسی راه‌حلّ دوم

راه‌حلّ دوم ایشان آن بود که جامع بین بسمله و تقیّد نماز به تقیّه، یا جامع بین استقرار و تقیّد به اضطرار و یا جامع بین قرائت و تقیّد به نسیان، در آن جامع ترکیبی اصلی اخذ شده است. امّا آیا واقعاً می‌توان پذیرفت آنچه مسمّای صلات است ـ جامع بین بسمله و تقیّد به تقیّه یا جامع بین استقرار و تقیّد به اضطرار یا جامع بین قرائت و تقیّد به نسیان است؟! معلوم است که نمی‌توان گفت مسمّای صلات، جامع بین اینهاست؛ زیرا نتیجه‌اش این است که وقتی مکلّف بسمله را می‌آورد یا وقتی در نماز استقرار دارد و یا وقتی قرائت و اذکار رکوع و سجود را می‌گوید، خود این‌ها داخل مسمای صلات نباشند، بلکه جامع بین این‌ها و آن تقیّد جزء صلات باشد. درحالی‌که هیچ‌کسی از معنای صلات چنین چیزی نمی‌فهمد، بلکه حتّی احتمال آن را هم نمی‌دهد.

بله، مأمورٌ به می‌تواند به‌نوعی جامع بین بسمله و تقید به تقیه یا جامع بین … باشد، ولی ما در مقام تسمیه هستیم و در اینجا چنین چیزی معنا ندارد. بنابراین راه‌حلّ دوم ایشان نیز درست نیست.

اشکالی کلّی بر جامع ترکیبی شهید صدر رحمه الله

اشکال دیگر بر جامع ترکیبی شهید صدر رحمه الله آن است که ایشان فرمود: این جامع‌های فرعی خودشان باید در آن جامع ترکیبی اصلی اخذ شوند، درحالی‌که ممکن است برخی از این جامع‌های فرعی در صلات موجود نباشند؛ مثلاً ایشان در جامع جزئی اوّل فرمود: جامع بین قرائت و تسبیحات اربعه در آن جامع ترکیبی مأخوذ است، حال‌آنکه ممکن است هیچ‌یک از قرائت و تسبیحات اربعه در نماز نباشد؛ لامحاله در این صورت، تحت جامع فرعی چهارم (جامع بین قرائت یا تسبیحات و تقید به نسیان) قرار می‌گیرد. پس خصوص جامع بین قرائت و تسبیحات اربعه همیشه در آن جامع ترکیبی مأخوذ نیست.

به همین صورت می‌توان در برخی جوامع فرعی دیگر نیز این اشکال را به نوعی مطرح کرد و به‌هرحال باید توجّه کرد ‌چنین نیست که این قیود و جوامعی که ایشان ذکر کرد حتماً در آن جامع ترکیبی اخذ شده باشد. در نتیجه جامع ترکیبی اصلی کوچک‌تر می‌شود.

نتیجه آنکه: معلوم می‌شود نمی‌توان به این سخنان ملتزم شد و آنچه را که این سیّد بزرگوار در تصویر جامع ترکیبی فرموده ـ علی‌رغم هوشمندی و دقّت این شهید مظلوم ـ نمی‌توان به عنوان جامع بین نمازهای صحیح پذیرفت و بیشتر از این هم توضیح لازم نیست.