جلسه ۲۶، رمضان ۱۴۴۵ قمری، صدا و سیمای مرکز یزد
بیانات
آیتالله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دام ظلّه
ماه مبارک رمضان ۱۴۴۵، جلسۀ بیست و ششم
بحمداللّه در جلسهٔ گذشته شرح و توضیح ادامهٔ آنچه امام المتّقین علیه السّلام در وصف متّقین در خطبهٔ معروف به خطبهٔ متّقین ذکر فرمودهاند، را شروع کردیم و دربارهٔ این ویژگی فرد متّقی توضیح دادیم که: لَا یَدْخُلُ فِی الْبَاطِلِ وَ لَا یَخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ؛ در باطل وارد نمیشود و از حق خارج نمیگردد.
سکوت پیشه کردن
حضرت در ادامه میفرمایند:
إِنْ صَمَتَ لَمْ یغُمَّهُ صَمْتُهُ؛
اگر سکوت کند، سکوتش او را غمگین نسازد.
فرد متّقی چنین است که اگر سکوت کرد، این سکوت کردن موجب غم و غصّه و پشیمانی او نمیشود.
غصّه نخوردن بهخاطر سکوت کردن
این ویژگی خیلی مهمّی است. شاید بسیاری از ما در خیلی موارد، وقتی سکوت میکنیم و سخنی را نمیگوییم، بعداً غصّه میخوریم و پشیمان میشویم و میگوییم: ای کاش آن سخن را گفته بودیم! امّا حضرت در وصف انسان متّقی میفرمایند: اگر سکوت کرد، بهخاطر سکوتش مغموم و غصّهدار نمیشود.
سکوت مطلوب و سکوت مذموم
امّا مقصود از این عبارت کدام سکوت است؟ شکّی نیست که گاهیاوقات انسان باید سخن بگوید؛ مثلاً اگر جای امر به معروف و نهی از منکر بود و شرایطش وجود داشت، باید سخن بگوید. یا اگر برای رساندن احکام الهی یا جلوگیری از بدعتی بود، باید حرف بزند. پس سخن گفتن گاهی واجب است؛ چنانکه گاهی هم مستحبّ است. بااینحال حضرت میفرمایند: فرد متّقی اگر سکوت کرد، غصّهدار نمیشود.
قطعاً مقصود حضرت، سکوت در مواردی نیست که سخن گفتن واجب یا مستحبّ است، بلکه مقصود حرفهای معمولی و سخنانی است که بدون انگیزۀ الهی بیان میشود. بعضی افراد در مجالس مختلف مینشینند و دربارهٔ رَطْب و یابس، و تر و خشک، هرچه به زبانشان میآید و به ذهنشان القا میشود و فضا اقتضا میکند، میگویند. سخن گفتن در اینگونه موارد درست نیست، بلکه انسان باید سکوت را اصل قرار دهد و تنها در مواردی سخن بگوید که وظیفه ایجاب میکند یا سخن گفتن مناسب است.
برتری سکوت نسبت به کلام، همچون برتری طلا نسبت به نقره
در کتاب شریف کافی، مرحوم کلینی فصلی را دربارهٔ فضیلت سکوت گشوده و در آن روایات متعدّدی را آورده است؛ ازجمله روایتی که امام صادق علیه السّلام از زبان لقمان حکیم نقل کردهاند؛ چنانکه خداوند متعال نیز بخشی از پندهای جناب لقمان را در قرآن کریم ذکر فرموده است. در روایت مذکور آمده که جناب لقمان به فرزندش چنین نصیحت میکند:
یَا بُنَیَّ إِنْ کُنْتَ زَعَمْتَ أَنَّ الْکَلَامَ مِنْ فِضَّهٍ فَإِنَّ السُّکُوتَ مِنْ ذَهَبٍ؛
اى پسر عزیزم! اگر پندارى که سخن از نقره است، بهراستىکه خموشى از طلاست.
قطعاً انسان در مقایسهٔ میان طلا و نقره، طلا را انتخاب میکند؛ چراکه طلا بسیار ارزشمندتر است. نسبت سکوت و سخن نیز مانند نسبت طلا و نقره است و جناب لقمان میفرماید: ای پسرکم! اگر تو گمان میکنی (یعنی این را هم قبول ندارد) که سخن گفتن از جنس نقره است، بدان سکوت از جنس طلاست!
اهمّیّت و حسّاسیّت مراقبت از سخنان، بهویژه در زمانهٔ فعلی و با امکانات امروزی
البتّه درعینحال باید بدانیم آنچنانکه از برخی روایات استفاده میشود، اگر هم سخن گفتن و هم سکوت کردن هر دو بدون آفت باشند، دراینصورت سخن گفتن افضل است. امّا معمولاً سخن گفتن آفات دارد، یا اگرهم آفت نداشته باشد، فرصت سخن گفتن از دست نمیرود و انسان میتواند سخنی را که نگفته، در فرصتی دیگر جبران کند، امّا اگر کلامی را گفت و همراه آفتی بود، پیامدهای آن ادامه خواهد داشت.
بدینجهت انسان عاقل باید کاملاً مراقب سخنانش باشد؛ بهویژه در این زمانه که سخنان ضبط میشود و بهصورت فیلم یا صوت باقی میماند و گاهی در فضای مجازی هم منتشر میشود، مسئله خیلی حسّاس است. ازاینرو، هم مردم عادی و هم کسانی که کلماتشان مورد توجّه است، باید مواظب باشند که بیجا سخن نگویند.
برتری سخن حسابشده و درست، نسبت به سکوت
بله، اگر کسی حسابشده و درست سخن بگوید، سخن از سکوت برتر است. در روایت جالبی که در احتجاج جناب طبرسی رحمه الله نقل شده، آمده که از امام زینالعابدین علیه السّلام دربارهٔ کلام و سکوت سؤال شد که کدامیک افضل است؟ امام علیه السّلام فرمودند:
لِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا آفَاتٌ فَإِذَا سَلِمَا مِنَ الْآفَاتِ فَالْکَلَامُ أَفْضَلُ مِنَ السُّکُوتِ؛
هریک از آن دو آفاتى دارد و در صورت نداشتن آفت، سخن گفتن بهتر از سکوت است.
یعنی هم سکوت و هم سخن گفتن، آفاتی دارند (اگر بیجا باشند)، امّا اگر در جایی هر دو بدون آفت باشند، سخن گفتن افضل است. پرسیدند: چرا سخن گفتن افضل است؟ فرمودند:
لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مَا بَعَثَ الْأَنْبِیَاءَ وَ الْأَوْصِیَاءَ بِالسُّکُوتِ إِنَّمَا یَبْعَثُهُمْ بِالْکَلَامِ وَ لَا اسْتُحِقَّتِ الْجَنَّهُ بِالسُّکُوتِ وَ لَا اسْتُوْجِبَ وَلَایَهُ اللَّهِ بِالسُّکُوتِ وَ لَا تُوُقِّیَتِ النَّارُ بِالسُّکُوتِ وَ لَا تُجُنِّبَ سَخَطُ اللَّهِ بِالسُّکُوتِ إِنَّمَا ذَلِکَ کُلُّهُ بِالْکَلَامِ؛
زیرا خدای عزّوجلّ انبیا و اوصیا را به سکوت و خاموشى مبعوث نفرمود، بلکه به سخن گفتن و کلام (تبلیغ شرایع و احکام) مبعوث فرمود، و بهشت جزاى سکوت نشده، و نه ولایت خداوند بدان واجب، و نه آتش جهنّم بهخاطر آن محصور، و نه غضب الهى بدان فرو نشیند، بلکه همهٔ اینها فقط و فقط در پرتو کلام و سخن گفتن است.
خداوند انبیا و اوصیا را به سکوت مبعوث نکرده، بلکه به سخن گفتن مبعوث کرده است؛ چنانکه انسان با سکوت مستحقّ بهشت نمیشود، ولایت الهی با سکوت به دست نمیآید و انسان با سکوت از آتش و غضب الهی دور نمیشود، بلکه همهٔ اینها تنها با سخن گفتن به دست میآید. سپس حضرت، کلام را به خورشید و سکوت را به ماه تشبیه میکنند و مسلّم است که فضل خورشید نسبت به ماه بهمراتب بیشتر است. درنهایت هم میفرمایند: اساساً فضل کلام را نمیتوانی با سکوت بیان کنی، ولی فضل سکوت را میتوانی با کلام بیان کنی.
نتیجه آنکه: آنچه امیرالمؤمنین علیه السّلام از صفات متّقین شمردند که: «إِنْ صَمَتَ لَمْ یغُمَّهُ صَمْتُهُ؛ اگر سکوت کند، سکوتش او را غمگین نسازد»، مقصود سخنانی است که بدون حساب و کتاب در بعضی مجالس گفته میشود. در اینگونه موارد، وقتی فرد متّقی سکوت میکند، غصّهدار نمیشود. ولی در مواردی که سخن روی حساب گفته میشود یا مواردی که باید حرف حق بیان شود و شرایطش موجود است، حتماً باید سخن گفت و سخن گفتن در اینگونه موارد واجب است؛ چنانکه در بعضی موارد هم مستحبّ است. امیدواریم خداوند متعال همهٔ ما را متّصف به صفات متّقین قرار دهد.
و السلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰