جلسه ۲۲، رمضان ۱۴۴۵ قمری، صدا و سیمای مرکز یزد
بیانات
آیتالله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دام ظلّه
ماه مبارک رمضان ۱۴۴۵، جلسۀ بیست و دوم
در جلسات گذشته گفتیم اسلام برای رفع فقر فقرا و خصوصاً گرسنگی گرسنگان اهتمام ویژهای دارد و احکام خاصّ و نظام ویژهای را پیشبینی کرده است. دراینزمینه کلامی را از امیرالمؤمنین علیه السّلام در خطبهٔ شقشقیّه ـ آن خطبهٔ غوغایی که مطالب بسیار مهمّی در آن بیان شده است ـ نقل کردیم که فلسفهٔ اینکه حضرت خلافت را بعد از حدود ۲۵ سال کنارهگیری پذیرفتند و بااینکه ابتدا امتناع میکردند و میفرمودند: دَعُونِی وَ الْتَمِسُوا غَیْرِی؛ مرا رها کنید و سراغ دیگری بروید، امّا درنهایت پذیرفتند، دو مسئله بود: ۱) حضور و یاری مردم. ۲) پیمان خاصّ خدا از علما که در مقابل پرخوری ستمگران و گرسنگی بیچارگان سکوت نکنند.
عدم امکان تحقّق برخی تقاضاها، بدون حضور فراگیر و عمومی ملّت
درمورد مسئلهٔ اوّل توضیحاتی دادیم و گفتیم حضور مردم در همهٔ لحظهها و عرصهها برای نظام اسلامی لازم است، هرچند در رأس آن فردی مثل امام متّقین و امیرمؤمنان علیه السّلام باشد. درعینحال تذکّر دادیم که گاه عدّهای که واقعاً صداقت و صفا دارند و جدّاً به دنبال حقّ هستند، اعلام حضور و پشتیبانی کرده، درخواستهایی مطرح میکنند و میگویند: ما آمادهایم، شما تصمیم لازم را بگیرید! گفتیم حضرت در پاسخ اینگونه افراد فرمودند: خدا به شما خیر دهد! حضور شما عالی و نیّتتان پاک است، امّا جایگاهتان کجاست و در تحقّق هدف من که سرکوب معاویه و باند اموی است، چه مقدار میتوانید نقش ایفا کنید؟! این احتیاج به حضور تودههای عظیم مردم دارد.
امروزه نیز در جمهوری اسلامی گاهی کسانی با صفای باطن و نیّت پاک، مسائلی را مطرح میکنند و تقاضاهایی دارند که احتیاج به حضور فراگیر و عمومی ملّت دارد و با حضور چند نفر یا چند دسته انجام نمیشود. نیّت این افراد خیر است، ولی بدانند نظیر آن کسانی هستند که حضرت به آنها فرمودند: شما چه نقشی در تحقّق هدف من میتوانید داشته باشید؟!
در طول تاریخ جمهوری اسلامی این مسئله گاهی واقع شده است و بعضی از افراد متدیّن تقاضاهایی میکردند و پیشنهادهای عجیبی میدادند که اصل آن حق بود و اگر قدرتش وجود داشت و همهٔ تودهها یا حدّاقل همهٔ مسلمانان یا لااقل جمعیّت عظیمی از آنان همراه میشدند، امکان انجامش وجود داشت، امّا با یک یا دو گروه شدنی نبود.
پرهیز از سخنان بیجا و سؤالات بیموقع
در اینجا نکتهٔ دیگری نیز میتوان از کلمات امیرالمؤمنین علیه السّلام استفاده کرد. واقعاً کلمات حضرت در نهجالبلاغه و غیر آن و همچنین سیرهٔ ایشان برکت دارد و برای فهم مسائل اجتماعی، سیاسی و اعتقادی فوقالعاده است. نکته آن است که گاهی بعضی متدیّنان و دلسوزان که شاید حرفشان هم حق باشد، ناگهان مطالبی را بیموقع و بیجا مطرح میکنند. هرچند حرف آنها چهبسا حق باشد، امّا هر حرفی را نمیتوان در هر جایی و هر محیطی مطرح کرد.
نمونهٔ این قضیّه، آنچنانکه در نهج البلاغه آمده، فردی از طایفهٔ بنیاسد بود که در گرماگرم جنگ صفّین، از محضر امیرالمؤمنین علیه السّلام سؤالی پرسید که موجب اختلاف، انشقاق و دودستگی در لشکر میشد و بدینجهت حضرت روی خوشی به آن نشان ندادند. البتّه صِرف طرح سؤال در جنگ اشکالی ندارد؛ چنانکه در جنگ دیگری کسی دربارهٔ توحید سؤالی مطرح کرد و حضرت پاسخ دادند و اعتراضی هم نکردند، بلکه به کسانی که اعتراض کرده بودند، فرمودند: اعتراض شما نابجاست! ما برای همین مسئله میجنگیم!
امّا در اینجا آن فرد بنیاسدی در آن گرماگرم نبرد و در آن سختترین شرایط، درحالیکه لشکریان دارای عقیدهها، افکار و سلیقههای متفاوتی بودند و نظرات گوناگونی نسبت به خلفای قبل از حضرت داشتند، ناگهان خدمت حضرت آمد و با حسن نیّت (بهحسب ظاهر) این سؤال را مطرح کرد که: شما با آن عظمت و مقامی که دارید، چگونه عدّهای شما را از جایگاه خلافت کنار زدند و بهجای شما نشستند؟! حضرت در اینجا کلامی دارند که در کتب تاریخی و روایی ازجمله در نهجالبلاغه نقل شده است. حضرت ابتدا فرمودند:
یَا أَخَا بَنِی أَسَدٍ إِنَّکَ لَقَلِقُ الْوَضِینِ تُرْسِلُ فِی غَیْر سَدَدٍ؛
اى برادر بنىاسدى! تو را اضطراب و بىقرارى است، سخن در غیر صواب مىگویى!
ای برادر بنیاسدی! تو فردی هستی که ـ به تعبیر من ـ در مکان غیر ثابتی نشستهای! حواست نیست و نابجا سخن میگویی؛ یعنی الآن وقت این سؤال نیست! زیرا با این سخن تو عدّهای در یک طرف و عدّهای در طرف دیگر قرار میگیرند و اختلاف و تفرقه پدید میآید. لشکری که در لحظهٔ حسّاس گرفتار مشکلات و اختلافات شود، نمیتواند نبردی شایسته انجام دهد و چهبسا دشمن بتواند از این اختلافات سوءاستفاده کند و ضربه بزند.
سپس حضرت فرمودند: بااینحال اکنون که پرسیدی، چون حقّ پرسیدن داری و حقّ خویشاوندی هم داری، توضیح مختصری برایت میدهم، بهگونهای که کسی نتواند سوءاستفاده کند و تااندازهای پاسخت را گرفته باشی. پس در چند جملهٔ کوتاه و در لفّافه پاسخ او را دادند.
آنگاه فرمودند: مسئلهٔ اصلی ما امروز معاویه و لشکر اوست. تو چرا به مسائل دیگر میپردازی که اکنون وقتش نیست؟! بیا به مسئلهٔ معاویه و جنگ با معاویه بپرداز که مهمترین، ضروریترین و فوریترین مسئلهٔ امروز ماست.
لزوم موقعیّتسنجی و محاسبهٔ دقیق شرایط و ابزارها در طرح پرسشها و درخواستها
ببینید! خیلی مطالب، خوب است و با نیّت پاک هم مطرح میشود، امّا متأسّفانه گاهی بجا نیست. گاهی افرادی هستند که واقعاً باصفا، جدّی و فداکارند یا حدّاقل وقتی اعلام میکنند: ما تا پای جان ایستادهایم، از روی صداقت اعلام میکنند. گاهی عدّهٔ آنها هم کم نیست؛ یعنی قابل اعتنا هستند، امّا کاری را تقاضا میکنند که با این عدّه شدنی نیست، بلکه باید نیروی عظیم دیگری به آنها ضمیمه شود که آن نیروی عظیم را لااقل فعلاً یقین نداریم وجود داشته باشد. گاهی هم بعضی افراد مطالب و پرسشهای خود را در شرایطی بیان میکنند که آن شرایط اقتضای چنین مطالب و پرسشوپاسخهایی را ندارد.
پس یک فرد مسلمان هرچند هدفش حقّ است، ولی باید محاسبه و بررسی دقیق کند که آیا ابزار لازم را دارد یا نه؟ همچنین کلامی که بیان میکند و پرسشی که مطرح مینماید، باید بررسی کند که آیا کلام و پرسش بجایی است یا خیر؟ این هم نکتهٔ مهمّی بود که بهاختصار و بهمناسبت در اینجا ذکر کردیم.
بههرحال، بحث ما دربارهٔ این بود که اسلام برای رفع نیاز نیازمندان و سیر کردن گرسنگان اهتمام ویژه و برنامههای خاصّی دارد و حتّی امیرالمؤمنین علیه السّلام فلسفهٔ قبول خلافتشان را همین مسئله دانستند و فرمودند: عالم ـ حتّی اگر حاکم هم نباشد ـ نباید در برابر پرخوری ظالمان و گرسنگی مظلومان سکوت کند و ازاینجهت من خلافت را پذیرفتم تا جلوی این مفسده را بگیرم. امّا این مسئله ظابطه و نکتهٔ مهمّی دارد که انشاءاللّه در جلسهٔ آینده بیان خواهیم کرد.
و السلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰