استعمال لفظ در اکثر از معنا (جلسه ۹۱)

استدلال دیگر بر محالیت استعمال لفظ در اکثر از معنا توسط محقق اصفهانی رحمه الله اقامه شده است و ایشان چنان به این بیان مطمئن است که می‌گوید: و التحقیق أن الامر فی‌الاستحالة اوضح من ذلک؛ یعنی استحالۀ استعمال ...

تقریرات درس خارج اصول

آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی طباطبایی یزدی دامت برکاته

دوره سوم، سال اول، جلسه نود و یکم (۱۳۹۸/۰۲/۰۹)

استدلال چهارم: تقریر دوم مرحوم امام قدس سره از بیان آخوند رحمه الله

مرحوم امام قدس سره در تقریر دوم خود از بیان آخوند رحمه الله می‌فرمایند: با اندکی توجّه می‌بینیم که در استعمال لفظ در معنا مستعمِل باید هم لفظ و هم معنا را در نظر بگیرد؛ یعنی نمی‌توان لفظ را در معنا استعمال کرد ولی یکی از این دو، مورد لحاظ قرار نگیرد. از طرفی فرض آن است که ما می‌خواهیم لفظ را در دو معنا استعمال کنیم، پس باید دو بار لفظ و معنا را در نظر بگیریم، درحالی‌که فرض آن است که تنها یک لفظ داریم و وقتی لفظ واحد باشد لحاظ آن هم باید واحد باشد، وگرنه لازم می‌آید شیء ‌واحد در زمان واحد دو بار معلوم و منکشف باشد، درحالی‌که گفتیم چنین چیزی امکان ندارد.

به تعبیر دیگر، در استعمال لفظ در دو معنا باید دو لحاظ داشته باشیم و در نتیجه باید دو ملحوظ هم داشته باشیم؛ زیرا وزان لحاظ و ملحوظ و حقیقت آن‌ دو، همان وزان علم و معلوم است و لحاظ، وجود ملحوظِ بالذات است و ملحوظِ بالذات هم تعیّن لحاظ است. لذا با تعدّد لحاظ، ملحوظِ بالذات هم متعدّد می‌شود و وقتی ملحوظِ بالذات متعدّد شد با مفروض ما که تنها یک لفظ داریم سازگاری ندارد؛ چون یک لفظ بیش از یک لحاظ نمی‌تواند داشته باشد و إلا چنان‌که سابقاً گفتیم، اگر یک لفظ بیش از یک لحاظ داشته باشد، یعنی یک شیء دوبار معلوم و منکشف باشد و حال‌آنکه چنین چیزی معقول نیست. بنابراین استعمال لفظ در اکثر از معنا ممکن نیست.

فرق این تقریر با تقریر اول

تفاوت دو تقریر مرحوم امام قدس سره در این است که ایشان در تقریر قبلی ابتدا به عنوان مقدمه فرمودند: «لفظ وجه برای معنا و فانی در معناست» و سپس از آن نتیجه گرفتند که: «وقتی معنا لحاظ می‌شود، لفظ هم بالتبع به لحاظ جدید، لحاظ می‌شود» و ما در مقدمه آن تقریر اشکال کردیم. اما در این تقریر، امام قدس سره آن مقدمه را مفروض نگرفته‌اند تا کسی مثل ما بر آن اشکال کند، بلکه می‌فرمایند: ما اصلاً کاری به اندکاک و فنای لفظ در معنا نداریم و همین‌که به وجدان خود رجوع می‌کنیم، می‌بینیم که نمی‌توانیم لفظ را در معنا استعمال کنیم بدون آنکه لفظ و معنا را ملاحظه کنیم، پس وقتی که لفظ را در دو معنا استعمال می‌کنیم باید به اعتبار دو معنا، دو بار ملاحظه کنیم، لذا باید دو لحاظ و در نتیجه دو ملحوظ بالذات داشته باشیم، درحالی‌که این با فرض ما سازگاری ندارد؛ زیرا فرض آن است که ملحوظ بالعرض ما واحد است و لذا باید ملحوظ بالذات هم واحد باشد؛ زیرا ملحوظ بالذات همان معلوم بالذات است و امکان ندارد معلوم بالعرض واحد باشد و معلوم بالذات متعدد باشد؛ زیرا لازمه‌اش آن است که شیء واحد معلوم به علمَین و منکشف به انکشافَین باشد، حال‌‌آنکه چنین چیزی معقول نیست.

این نهایت چیزی است که می‌توان در توضیح تقریر دوم حضرت امام قدس سره به نفع قائلان به محالیت استعمال لفظ در اکثر از معنا بیان کرد.

بررسی و نقد تقریر دوم

در نقد تقریر دوم مرحوم امام قدس سره باید گفت:

اولاً: مانعی ندارد شیء واحد در آنِ واحد معلوم به علمَین و ملحوظ به لحاظَین باشد و چنین چیزی مشکلی ندارد، منتها از دو حیث؛ چنان‌که محقق اصفهانی رحمه الله هم بدین مطلب تصریح کرده است.

ثانیاً: فرضاً چنین چیزی در آنِ واحد امکان نداشته باشد، اما قطعاً علی التعاقب و به صورت دو آنِ پشت سر هم امکان دارد. چنان‌که در گذشته گفتیم که هم متکلم می‌تواند علی التعاقب دو لحاظ داشته باشد و سپس یک لفظ را القاء کند و هم سامع می‌تواند علی التعاقب در دو آن، مطلب را بفهمد. البته نه اینکه این دو لحاظ زمان ببرد و آنِ اول با آنِ دوم فاصله داشته باشد، بلکه اصلاً فاصله‌ای بین آن‌دو نیست که عرفاً قابل اعتنا باشد و به حساب بیاید.

پاسخ خود حضرت امام رحمه الله به تقریر دوم

خود مرحوم امام قدس سره هم در اینجا جوابی داده‌ و فرموده‌اند: اینکه هر استعمالی متفرّع بر لحاظ لفظ و لحاظ معناست، امری بدیهی است و کسی منکر آن نیست، ولی دلیلی نداریم که چون لفظ در دو معنا استعمال می‌شود، باید دوبار هم لحاظ شود. بله، لفظ باید لحاظ شود، ولی لازم نیست برای هر استعمالی یک لحاظ انفرادی غیر از لحاظ دیگر داشته باشد.

سپس ایشان مثال به قوای نفس زده و فرموده‌اند: چه بسا نفس توسط قوه باصره، سامعه، لامسه و… در عرض واحد دو یا چند چیز را درک می‌کند؛ مثلاً دو چیز و بلکه چند چیز را هم‌زمان می‌بیند، با اینکه یک نیروی بصر بیشتر ندارد و هرچند دو چشم دارد، ولی سیستم بینایی و قوه مدرکه او واحد است و چشم‌ها وسیله‌اند که در نهایت به یک سیستم و نیروی واحد می‌رسند. پس در عین اینکه نیروی بصر واحد است چند چیز را با هم می‌بیند و لزومی ندارد که آن نیرو در نفس متعدد باشد.

در اینجا هم چنین است و درست است که لفظ باید ملاحظه شود، اما لازم نیست دو بار لحاظ شود و در عین اینکه لحاظش واحد است، می‌تواند در دو معنا استعمال شود.

بررسی و نقد پاسخ مذکور

ما در دوره قبل این جواب را نسبت به تقریر دوم نپذیرفته بودیم و به نظر می‌رسد وجهش این بوده که: وقتی متکلمی مثلاً لفظ «عین» را در چشم و چشمه به‌کار می‌برد، چنین نیست که با یک لحاظ هر دو را استعمال کند، بدون اینکه هیچ تعدّدی در لحاظ لفظ رخ دهد، بلکه هر استعمالی لحاظ خود را دارد و استعمال نمی‌تواند بی‌لحاظ باشد؛ هرچند این لحاظ‌ها به سرعت اتفاق می‌افتد و ممکن است در آنِ واحد یا علی التعاقب باشد، ولی به هر حال عنایتی وجود دارد به اینکه لفظ از دو حیثیت مورد لحاظ قرار گیرد.

در واقع، ذهن همان‌طور که لفظ «عین» را با معنای چشم لحاظ می‌کند، یک لحاظ دیگر هم نسبت به آن با معنای چشمه دارد، هرچند آنچه متکلم در خارج القا می‌کند یک لفظ «عین» بیشتر نیست؛ چنان‌که سابقاً گفتیم مقصود از استعمال لفظ در بیش از یک معنا آن است که لفظ به حمل شایع در خارج واحد باشد، وگرنه در ذهن ممکن است متعدّد باشد.

پس چه‌بسا وقتی لفظ عین را در نظر می‌گیریم، از آنجا که توجه داریم ـ در آنِ واحد، به واسطه «النفس فی وحدتها کلّ القویٰ» یا علی التعاقب ـ که این عین دو معنا دارد، پس می‌توان گفت دو بار لحاظ شده است که یک بار از حیث معنای چشم و یک بار هم از حیث معنای چشمه است. البته این‌ها اصلاً زمان نمی‌برد و ممکن است در عرض هم و در آنِ واحد باشد ـ همان‌طور که محقق اصفهانی رحمه الله هم بدان تصریح کرد ـ و ممکن هم هست در آنات متعاقبه‌ای باشد که مجموع آنها شاید به ثانیه هم نمی‌رسد.

اما به هر حال با آنچه ما گفتیم و مرحوم محقق اصفهانی هم تأیید فرمود، تقریر دوم تمام نیست و اینکه پاسخ امام قدس سره به این تقریر تمام است یا نه ـ که البته به نظر تمام نیست ـ تأثیری در بحث ما ندارد.

استدلال پنجم از محقق اصفهانی رحمه الله: استلزام تعدد ایجاد تنزیلی برای لفظ واحد

استدلال دیگر بر محالیت استعمال لفظ در اکثر از معنا توسط محقق اصفهانی رحمه الله اقامه شده است و ایشان چنان به این بیان مطمئن است که می‌گوید: و التحقیق أن الامر فی‌الاستحاله اوضح من ذلک؛ یعنی استحاله استعمال لفظ در اکثر از معنا خیلی مطلب واضحی است و اوضح از بیان آخوند رحمه الله است. استدلال ایشان در تقریرات مرحوم امام قدس سره هم به خوبی تبیین شده است.

مقدمه: وحدت ایجاد و وجود، حتی نسبت به وجود تنزیلی لفظی

محقق اصفهانی رحمه الله در مباحث گذشته قائل شد که هر چیزی سه وجود دارد:  قدس سره) وجود خارجی، ۲) وجود ذهنی و ۳) وجود لفظی؛ مثلاً وجود خارجی اسد، شیری است که در جنگل است، وجود ذهنی آن تصویر ذهنی شیر است که مُدرَک ذهن است و وجود لفظی آن، لفظ «اسد» است. پس وقتی می‌گوییم «اسد»، یعنی وجود شیر را در لفظ مجسّم کرده‌ایم، همچنان‌که وقتی آن را تصوّر می‌کنیم، وجود شیر را در ذهن مجسّم کرده‌ایم. البته لفظ «اسد» بالذات کیف مسموع است و ربطی به اسد که جوهر است ندارد، اما بالعرض و المجاز وجود تنزیلی اسد است. پس وجود لفظی، وجود بالعرض و المجاز است، نه وجود بالذات و حقیقی.

همچنین ایشان می‌فرماید: ایجاد و وجود، بالذات متحدند و بالعرض و الاعتبار تغایر دارند و در این مطلب که ایجاد و وجود متحدند، همه وجودات مشترک‌اند و وجود لفظی هم با اینکه تنزیلی است، اما از این حیث فرقی با وجود خارجی و ذهنی ندارد. لذا ایجاد اسد تنزیلاً (تلفظ به «اسد» در خارج) با وجود اسد یکی است.

وجه استدلال: استعمال لفظ در اکثر از معنا مستلزم تعدد ایجاد تنزیلی برای لفظ است

محقق اصفهانی قدس سره با توجه به مقدمه مذکور می‌فرماید:  در مانحن‌فیه فرض آن است که لفظ «عین» یک وجود خارجی بیشتر ندارد و استعمال آن در معنا یعنی این وجود خارجی را برای آن ماهیت تنزیل کنیم. پس اگر عین را در معنای چشم به کار بردیم، یعنی ماهیت چشم به آن داده‌ایم و اگر در معنای چشمه به کار بردیم، یعنی ماهیت چشمه به آن داده‌ایم.

لذا وقتی متکلم می‌خواهد لفظ را در اکثر از معنا استعمال کند، باید آن را برای دو ماهیت تنزیل کند و این یعنی دو بار ایجاد تنزیلی برای لفظ کند، حال‌آنکه گفتیم ایجاد و وجود ذاتاً متحدند و لذا اگر وجود واحد باشد ایجاد هم واحد است، پس امکان ندارد که وجود لفظ واحد باشد ولی ایجاد تنزیلی معنا متعدّد باشد. این یعنی آنچه را واحد فرض کردیم، واحد نباشد؛ درحالی‌که چنین چیزی ممکن نیست. پس استعمال لفظ در اکثر از معنا محال است.

تنظیر مطلب به اتحاد وجود و ماهیت

همان‌طور که در تقریرات امام قدس سره نیز به خوبی تبیین شده، مانحن‌فیه نظیر معنایش آن است که وجود واحد را دو ماهیت بدهند، درحالی‌که نمی‌توان وجود واحد را دو ماهیت داد؛ زیرا وجود و ماهیت عین هم‌ هستند:

إنّ الوجودَ عارضُ المَهیّه

تصوّراً و اتّحدا هُویّه

وجود و ماهیت هویتاً یکی هستند. وجود، تحقّق ماهیت است و ماهیت، لباس وجود است؛ لباسی که نه یک ذرّه گشاد و نه یک ذرّه تنگ است، و إلا اگر غیر از این باشد ماهیت آن نیست. لذا وجود واحد، بیش از یک ماهیت نمی‌گیرد.

بررسی و نقد استدلال محقق اصفهانی رحمه الله

محقق اصفهانی رحمه الله انصافاً انسان فوق‌العاده‌ای است، به‌طوری که حاشیه مکاسب خود را با آن عظمت در سنّ ۲۷ سالگی شروع به نوشتن کرده و در طول ۱۴ سال نوشته است. به‌علاوه با آن همه اشتغال علمی، بسیار اهل عبادت و تهجد بوده است. اما به قول خود ایشان در بحث اجتماع امر و نهی از کتاب الأصول علی النهج الحدیث آنجا که می‌گوید: «فی مقدمات البرهان المذکور بعض ما یمنعنی حفظ الأدب مع شیخنا الأستاذ (قده) عن التعرض له، إلا أنّ الحقَّ احقُّ أن یُتَّبَع» و سپس شروع به نقد کلام جناب آخوند رحمه الله می‌کند، ما هم با وجود احترام فوق‌العاده‌ای که برای محقق اصفهانی رحمه الله قائلیم، به نقد کلام ایشان می‌پردازیم.

دو اشکال بر استدلال محقق اصفهانی رحمه الله

الف: به قول مرحوم امام قدس سره: «و فیه أنّ هذا أشبه بالخطابه من البرهان»؛ این استدلال محقق اصفهانی رحمه الله بیشتر شبیه به خطابه است تا برهان! محقق اصفهانی رحمه الله در استدلال خود فرمود: لفظ وجود معناست و همان‌طور که وجود خارجی یا وجود ذهنی نمی‌تواند دو ماهیت بگیرد، لفظ خارجی هم نمی‌تواند وجود تنزیلی چند معنا باشد، درحالی‌که خود محقق اصفهانی رحمه الله فرمود لفظ وجود بالعرض و المجاز است، پس حقیقتاً وجود آن معنا نیست و لذا نمی‌توان وجود لفظی را در عرض وجود خارجی و ذهنی قرار داد.

و خود ایشان قبول کرد و ما هم به تفصیل بیان کردیم که لفظ علامت معناست. لذا مانعی ندارد لفظی در هنگام استعمال، علامت دو معنا باشد، کما اینکه سابقاً گفتیم مانعی ندارد در هنگام وضع این‌چنین باشد.

توضیح آنکه: در ابتدای بحث اشتراک گفتیم فرد می‌تواند اسم واحدی را هم‌زمان برای چند نفر وضع کند، به‌گونه‌ای که گویا بر هر کدام به صورت جداگانه وضع کرده است؛ مثلاً‌ شخصی صاحب فرزندانی پنج‌قلو شده و می‌گوید: «اسم همه را «علی» گذاشتم» که این کار او هیچ فرقی ندارد با اینکه آنها را تک‌‌به‌تک به نام «علی» اسم‌گذاری کند؛ چون لفظ علامت است نه وجود، تا در نتیجه نام‌گذاری به‌منزله ایجاد و وجود دادن باشد، بلکه واضع یک لفظ را تصور می‌کند و آن را علامت برای همه معانی آن ـ ولو علی الاجمال ـ قرار می‌دهد.

در هنگام استعمال هم به همین صورت است و متکلم معانی متعدد را تصور و لحاظ می‌کند و لفظ را هم لحاظ می‌کند ـ اینکه چند بار لحاظ می‌کند مهم نیست ـ سپس لفظ واحد خارجی را علامت برای همه آن معانی قرار می‌دهد و مشکلی هم وجود ندارد.

پس اینکه محقق اصفهانی رحمه الله خواست با آن همه پیچیدگی استدلال کند و مسئله ایجاد و وجود و وحدت ذاتی و تغایر اعتباری آن‌دو را مطرح کرد، همگی مربوط به وجود حقیقی است و در آنجا واقعاً کلامی درست و تمام است؛ چه نسبت به وجود ذهنی و چه نسبت به وجود خارجی. اما نسبت به وجود لفظی و رابطه لفظ و معنا این‌ مطالب اساساً جایی ندارد؛ زیرا لفظ حقیقتاً ایجادی نیست و اگر هم گاهی تعبیر به ایجادی می‌شود مجاز است. در نتیجه استدلال محقق اصفهانی رحمه الله ناتمام است و مثلاً لفظ «عین» هرچند وجود حقیقی آن کیف مسموع است و با خصوصیاتش یک ماهیت بیشتر ندارد، اما همین کیف مسموع با ماهیت واحدی که دارد می‌تواند علامت برای اشیاء متعدد باشد.

ب: حتی اگر گفته شود که استعمال لفظ در معنا تنزیل وجود لفظ به منزله معناست، می‌گوییم: این تنزیل اعتباری است، نه تکوینی و حقیقی. و لذا احکام اعتبار را دارد، نه احکام تکوین را. بله در برخی موارد، تنزیل از این حیث که خودش امری تکوینی است احکام تکوین را دارد، اما در اینجا از آن حیث مورد نظر نیست؛ بلکه از حیث منزَّل و منزَّلٌ‌علیه در نظر گرفته می‌شود، پس امری اعتباری است و احکام اعتبار را دارد و اعتبار هم قلیل المؤونه است. لذا مانعی ندارد که متکلم بگوید: من یک بار لفظ را مستقلاً نازل منزله فلان معنا قرار دادم و یک بار هم مستقلاً همین لفظ را نازل منزله معنای دیگر قرار می‌دهم؛ نظیر اینکه فردی در آنِ واحد هم رئیس شرق زمین و هم رئیس غرب زمین فرض شود. البته ممکن است در مواردی چنین اعتباری لغو باشد و اثری نداشته باشد، اما در برخی از موارد اثر بر آن مترتب می‌شود، مثل جایی که لفظ استعمال شود و قرینه‌ای باشد که بتوانیم هر دو معنا را بفهمیم.

نتیجه بررسی قول اول: عدم امتناع استعمال لفظ در بیش از یک معنا

براهینی را که اعاظمی مثل جناب آخوند، محقق نائینی و محقق اصفهانی رحمهم الله در استحاله استعمال لفظ در اکثر از معنا اقامه کرده بودند با نهایت توضیحی که ممکن بود بیان کردیم و معلوم شد هیچ‌یک از آنها درست نیست و حق همان است که شیخ طوسی رحمه الله قرن‌ها قبل فرموده است که استعمال لفظ در اکثر از معنا محالیتی ندارد.

قول دوم: استعمال لفظ در بیش از یک معنا ممکن است، ولی واقع نمی‌شود

چنان‌که قبلاً اشاره کردیم، بعضی گفته‌اند استعمال لفظ در اکثر از معنا محال نیست، ولی عملاً واقع نمی‌شود. استدلال آنها این است که استعمال لفظ در اکثر از معنا خلاف وضع است؛ زیرا وقتی واضع لفظ «عین» را وضع می‌کرده، برای چشمی وضع کرده که به‌تنهایی ملاحظه و با این لفظ افاده شود و لذا اگر همراه آن معنای دیگری هم افاده شود، خلاف وضع اوست و لفظ در غیر موضوع‌ٌ‌له به‌کار رفته است.

بررسی و نقد قول دوم

جواب این استدلال از مباحث قبلی روشن می‌شود و آن اینکه:

اولاً: از کجا می‌گویید واضع شرط کرده که لفظ برای یک معنا به تنهایی استعمال شود تا در نتیجه ادعا کنید که وضع، مضیَّق به چنین صورتی است؟! بلکه واضع لفظ را برای معنا به نحو لابشرط وضع کرده است. مثلاً لفظ «عین» برای چشم به نحو لابشرط وضع شده است؛ یعنی طبیعت چشم، چه همراه آن معنای دیگری هم اراده شود و چه نشود. کما اینکه برای چشمه، طلا، ترازو و… هم به همین صورت لابشرط وضع شده است.

ثانیاً: بحث ما اعم از حقیقت و مجاز است و چنان‌که در اوایل بحث گفته شد، بحث استعمال لفظ در اکثر از معنا اختصاص ندارد به اینکه معانی حقیقی متعددی را از یک لفظ مشترک اراده کنیم، بلکه شامل اراده معانی مجازی هم می‌شود. در اینجا هم فرضاً استعمال در غیر موضوعٌ‌له و مجاز شود، اشکالی ندارد؛ زیرا بحث ما در این نیست که استعمال‌ها حتماً در معنای موضوعٌ‌له و حقیقی باشد، بلکه بحث بر سر این است که آیا می‌توان لفظ را در بیش از یک معنا ـ اعم از حقیقی و مجازی ـ استعمال کرد یا نه.